پیشنهادهای alireza.D (٢١٠)
She stomped on his hart and dumped him او به آسانی قلب اون پسر رو شکست ، و رهاش کرد ( و این است حقیقت تلخ زندگی ) 💔
صدای گوشخراش
Sorry but i have to get something off my chest. شرمنده اما یه چیزی تو دلم مونده که باید بگم 😔
He is a good man to have when it comes to pinch در مواقع اضطراری آدم بدرد بخوری هستش
I don't want to take up yor time نمیخواهم وقت شما را بگیرم
It seems like there's a small typo in your sentence. به نظر می رسد اشتباه کوچک تایپی در جمله شما وجود داره . 🤔
When you order something, you may have to pay a deposit وقتی شما چیزی سفارش میدهید ، شاید لازم باشه که بیعانه پرداخت کنید
می تونه به عنوان حرف ربط استفاده بشه I regret not listening to you
Dont be taken in by her tempting promise 🤨 گول وعده های وسوسه انگیز اون دختر رو نخور
The money will be held intrust for you until the job is done 🤨
Could you please hold my bag intust ?🙏
در یک سطح . همتراز 🤔
وخامت 🧐
I hope i can pull it off امیدوارم بتونم از پسش بربیام 🙄
آنقدر . آنقدرها . 🤔 آنقدر زیاد
نوع بخصوص
به همان ترتیب
نوع مخصوص .
نوع، بدون علامت تجاری ، بدون مارک
نسخه عمومی .
محاکمه شدن . 🤔
Suddenly a sedan car pulled out Infront me i was about to hit it ناگهان یه ماشین سواری پیچید جلوم ، داشتم میزدم بهش
He is not capable of this این کار از او برنمی آید . او قادر به انجام آن نیست 🤔
خنده بی ادبانه . خنده خارج از نزاکت . 🤔
ارائه کردن ، تقدیم کردن ، دادن ، تسلیم کردن 🤔
اطاعت کردن . تسلیم شدن ، بودن.
تجربه بد ، دشوار ، سخت ، ناخوشایند ، از سر گذراندن 🤔
واریز کردن ، پول 🤔
. ظاهر کردن 🤔
به اندازه کافی نداشتن ، پول یا چیزی 🤔
What are you implying. سربسته ، به چی داری اشاره میکنی ؟ سربسته ، چی داری میگی ؟
دورتر 🤔
People were pressured to take part in the political rallies به مردم فشار آوردند تا در تظاهرات سیاسی شرکت کنند 😕
امنیت دریایی🤔
His forwardness was offensive گستاخی او زننده بود
Golden hair flowing down her back موهای طلایی که از پشتش آویخته
آخر هفته پیش
It was a fortunate day . روز فرخنده ، مبارکی بود
در مان کردن This drug will clear up your cold این دارو سرما خوردگی شما را برطرف خواهد کرد , درمان خواهد کرد
Sorry، I was zoned out ببخشید حواسم نبود
بسته بندی ، مثلاً غذای اضافی در رستوران Can you wrap it up for me میتونی برام بسته بندیش کنی
You must do as you are instructed باید آنطور که به شما دستور میدهند ، عمل کنید
I learned to my cost. درس عبرتی که گرفتم
Possess of در اختیار کسی گذاشت. Possess of He possessed of the information i needed او اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت He was possesse ...
I had flat tire and It made me go off schedule تایر پنچر شد و آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .
The price of the house has skyrocketed
Heated moment لحظه داغ ، لحظه پر هیجان
Consist in بستگی داشتن به ، منوط بودن به Consist of متشکل بودن از ، دارا بودن ، Consist with مطابقت داشتن ، جور بودن
He hasn't come to terms with this . او با این موضوع کنار نیموده
It happened even as i predicated درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .