پیشنهادهای پارسیونا (٢٧٢)
مهربانی
خوشبویه
ماما
برابر پارسی واژه ی بیگانه ی مدرک.
دبیزه
افدَریزه
شرکت کردن
پارسی شده ی رعنا.
آماج ها
زِفت.
ارتنگ. [ اَ ت َ ] ( اِ ) صفحه و تخته نقاشان. ( غیاث ) ( آنندراج ) . || نگارخانه ( مطلق ) . ( آنندراج ) . || دکان. || کتب خانه. ( آنندراج ) .
گورخیز
پیشنهاد من : جایِمان ، جانِما ، جایگان ، جانِشان
فرخه گاه ، پایکوبان ، وردگاه ، وردخانه ، پایکوبسرا
دیسکو
هماوری
تارکده گاه تارکده خانه
نوشخانه
بدترین واژه ای که فرهنگستان می توانست برگزیند همین واژه است ، زیرا توقف خود واژه ای تازی است.
برابر پارسی موزه
گنج خانه
خوراک خانه
برابر پارسی جنوب.
اباختر
شمارگان
ریزک
وظیفه
کنسولگری
راستی گرایی
برابر پارسی این واژه : هَمبَهره گرایی. هَمبَهره = شریک ، سهیم.
سَجا
کجک
لب خوانی
برابر پارسی واژه ی "سیار ه ی مشتری".
رنجش
برابر پارسی "استراق سمع".
"شنو دزدی"
برابر پارسی "حدیث".
رایزن سرا
رایزنگاه
سفیر
شریک
شرکت
برابر پارسی راکت.
دل ایمنان
برابر پارسی واژه ی مومن. ایمن واژه ای پارسی است.
این واژه پارسی است. بررسی این واژه در برخی از زبان های هندواروپایی : ١. انگلیسی : immune لاتین : immunis فرانسوی : immunitaire آلمانی : immun
دل ایمن : کسی که دلش از بودِش خدا ایمن است. ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )
برابر پارسی واژگان بیگانه : مطمئن : دل استوار ایمان : دل ایمنی مؤمن : دل ایمن ( ایمن واژه ای پارسی و همریشه با immune در زبان انگلیسی است. )