تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضبطی/کار ضبط شده ای که ازش پول درآد نمیدونم چه معادلی باید گذاشت براش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: تعداد زیادی، چندین، ده ها گوگل: 1. : a group of 12. 2. : an indefinitely large number. dozens of times. یک دوجین، تعداد بیشماری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزافزون

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناکافی!!؟ W hile Arabic iqa'at are defined very minimally, they are much richer and more complex when performed.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

طبعا طبیعتا منطقی است که

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنباله/دسته نُت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

زیاد فراوان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در تکمیل آفای اسفندزاد قضاوت یا غریزه ی شخصی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترجمه تون بسیار آدم رو به اشتباه میندازه زیرکانه جزو آخرین معانی این کلمه میتونه باشه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

2. specific but not explicitly named or stated. این معنای دومی هست که گوگل برای این واژه آورده. به نظرتون باید چی ترجمه بشه؟؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمبریج: 1. simple and not complicated, so able to provide the base or starting point from which something ساده ( نه پیچیده )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پهنه دامنه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزاره: به میل و دلخواه خود آزادانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

diverse in character or content متنوع

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هزاره ( برای ساختن دکمه، گوشواره و غیره ) صدف؛ ( صفتگونه ) صدفی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

the particular style of appearance that something or someone has: سبک ویژه/متمایز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

مخففdied متوفی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

by a great amount considerably; to a great degree; very much

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از دیکشنری کالینز: informal with reference to; as for یعنی ؛ about or concerning ( something or someone ) : in relation to. از نظر، از دید ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به همین خاطر از همین رو از همین روست که ( فلان چیز ) هم به همین دلیل. . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زه صدا ( ساز )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییر جا حرکت، رفتن، سفر پیشروی برتر ( از معیار ) بودن، بالاترین بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارضاکننده ( هزاره ) خشنودکننده!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همانگونه که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپذیرفته چیزی که دیگر آن را نپذیرند و رد کنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to stop sth or give up on sth ( Ludwig website ) دست کشیدن از چیزی از چیزی ناامید شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی گمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمون خطایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا جایی که می شود تا انجا که امکان دارد خوب . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی بهم بگه �پیشنهاد کردنی� یعنی چی؟ خود سایت اینو گفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارج از برنامه ورای برنامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سازگاری داشتن هماهنگ بودن تعلق داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزاره نان و کره معاش، رزق و روزی و نیز: وسیله اصلی درامد پایه و اساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزاره: نان و کره رزق و روزی، معاش، معیشت پایه و اساس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فلان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

هزاره: بی ربط اضافی نامربوط بیگانه خارجی بیرونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا آنجا که من میدانم به احتمال زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیال/روان/نرم/ملایم/سلیس/نامشخص/بی ثبات از هزاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزاره: الزامی، واجب، بایسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هزاره: به نحو مشهودی، به نحو بارزی، به صورت قابل مشاهده ای خودم: تا اندازه ی فراوانی، به شکلی برجسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست و پنجه نرم کردن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عجیب آنکه/از قضای روزگار ( هزاره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه پیش از هر چیز در درجه اول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مورد بحث، مزبور، مورد نظر به نقل از هزاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد را بدتر کردن موقعیت را خراب کردن نقل از هزاره ترجمه ی خودم: بد از بدتر ( اینکه. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا حد/اندازه ی زیادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تنها٬ فقط، صرفا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معقول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

a series of actions that can be taken in order to achieve something:

١