تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( با داد و فریاد کسی را ) خاموش کردن - - - - که با حرف اضافه at می آید. مثال: فرض کنید یک سگی به سوی شما حمله ور می شود. در آنصورت شماشاید اینکار رو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوک، شوکه شدن، شگفت زده شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصادفاً، اتفاقاً

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرویس های پخش آنلاین مثل Netflix

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حل کردن جدول ( جدول کلمات متقاطع )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جارو کشیدن با جاروبرقی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیدن میز . . . . . . . Set the table جمع کردن میز . . . . Clear the table

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن میز . . . . Clear the table چیدن میز . . . . . . . Set the table

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Courses = the three parts of a meal

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عکس از نمای نزدیک مثال. . . For the first time I got a really good close - up shot. برای اولین بار یه عکس خیلی خوب از نمای نزدیک گرفتم.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بصورت دو نفره مثال . . . بصورت دو نفره، بپرسید و پاسخ دهید. In pairs ask and answer

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. "maid" : ( معمولاً ) کارگر خانگی زن که بر نظافت و خانه داری تمرکز دارد. اغلب به وظایف نظافت اشاره دارد. 2. "servant" : خدمتکار . . . که می تواند ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. "servant" : خدمتکار . . . که می تواند به طیف وسیع تری از کارهای خانگی اشاره داشته باشد. از جمله آشپز، راننده و کسانی که مسئولیت مراقبت شخصی دارند. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کار جواب میده، این کار خواهد کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتراک تلویزیون کابلی. برنامه های تلویزیونی که نیاز به تهیه اشتراک هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آلبوم سازی با استفاده از عکس های جراید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری مزمن . . . ongoing disease = chronic disease

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس دادن مثال . . . take something you have bought back to the store. چیزی را که خریده اید به فروشگاه پس بدهید ( برگردانید ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق و علاقمند بودن ( به ) . . . keen on = interested in

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رو فرم . . . in shape = keep fit

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the punishment of death for committing a crime, or from a disease which has no cure

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It’s a strategy which we use to control anxiety, fear, and worry.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوشیار کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشابه انرژی زا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشابه انرژی زا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرد مورد آزمایش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت در سر قرار این اصطلاح برای اشخاصی است که در موقع قرار، پول میز را اونها پرداخت می کند. مثال . . . He's always the one who pays on dates.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوه دادن. . . make appear = represent = show off

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشکیل دادن ( ایجاد ) پایگاه مثال . . . It is possible that humans could form a base on Mars. این احتمال وجود دارد که انسان ها بتوانند پایگاهی در مری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بااین استدلال که

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهت تاکید روی کسی یا چیزی که برایتان تعجب آور است، بکار می رود. مثال . . . At 13 years old, Laura felt ready for the biggest challenge of all. لور ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریانورد، قایقران

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بازتاب کردن 2. نشان دادن. . . مثال: Some suggest that the improved test scores simply reflect an increased exposure to tests in general. برخی معت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارگردانی فیلمی را برعهده گرفتن مثال . . . He went on to direct science fiction movie Star Trek in 2009. او در سال ۲۰۰۹ کارگردانی فیلم علمی تخیلی S ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیلم پُر فروش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

property master = prop master منشی صحنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمی شدن، ایجاد شدن بریدگی مثال: If the hero gets a cut on his face, the makeup artist must create that اگر قهرمان داستان روی صورتش بریدگی ایجاد شود ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دقت فرمائید: در انگلیسی رسمی معنی How do you do میشه: خیلی خوشبختم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایبند بودن به تصمیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمایشگاه هنر یا نقاشی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بقیه ( افراد )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هنگام پرتاب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. شکل ( در مقالات و . . . ) 2. تصور کردن مثال: He figured he would save money by mailing himself to Dallas, so he packed himself inside a box! او ف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسه رفتن در کودکان: بند آمدن نفس بچه ها هنگام گریه همراه با کبودی مثال: She wouldn't stop crying, and she was turning blue گریه اش را قطع نمی کرد و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشک بادی یا تیوب بادی استخری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درآمد بالا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تأثیر گذاشتن روی . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

had over گذشته ی have over به معنای دعوت کردن ( به منزل و دورهمی گرفتن ) می باشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چپاندن، پر کردن، چپانده شدن مثال: I was crammed between this guy who was snoring the whole time. من بین این مردی که تمام مدت خروپف می کرد، چپانده ش ...