تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hevang: درگویش گوغر شاخ بز کوهی را گویند که به دلیل انحنا وانعطاف درقالی بافی سنتی به کار می رود وبه وسیله آن چوب گُرد را جلو وعقب می کنند ( فرهنگ گو ...

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hewl hewlki: درگویش گوغر هم به معنای دستپاچه وخیلی شتابزده عمل کردن

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hewleki:درگویش گوغر به معنای شنابزده ودستپاچه است.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

huriz kardan: درگویش گوغر به معنای تازش ناگهانی وحمله است.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

heyze:به هم ریختگی گوارش ومعده در اثر پرخوری وبه هم خوارگی وحالت اسهال پیداکردن.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

himaaru:یواش وبااحتیاط ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی )

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

higal:درگویش گوغر زمان خیلی خیلی کم را گویند.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hitang:خبر جزئی. نمونه:تا هیتنگی می شه فرار می کنه . ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی )

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

higoluii:درگویش گوغر مقدارخیلی خیلی اندک ( قید زمان )

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

heytaal:درگویش گوغر قدبلند وقددراز راگویند

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

henzu chosu:درگویش گوغر نوعی سوسک را گویند که هنگام خطر وترس بوی بدی می پراکند.

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hammone:درگویش گوغر کیسه ای چرمی را گویند که برای نگهداشت حبوبات وخوراکی به کار می رفته

تاریخ
١٦ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hamrew:درگویش به معنای صاف وهم سطح است

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hamjil:هم سن وسال

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

heleliso belelis:درگویش گوغر به معنای تند تند وبی دقت وسرسری کاری را کردن است.

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hassom:درگویش گوغر ابزاری فلزی را گویند با دسته وتیغه پهن برای پشت ورو کردن نان هنگام پخت نان تابه ای.

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

hasku:درگویش گوغر ملاغه راگویند

تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
١

herne: درگویش گوغر به معنای خسته است/ از خستگی از پادرآمده.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

Suzeneku: :درگویش گوغر همان سنجاقک را گویند.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٤

haapoli haapo:درگویش گوغر شخص نامرتب ودرهم برهم

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

hatu shew:درگویش گوغر شبه جمله ای ست برای متوقف کردن گاو ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

hot o mot:درگویش گوغر حیران ومتعجب راگوینداختمالا هات ومات اصلش باشد ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی )

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

haakochu:درگویش گوغر لفظی ست برای پیش خواندن سگ.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

haashu:درگویش گوغر معرفی خر است به زبان کودکانه. خر=هاشو

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

hop:درگویش گوغر به معنای امر به سکوت است ، ساکت.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

haanemid:درگویش گوغر هم به معنای بزرگ وحسابی ودرست ودرمان به کار می رود

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٣

haader :درگویش گوغر هم به معنای مراقب ونگهدار است

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٥

چارذوقی:chaarzowghi. درگویش گوغر به معنای خیلی شاد است.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٥

atamxaa shodan:درگویش گوغر یعنی طرفداری وجانبداری کردن از کسی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

dam xaaki:درگویش قدمای گوغر به معنای خرج کرد وصیت شده برای پس از مرگ را گویند.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

Yort:درگویش گوغر بهمنزا و آثار بجا مانده ازخانه پس از ترک آن گویند ظاهراّ واژه ترکی مغولی ست، ( برگرفته از فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی ) .

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٦

درگویش گوغر یعنی چمدان چوبی با لایه ای فلزی بر روی آن جهت نگهداری خوراکی ها ولباس ها. البته گوغری ها می گویندyaxdon.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٦

yaad gomaar kardan: درگویش گوغر یعنی مواظبت کردن از کسی . رسیدگی وپابیدن کسی.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

yaaltur: درگویش گوغر قدبلند را گویند ( فرهنگ گویش گوغر اکبر نقوی ) .

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

Yaan: درگویش گوغر بافنده قالی وگلیم وجاجیم را گویند البته وقتی که بیشتر از یک قالی باف روی یک کار باشد.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٦

yahew:درگویش گوغر یعنی بی هوا وناگهانی ویکباره.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

hakke:درگویش گوغر عیب وایراد وخرده را گویند.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

aafuk keshidan:درگویش گوغر یعنی بطور کامل تاراج کردن. کاملا تباه کردن وبالا کشیدن چیزی.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٤

atamxaa shodan:در گویش گوغر یعنی جانبداری کردن وپشتیبانی کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٦

sar sar kardan:درگویش گوغر به معنای الک کردن ومجازاّ خوب هارا از بدها جدا کردن.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٥

، ter daadan, :درگویش گوغر یعنی بی جا وبدموقع حرف زدن ومطلبی را فاش کردن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٧

درگویش گوغر حشره ای را گویند زیبا که رنگ سبز وطلایی اش بیشتر نمایان است زهرش کشنده است . /همچنین به هر شی ء بی نام ونامشخص الزینو والماسک گویند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٦

kotlnu:درگویش گوغر همان لباس کوب را گویند که جنسش از چوب است وطول آن حوداّ چهل سانتیمتر وعرضش نیز تقریبا ده پانزده سانتیمتر است جز قسمت دسته که استوا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٦

peperme:درگویش گوغر همان نُقل را گویند .

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٨

mare:درگویش گوعر به حصار ودیوار مانندی گویند که بابروبوته مرز دو زمین را از هم جدا می کند .

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٨

bosh:درگویش گوغر به جازها وبوته هایی که روی دیوار می نهندتا آب باران از دوطرف دیوار بر دیواره نریزد ومستقیم به زمین بریزد بُش گویند تقریبا شبیه قرنیز.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٩

kotombe:درکویش گوغر به فرق سر یا کله گفته می شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٨

درگویش گوغر به تشتک مانند فلزی می گفتند که شبیه تشتک فرغون بود واز دوطرف دسته داشت وبرای حمل سنگ وچیزهای سنگین به کار می رفته . حمل آن توسط دو یا چها ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٩

qaateq sibدرگویش گوغر یکی از غذاهای خوشمزه محلی ست که از سیب زمینی آب پز کوبیده وکشک وسیر به اضافه ادویه جات تهیه می شود .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

درگویش گوغر به گیاهی خودرو گویند که در بیابان می روید گیاه به حالت خوابیده و وی زمین رشد می کند وگل آن شبیه متکااستوانه ای کوچکی است .