تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

پُشک:درگویش گوغر وسیله ای است چوبی برای کرت بندی زمین های کشاورزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کُرم:korm. درگویش گوغر به این معنی ست �جایی در زمین حفر می کردند ودرآن سیب زمینی ومحصولات دیگر رابه مدت طولانی نگهداری می کردند البته روی محصولات را ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درگویش گوغر به معنای �دقیق بررسی کردن �به کار می رود. احتمالا پل ماسیدن تشکیل شده که پل به معنای چوب است مثل پل چوپانی وجزء دوم ماسیدن به معنای بسودن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

درگویش گوغر به نرگاوی گفته می شود که در شیرخوارگی وهنگام زایش اخته شده ویژه کار کشاورزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جمع کلمه تُوٓلٓه است به معنای حرز دلربا یا فسون مهر یا طلسم دوستی. نمونه�این آیه انجیل یوحنا حاکی از تولات متأخردر رابطه . . . . است� ( آفرینش قرآن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

چاذوقی:chaarzowghi. درگویش گوغر به معنای خیلی شاد است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

پُخی:pokhi . واژه ای ترکی به معنای مدفوع وگاه ونجاست است ظاهرا امروزه بار منفی ندارد. نمونه:�در آینده حتماًپخی خواهم شد. � ( آبنبات هل دار. ص ۳۸۷ )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چِلًِگی: chellegi. درگویش بجنوردی ها به معنای کوچک است. نمونه:�لباس درتنش چلگی به نظر می رسید. � ( آبنبات هل دار . ص ۳۷۰ )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

آنزِراتو: anzeraatu. مقدار خیلی کم . چسومرغ. بسیار اندک.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

چُسومُرغ:chosu morgh. درگویش گوغر مجازاً مقداربسیار اندک را گویند. انزراتو. مقدارخیلی خیلی کم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هٓفتوکی:. haftuki. درگویش گوغر دومعنی می دهد۱. نوزادی که هفت ماهه متولد می شود۲. مجازاً صفتی ست برای اشخاص دستپاچه وعجول وشتابناک.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

هِشِکو:hesheku. درگویش گوغر شخص دستپاچه وهفتوکی وشتابزده را گویند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

گُدار:godaar. درگویش گوغر برای موارد زیر به کار می رود۱. نام یکی از آبادی های جنوب شرقی امیرآباد گوغر ۲. سرازیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تِرِچون:terechon. نام یکی از آبادی های قسمت شمالی گوغر است نزدیک چهارطاق

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در گویش گغر نیز شناسنامه را گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مٓفرِجو:mafreju. درگویش گوغر کیسه مانندی را گویند چهل تکه وزیبا برای نگهداری وسایل خیاطی یا داروهای سنتی و. . . کاربد داشته .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حٓسیلو:hasilu. درگویش گوغر مترادف به آرامی وآهسته است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نُخودخوارو:nokhod khaaru. درگویش گوغر پرنده ای را گویند که کمی کوچک تر از چغوک است ومنقارش به سرخی می زند وغالب بدنش رنگ گنجشک وبعضی قسمت هایش زرد رن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کون دُوٓک :درگویش گوغر به معنای تقلّای بیهوده وتلاش بیمورد است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

گاه قِلون:gaah ghelon. درگویش گوغر نوعی سوسک را گویند که از فضولات حیوانات تغذیه می کند ومعمولا مدفوع حیوان را به صورت توپ مانندی به اندازه گردو در م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کٓلاغ سٓبزو:kalaagh sabzu. درگویش گوغر پرنده ای را گویند که جثه ای کوچک تر از کلاغ دارد ورنگ غالب پرهایش آبی وسبز است . سبز قبا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیخور:sikhor. درگویش گوغر نیز به معنای خارپشت وجوجه تیغی به کار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کُت پِلِه:kot pele. سوراخ راه آب در زیر دیوار را درگویش گوغر کت پله گویند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چِکُت :chekot. درگویش گوغر خلاشه وشاخه های خشک وخیلی کوچک را گویند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

لِسک:lesk . درگویش گوغر شخصی را گویند که چشمش دنبال خوراک و. . . . دیگران است وهرچه به او بدهی سیری ندارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فیقو:fighu . درگویش گوغر چند معنی می دهد ۱. هرچیزی که بتوان صدای سوت مانندی از آن تولید کرد۲. گیاهی خودرو که ساقه آن چون لوله ای باریک وکرمی رنگ است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مورِشک:mowreshk. درگویش گوغر گیاهی خودرو را گویند که برگ های پهن وگل های مایل به آبی دارد وساقه های گیاه از پایین تا انتهای ساقه گلباران است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مُرّ:درگویش گوغر گوسفند گوش بریده رامُریا مُرّو گویند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سیالٓم: siaalam. درگویش گوغر گوسفندی را گویند که قسمتی از سرش مشکی باشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جٓمٓلو:jamalu. درگویش گوغر گوسفند یا بز دوقلوزا را گویند. دوقلو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جٓمٓل: jamal. درگویش دوقلو ودوتایی را گویند مثلا بز جمل زا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

گِری: درگویش گوغر واحد شمارش گردو را گویند هر پانصد عدد گردو می شود یک گری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بُنکو:bonku:. درگویش گوغر ابزاری را گویند که از چوب برای کوبیدن پشت بام درزمستان هنگام چکه کردن سقف در گذشته استفاده می کردند . شکل ظاهری وسیله شبیه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عکس در خواستی سپوژمی از بوته کرکیچ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسُمِ خٓمیر:maasome khamir. درگویش گوغر دم غروب را گویند . ازین جهت که در گذشته دمدمای غروب زنان روستایی بساط خمیر کردن ونان پزیشان را می گستردند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماسُم maasom. درگویش گوغر مترادف هنگام به کار می رود . اصل واژه باید موسم باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

, kun righak. درگویش گوغر مترادف اسهال وشکم روی به کار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سِنِّه: senneh. درگویش گوغر مدفوع انسان را گویند البته زمانی که بر روی زمین حالت مخروطی شکلی دارد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چُس مال کردن در گویش گوغر نیز سرسری ونسنجیده وبا سهل انگاری کاری را انجام دادن است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گویش گوغر نیز مترادف بول وادارار به کار می رفته .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

چُریدن: choridan. درگویش گوغر این مصدر مترادف با ادرارکردن وجیش کردن است .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

قاتِق بِنِه: یکی از غذاهای محلی گوغر که با بنه کوبیده شده وآب درست می شود به این ترتیب که نخست بنه کوبیده را کمی حرارت می دهند و آنهارا چنگ گرفته وحس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماساوا: maasaavaa. درگویش گوغر نوعی غذای محلی را گویند که از کشک وعدس وروغن وسبزی وسیر تهیه می شود وبسیار خوشمزه است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زِینِبٓک:zeynabak. درگویش گوغر حشره ای را گویند که در لغتنامه ها کفشدوزک خوانده می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

درگویش گوغر نیز کٓلپٓک به معنای مارمولک به کار می رود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زورکٓدِه: zurkade. درگویش گوغر در گذشته به مکانی که فضولات حیوانی را روی هم تلمبار می کرده اند زورکده می گفته اند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هٓرٓسم: harasm درگویش گوغر به چوب هایی که از تنه درختانی مانند سپیداربریده شده وچون تیرآهن بردیوار خانه می اندازند تا سقف خانه مستحکم شود هرسم می گوی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

گاز:gaaz. درگویش گوغر به تکه فلزی با ابعاد تقریبی پنج در ده سانت گفته می شود که هنگام شکستن هیزم این تکه فلز را در شکاف چوب کلفت قرار می دهند وبر روی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مِهرجانه:mehr jaane. درگویش گوغر نوعی گلابی را گویند که دیررس است ومعمولا درماه آبان می رسد ونسبت خمروت ریزتر وگردتر است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خُمّروت:khommorut. درگویش گوغر نوعی از گلابی را گویند که میوه اش درشت تر از گلابی های معمولی است