تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خلاص شدن از ( چیزی ) ، غلبه کردن بر ( چیزی ) مثال: Burning calories and working off the fat will help you look and feel better. سوزاندن کالری و از ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حساسیت، آلرژی a condition that causes illness if you eat certain foods

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

trigger = activate

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اطلاعیه دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

stop you from worrying

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

have something in mind = have an idea

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غیر قابل قیاس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دقیقاً مثل the same as = exactly like

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت نگران و دلواپس be worried sick = be sick with worry

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر فراز زمین

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختراع مهم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مریض بودن، رنجور بودن؛ رنج بردن ( از بیماری )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارتباط، روابط، پیوندها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لازمه چیزی بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حیرت برانگیز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به همین دلیله که . . . That's why = It's because

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به همین دلیله که . . . It's because = That's why

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دزدیدن از، به زمین زدن یا کوبیدن مثال: The waves are so dangerous. They always knock me over. امواج بسیار خطرناک هستند. آنها همیشه منو به زمین می زن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید؛ ( در ابتدای جمله ) ممکنه. مثال: اگه ممکنه چند تا موزیک با خودت بیار. Maybe bring some music with you.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معنی دیگر: همراه شدن مثال: Sometimes I have to wait a long time until another person comes along. بعضی اوقات مجبورم که خیلی صبر کنم تا شخص دیگری هم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از پله ها استفاده کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تنهای تنها

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عینک معمولی یا طبی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معنی دیگر: تو نخ یه چیزی بودن، به چیزی علاقه داشتن. مثال: من تو نخ یه چیزی ام. I'm into sth. من واقعاً از داستانش خوشم اومد. I was really into the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

They knew it was coming. آنها می دانستند که قرار بود چی پیش بیاد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A cowboy rides into town on his horse, cleans up the town, and rides out with the girl. یک گاوچران سوار بر اسب خود وارد شهر می شود، شهر را ( از هر ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

for free بصورت رایگان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در اصل این جمله اینطوری بوده: گوش کن ببین چی میگم Let me tell you what

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمام شدن کامل چیزی sold out of sth

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

warranty : تعویض بی قید و شرط در صورت خرابی guarantee : وقتی یک جنسی برای بازه زمانی مشخصی گارانتی دارد، آنرا برایت repair می کنند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

I noticed that the heels are coming off. متوجه شدم که پاشنه هاش داره کنده میشه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا اون موقع برای مثال: See you in five minutes. تا پنج دقیقه دیگه می بینمت. کلاً ساختار in period of time یعنی تا فلان موقع.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تمام کردن چیزی مثال: We are completely out of your size. ما کاملاً سایز شما را تمام کردیم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

They're all packed away in boxes now. اکنون همه شون در جعبه ها بسته بندی و کنارگذاشته شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه دادن سخنرانی علمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه Campus مربوط به محوطه دانشگاه یا کالج میشه که این محوطه شامل حیاط، ساختمان ها، محل زندگی دانشجوها و . . . را شامل میشود. یه جورایی محل وسیعی بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این آنجائی بود که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر حال میده.

پیشنهاد
١

همه چیز بر وفق مُراده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که شغلش روی بازدهی مالی بازار باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

head back = go back

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

take long = last

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

awful = terrible = dreadful خیلی بد، مزخرف، ناخوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرا، چطور؟ مترادف Why که البته؛ Why ( formal ) How come ( informal )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You're welcome Don't mention it Happy to help Not at all Any time ( informal ) خواهش می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آستین بلند