تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به دنبال آن… / پس از آن… / بعد از آن … قرار گرفتن followed by → کالوکیشن رایج برای ترتیب زمانی یا ترتیبی خیلی طبیعی است. برای مثال: که پس از آن کلا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

استخوان تیبیا استخوان تیبیا همان استخوان درشت نی است که از زانو تا مچ پا کشیده شده و بزرگ ترین استخوان ساق پاست.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عمومی کردن، محبوب کردن، رایج کردن مثال . . . او این ایده را رواج داد که . . . He popularized the idea that

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آرایش کردن . . . . . put on make up = apply makeup

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلیدی بودن، اهمیت داشتن مثال: That insight turned out to be key. این بینش، کلید ماجرا بود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نکته کلیدی این است که . . . مثال: The key is to always consider those around you. نکته اصلی این است که همیشه اطرافیان خود را در نظر بگیرید. * کل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب - کارخانه ( تولیدی ) آسیاب کردن، خرد کردن ** ما در ترکی میگیم: درمان یا همون داییرمان: değirmen

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترشی، تلخی . . . . . . /tartness/ˈtɑːrt. nəs مثال . . . The tartness of the olive oil indicates some bruised fruit. تلخی روغن زیتون نشان دهنده ی آ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. فرآیند، پروسه 2. پردازش کردن 3. فرآوری کردن، تصفیه کردن، تحت عملیات قرار دادن مثال از Actual Reading متن Olive oil Production : Most other types ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

incentive → انگیزه ی بیرونی ( پاداش، تشویق، جایزه و. . . ) motivation → انگیزه ی درونی ( احساس و تمایل شخصی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیر بنای چیزی را تشکیل دادن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

خیلی زیادتر از حد لازم way too برای تأکید استفاده می شود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. دوران باستان 2. قدمت زیاد ( تاریخی ) مثال: The high altitude and the ancient age of the tepuis make them extremely interesting to biologists. �ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احترام، ارزش، یا قدردانی از کسی یا چیزی 🔸 Esteem = Respect Value. یعنی �احترامی که از تحسین و ارزش گذاری می آید، نه از ترس یا اجبار. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون بسته بندی مثال . . . She showed off all the wedding gifts received, unwrapped. او تمام هدایای عروسی دریافت شده را، بدون بسته بندی، نشان داد.

پیشنهاد
٠

اهمیت واقعی یه چیزی را فهمیدن واقع بینانه به چیزی نگاه کردن

پیشنهاد
٠

برداشت غلط کردن از چیزی این عبارت معمولا با that میاد. مثال . . . Most people labor under a misapprehension that money can always bring happiness. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حمل مواد مخدر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بارها و بارها . . . many time over = over and over

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم اهمیت جلوه دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار مهم، مهمترین . . . most critical = more critical = extremely important

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( چیزی یا کسی را ) به اشتباه شناسایی کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایحتاج خانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سال بدون خرج ( هزینه )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کفن، پوشش، لفاف و اگر shroud فعل باشد: معنی اش رو" آقای محسن قنبری" به خوبی بیان کردند. یعنی: پنهان کردن چیزی با پوشاندن یا احاطه کردن آن مثال: The ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمینه مساعد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به تدریج کم شدن ( از نظر مقدار، قدرت یا شدت ) مثال: The value of the pound tailed off after the tax rise. ارزش پوند پس از افزایش مالیات کاهش یا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربوط میشه به . . . ، بر می گرده به . . . مثال: it's down to decisions made years in advance. این به تصمیماتی بستگی دارد ( مربوط میشه ) که سال ها ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پا تختی . . . beside table = nightstand

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پا تختی . . . nightstand = beside table

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابزار بصری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حافظه - - - > memory memoria اصطلاحی برای جنبه هایی از حافظه در فن بیان کلاسیک غرب بود. این کلمه لاتین است و می توان آن را �حافظه� ترجمه کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیال شناختی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلچین شده، سلیقه ای، منتخب، متنوع

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. صمیمیت فراوان ( همراه با روابط جنسی ) مثال . . . او همیشه مؤدب بود، اما از صمیمیت دوری می کرد. . . He was always polite, but he shunned intimacy. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ادامه ی . . . مثال . . . در ادامه سال . . . Later in the year

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق روال

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای آن دسته از شما مثال . . . برای آن دسته از شما که به زیبایی شناسی علاقه مند هستید. . . For those of you who are interested in aesthetics

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشمند علوم اعصاب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نظر عصبی مثال . . . human beings are neurologically hardwired for art. انسان ها از نظر عصبی برای هنر برنامه ریزی شده اند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنچه که باید مثال . . . minor news stories are given more importance than they perhaps should have. به اخبار کم اهمیت تر، بیش از آنچه که باید، اه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزادانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طرز نگران کننده ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

از همون اول

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخلف رانندگی مثال . . . He should be punished for traffic offences. او باید به خاطر تخلفات رانندگی مجازات شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

non - violent crimes or so - called victimless crimes

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نفوذ، مداخله 2. تجاوز . . . مثال . . . تجاوز به حریم خصوصی . . . intrusion on privacy

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کند شدن ( روند خاصی ) مثال : این صنعت هیچ نشانه ای از کند شدن ( روند رشد خود ) نشان نمی دهد. . . . the industry shows no sign of slowing down.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار داشتن، متکی بودن مثال . . . آن بر روی تپه ای قرار دارد . . . It rests on a hill