تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضبطی/کار ضبط شده ای که ازش پول درآد نمیدونم چه معادلی باید گذاشت براش

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: تعداد زیادی، چندین، ده ها گوگل: 1. : a group of 12. 2. : an indefinitely large number. dozens of times. یک دوجین، تعداد بیشماری

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزافزون

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناکافی!!؟ W hile Arabic iqa'at are defined very minimally, they are much richer and more complex when performed.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبعا طبیعتا منطقی است که

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنباله/دسته نُت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زیاد فراوان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در تکمیل آفای اسفندزاد قضاوت یا غریزه ی شخصی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترجمه تون بسیار آدم رو به اشتباه میندازه زیرکانه جزو آخرین معانی این کلمه میتونه باشه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

2. specific but not explicitly named or stated. این معنای دومی هست که گوگل برای این واژه آورده. به نظرتون باید چی ترجمه بشه؟؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمبریج: 1. simple and not complicated, so able to provide the base or starting point from which something ساده ( نه پیچیده )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پهنه دامنه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: به میل و دلخواه خود آزادانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

diverse in character or content متنوع

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هزاره ( برای ساختن دکمه، گوشواره و غیره ) صدف؛ ( صفتگونه ) صدفی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

the particular style of appearance that something or someone has: سبک ویژه/متمایز

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مخففdied متوفی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

by a great amount considerably; to a great degree; very much

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از دیکشنری کالینز: informal with reference to; as for یعنی ؛ about or concerning ( something or someone ) : in relation to. از نظر، از دید ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به همین خاطر از همین رو از همین روست که ( فلان چیز ) هم به همین دلیل. . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زه صدا ( ساز )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر جا حرکت، رفتن، سفر پیشروی برتر ( از معیار ) بودن، بالاترین بودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارضاکننده ( هزاره ) خشنودکننده!!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

همانگونه که

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناپذیرفته چیزی که دیگر آن را نپذیرند و رد کنند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to stop sth or give up on sth ( Ludwig website ) دست کشیدن از چیزی از چیزی ناامید شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی گمان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آزمون خطایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تا جایی که می شود تا انجا که امکان دارد خوب . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی بهم بگه �پیشنهاد کردنی� یعنی چی؟ خود سایت اینو گفته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خارج از برنامه ورای برنامه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

سازگاری داشتن هماهنگ بودن تعلق داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره نان و کره معاش، رزق و روزی و نیز: وسیله اصلی درامد پایه و اساس

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: نان و کره رزق و روزی، معاش، معیشت پایه و اساس

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فلان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

هزاره: بی ربط اضافی نامربوط بیگانه خارجی بیرونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا آنجا که من میدانم به احتمال زیاد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سیال/روان/نرم/ملایم/سلیس/نامشخص/بی ثبات از هزاره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: الزامی، واجب، بایسته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هزاره: به نحو مشهودی، به نحو بارزی، به صورت قابل مشاهده ای خودم: تا اندازه ی فراوانی، به شکلی برجسته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پنجه نرم کردن با

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٧

عجیب آنکه/از قضای روزگار ( هزاره )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه پیش از هر چیز در درجه اول

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مورد بحث، مزبور، مورد نظر به نقل از هزاره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد را بدتر کردن موقعیت را خراب کردن نقل از هزاره ترجمه ی خودم: بد از بدتر ( اینکه. . . )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا حد/اندازه ی زیادی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١١

تنها٬ فقط، صرفا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معقول

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a series of actions that can be taken in order to achieve something:

١