پیشنهادهای م ج نقوی (٣٥٤)
چارذوقی:chaarzowghi. درگویش گوغر به معنای خیلی شاد است.
atamxaa shodan:درگویش گوغر یعنی طرفداری وجانبداری کردن از کسی
dam xaaki:درگویش قدمای گوغر به معنای خرج کرد وصیت شده برای پس از مرگ را گویند.
Yort:درگویش گوغر بهمنزا و آثار بجا مانده ازخانه پس از ترک آن گویند ظاهراّ واژه ترکی مغولی ست، ( برگرفته از فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی ) .
درگویش گوغر یعنی چمدان چوبی با لایه ای فلزی بر روی آن جهت نگهداری خوراکی ها ولباس ها. البته گوغری ها می گویندyaxdon.
yaad gomaar kardan: درگویش گوغر یعنی مواظبت کردن از کسی . رسیدگی وپابیدن کسی.
yaaltur: درگویش گوغر قدبلند را گویند ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی ) .
Yaan: درگویش گوغر بافنده قالی وگلیم وجاجیم را گویند البته وقتی که بیشتر از یک قالی باف روی یک کار باشد.
yahew:درگویش گوغر یعنی بی هوا وناگهانی ویکباره.
hakke:درگویش گوغر عیب وایراد وخرده را گویند.
aafuk keshidan:درگویش گوغر یعنی بطور کامل تاراج کردن. کاملا تباه کردن وبالا کشیدن چیزی.
atamxaa shodan:در گویش گوغر یعنی جانبداری کردن وپشتیبانی کردن
sar sar kardan:درگویش گوغر به معنای الک کردن ومجازاّ خوب هارا از بدها جدا کردن.
، ter daadan, :درگویش گوغر یعنی بی جا وبدموقع حرف زدن ومطلبی را فاش کردن
درگویش گوغر حشره ای را گویند زیبا که رنگ سبز وطلایی اش بیشتر نمایان است زهرش کشنده است . /همچنین به هر شی ء بی نام ونامشخص الزینو والماسک گویند.
kotlnu:درگویش گوغر همان لباس کوب را گویند که جنسش از چوب است وطول آن حوداّ چهل سانتیمتر وعرضش نیز تقریبا ده پانزده سانتیمتر است جز قسمت دسته که استوا ...
peperme:درگویش گوغر همان نُقل را گویند .
mare:درگویش گوعر به حصار ودیوار مانندی گویند که بابروبوته مرز دو زمین را از هم جدا می کند .
bosh:درگویش گوغر به جازها وبوته هایی که روی دیوار می نهندتا آب باران از دوطرف دیوار بر دیواره نریزد ومستقیم به زمین بریزد بُش گویند تقریبا شبیه قرنیز.
kotombe:درکویش گوغر به فرق سر یا کله گفته می شود
درگویش گوغر به تشتک مانند فلزی می گفتند که شبیه تشتک فرغون بود واز دوطرف دسته داشت وبرای حمل سنگ وچیزهای سنگین به کار می رفته . حمل آن توسط دو یا چها ...
qaateq sibدرگویش گوغر یکی از غذاهای خوشمزه محلی ست که از سیب زمینی آب پز کوبیده وکشک وسیر به اضافه ادویه جات تهیه می شود .
درگویش گوغر به گیاهی خودرو گویند که در بیابان می روید گیاه به حالت خوابیده و وی زمین رشد می کند وگل آن شبیه متکااستوانه ای کوچکی است .
gorij:درگویش گوغر همان سرخ ولیک یا زالزالک برگ ریز را گویند
Kordu: درگویش گوغر همان باغچه جلو خانه راگویند.
درگویش درمعانی زیر کاربرد دارد۱متضاد شیرینی۲بدخلقی۳تریاک
golaalak:درگویش گوغر بالا وسر چیزی را گویند بیشتر برای درخت کاربرد دارد گلالک چنار یعنی بالاترین جای درخت.
kermejak:درگویش گوغر به موجودی کوچک در جو های آب که تقریباّکرم ریز با دست وپا های کوچک است.
درگویش گوغر نیز به چوب بلندی گویند که سر آن به حالت دو شاخه ( v ) است یا مثل دسته عصا ست.
qaaqe:درگویش گوغر به بخشی از درخت گفته می شود که محل انشعاب شاخه ها است ومی توان به راحتی درمحل دوشاخگی یا سه شاخگی . . . نشست.
pit:درگویش گوغر علاوه بر ظرف فلزی نفتی به معنای توخالی وبی هسته نیز به کار می رود مثلاّ گردوها همه پیتندیعنی مغز ندارند.
Landur:درگویش گوغر همان مه وابر غلیظ وسنگین نزدیک زمین را گویند. قدیمیا می گفتند لندور صبحگاهی خرت بِرُن پناهی لندور شامگاهی گله بیرون غمی نی
kerkeru:درگویش گوغر صفتی برای نوعی دنده ( هسته ) های تلخ زردآلو و. . . که چندین درآب جوشانده شده وشیرین می شدند سپس با آب نمک برشته می شدندبعضی ها هم ...
Koruلانه وخانه شب خواب مرغ وماکیان رادرگویش گوغر گویند.
Koru:درگویش گوغر خانه شب خواب مرغ وماکیان را گویند
bambu: درگویش گوغر وسیله ای فلزی است برای کشیدن نفت وبنزین از بشکه.
gandomu:درگویش گوغر به بوته خودرویی گویند که معمولاّدرمیان مزراع گندم می روید وگل های سفیدی دارد وعلف هرز به حساب می آید
cheraaghu:درگویش گوغر به تنه چربی دار بوته کتیرا چراغو گویند وتسامحاّ به بوته گون وکتیرا نیز گفته می شود.
درگویش گوغر به گوسفند ماده ای که هنوز زایمان نکرده کاور گویندوپس از اولین زایمانش میش گویند
درگویش نیز به بزی که هنوز زایمان نکرده گیسه گویند
aallkoleng:درگویش گوغر به حشره ای گویند که روی خوشه های گندم می نشیندوچون کفشدوزک دورنگه است رنگ غالبش نارنجی همراه با رنگ مشکی. وهیکلش اندازه سوسک ا ...
shefk:درگویش گوغر به تخم مرغی گویند که زیر مرغ گذاشته اند که جوجه شود ولی جوجه نشده فاسد می شود.
korre:درگویش گوغر به بچه الاغ وبز کره می گویند وبرای بچه سایر چهارپایان متداول نیست.
درگویش گوعر هم به مرغ نابالغ گویند .
Koche:درگویش گوغر سگ نابالغ وکم سن وسال را گویند .
damtiri: درگویش گوغر از اصطلاحات گردوبازی است. وقتی بازیکنان بیشتر از دونفر باشند اگر یکی از آن ها بخواهد به دیگری کمک کند تیرش را مابین دکه وقله پرت ...
cheghal daadan:درگویش گوغر مترادف پرتاب کردن است.
Zert:درگویش گوغر مترادف بادصدادارمعده است مثلا وقتی میگن زرتش در رفت یعنی گوزید. گاه نیز به معنای ناگهان وفوری به کار می رود مثلا میگن زرتی زد زیر حر ...
qamz:درگویش گوغر بوته ای خودرو وبیابانی را گویند که مناسب سوختن است میگن یه جاز قمز ی بکن بیار به نظر می رسدقمز صفت جاز است ولی بوته ای خاص را در ذهن ...
درگویش گوغر همان بوته درمنه را گویند البته با کمی تسامح گاه بعضی بوته های بیابانی دیگر را هم می گویند مثلا میگن یه جاز قمز بکن بیار