پیشنهادهای hamed jabra (٥٥)
لبه، کناره، مرز، حاشیه در ریاضیات: یال edge گره node
وضع کردن قانون
بطور سالم، بطور مناسب، بطور رضایتبخش
Serotonin: The nerve chemical that is critical for feelings of well - being.
گذرنامه مخصوص
کسی را به چیزی وادار کردن. مثال: They started making people who drive their cars downtown pay a daily fee. آنها شروع کردند به وادار کردن افرادی که ...
قرص خوردن مثال: We'll just take a tablet to give us all that our body needs and cooking will become a thing of the past.
سرعت، گام، قدم مثال: it may be best to start with only a couple of minutes of exercise or begin at a fairly slow pace. شاید بهتر باشد فقط با چند د ...
خلاص شدن از ( چیزی ) ، غلبه کردن بر ( چیزی ) مثال: Burning calories and working off the fat will help you look and feel better. سوزاندن کالری و از ...
حساسیت، آلرژی a condition that causes illness if you eat certain foods
trigger = activate
اطلاعیه دادن
stop you from worrying
have something in mind = have an idea
غیر قابل قیاس
دقیقاً مثل the same as = exactly like
به شدت نگران و دلواپس be worried sick = be sick with worry
ضروری، حیاتی crucial = vital
بر فراز زمین
اختراع مهم
مریض بودن، رنجور بودن؛ رنج بردن ( از بیماری )
ارتباط، روابط، پیوندها
لازمه چیزی بودن
حیرت برانگیز
به همین دلیله که . . . That's why = It's because
به همین دلیله که . . . It's because = That's why
دزدیدن از، به زمین زدن یا کوبیدن مثال: The waves are so dangerous. They always knock me over. امواج بسیار خطرناک هستند. آنها همیشه منو به زمین می زن ...
شاید؛ ( در ابتدای جمله ) ممکنه. مثال: اگه ممکنه چند تا موزیک با خودت بیار. Maybe bring some music with you.
معنی دیگر: همراه شدن مثال: Sometimes I have to wait a long time until another person comes along. بعضی اوقات مجبورم که خیلی صبر کنم تا شخص دیگری هم ...
از پله ها استفاده کردن
تنهای تنها
عینک معمولی یا طبی
معنی دیگر: تو نخ یه چیزی بودن، به چیزی علاقه داشتن. مثال: من تو نخ یه چیزی ام. I'm into sth. من واقعاً از داستانش خوشم اومد. I was really into the ...
They knew it was coming. آنها می دانستند که قرار بود چی پیش بیاد.
A cowboy rides into town on his horse, cleans up the town, and rides out with the girl. یک گاوچران سوار بر اسب خود وارد شهر می شود، شهر را ( از هر ج ...
for free بصورت رایگان
در اصل این جمله اینطوری بوده: گوش کن ببین چی میگم Let me tell you what
تمام شدن کامل چیزی sold out of sth
warranty : تعویض بی قید و شرط در صورت خرابی guarantee : وقتی یک جنسی برای بازه زمانی مشخصی گارانتی دارد، آنرا برایت repair می کنند.
I noticed that the heels are coming off. متوجه شدم که پاشنه هاش داره کنده میشه.
تا اون موقع برای مثال: See you in five minutes. تا پنج دقیقه دیگه می بینمت. کلاً ساختار in period of time یعنی تا فلان موقع.
تمام کردن چیزی مثال: We are completely out of your size. ما کاملاً سایز شما را تمام کردیم.
They're all packed away in boxes now. اکنون همه شون در جعبه ها بسته بندی و کنارگذاشته شده اند.
ارائه دادن سخنرانی علمی
کلمه Campus مربوط به محوطه دانشگاه یا کالج میشه که این محوطه شامل حیاط، ساختمان ها، محل زندگی دانشجوها و . . . را شامل میشود. یه جورایی محل وسیعی بر ...
این آنجائی بود که . . .
بیشتر حال میده.
همه چیز بر وفق مُراده.
کسی که شغلش روی بازدهی مالی بازار باشد.
head back = go back