پیشنهادهای hamed jabra (٨٣)
logging
خاموش شدن تلفن همراه. مثال: گوشیم خاموش شد. My cell phone died.
پشت پا زدن، پشت پا خوردن
قصد پشت پا زدن بهت رو نداشتم. مثال: I was walking too fast, and I wasn’t watching where I was going. I didn’t mean to trip you. خیلی تند راه می رفت ...
این دفعه رو نادیده می گیرم ( دیگه تکرار نشه ) .
ویترین مغازه ( ویترین شیک )
قبل از موقع به خصوص واقع شدن predate = to exist earlier than something else
فرسایش یافتن
بار سفر، بار وبندیل Luggage اسم غیرقابل شمارش است و شامل همه کیف و چمدان های شما می شود.
به تنهایی مثال: I turn on the washing machine by myself. ماشین لباسشویی را خودم ( به تنهائی ) روشن می کنم.
گذشته ی go hiking : کوهنوردی
پیاده روی walking کوه نوردی go hiking
کوه نوردی go hiking پیاده روی walking
هوای خنک، خشک و تازه ( کوهستان ) مثال: I breathed in deeply the crisp mountain air
نوت برداری کردن
روشن تر، سبک تر
تسلط داشتن مثال: you need to be able to put down your textbooks from time to time and forget about accuracy. That's the only way to become more ...
نیروگاه امواج یا جایگاه امواج انرژی یا همان محل توقف نیروگاه موج مجموعه ای از ماشین آلاتی است که انرژی موج را به جریان برق تبدیل می کنند.
نکته مهم اینه که
1. ضروری، حیاتی crucial = vital 2. سخت، دشوار
کشاورزی گلخانه ای که فعالیت کشت محصولات در چندین لایه، یکی بالای دیگری انجام می پذیرد.
گردش یا سفر طولانی مثال: Often raw fruits and vegetables are not fresh after the long ride. اغلب میوه ها و سبزیجات نارس پس از یک گردش طولانی تازه ...
✍ اصل، قاعده کلی principle ✍ مدیر مدرسه principal
تحقیر، ناچیز شمردن، خفیف، اندک مثال: Unfortunately when I was about halfway there, I had a slight accident. متأسفانه وقتی تقریباً در نیمه راه بودم، ...
محیط کاری
1. موضوع، مسئله 2. صادرکردن. . . مثال: The museum issues a report to local police
اسم: باریک فعل: محدود کردن
لبه، کناره، مرز، حاشیه در ریاضیات: یال edge گره node
وضع کردن قانون
بطور سالم، بطور مناسب، بطور رضایتبخش
Serotonin: The nerve chemical that is critical for feelings of well - being.
گذرنامه مخصوص
کسی را به چیزی وادار کردن. مثال: They started making people who drive their cars downtown pay a daily fee. آنها شروع کردند به وادار کردن افرادی که ...
قرص خوردن مثال: We'll just take a tablet to give us all that our body needs and cooking will become a thing of the past.
سرعت، گام، قدم مثال: it may be best to start with only a couple of minutes of exercise or begin at a fairly slow pace. شاید بهتر باشد فقط با چند د ...
خلاص شدن از ( چیزی ) ، غلبه کردن بر ( چیزی ) مثال: Burning calories and working off the fat will help you look and feel better. سوزاندن کالری و از ...
حساسیت، آلرژی a condition that causes illness if you eat certain foods
trigger = activate
اطلاعیه دادن
stop you from worrying
have something in mind = have an idea
غیر قابل قیاس
دقیقاً مثل the same as = exactly like
به شدت نگران و دلواپس be worried sick = be sick with worry
بر فراز زمین
اختراع مهم
مریض بودن، رنجور بودن؛ رنج بردن ( از بیماری )
ارتباط، روابط، پیوندها