پیشنهادهای . (٥٤)
to love someone beyond measure کسی را بی حد و اندازه دوست داشتن
شجاعت /جسارت پیدا کردن
اب پاکی رو دست کسی ریختن
قلابی که جای دست دزد دریایی هست
mansplain≠womansplain ( v ) * ( هردو به معنی تحقیرامیزانه توضیح دادن جوری که جنس مکمل رو تحقیر کنن هست ) * ( mansplainاقا تحقیرامیزانه توضیح میده ) ...
mansplain ( v ) mansplaining ( n ) تحقیرامیزانه توضیح دادن اقایون طوری که میخوان خانم رو نابلد، نادون و احمق نشون بدن . ≠ femsplain/womansplain ( ...
۱. راشین انصاری عزیز woman وُمَن خونده نمیشه دوست عزیز /ˈwʊm. ən/وُمِن خونده میشه جمعشم که ویمِن هست ۲. ( خطاب به اونی که معنی کلماتو تو قسمت اصلی ...
find one's calling find one's calling in s. th علاقشو پیدا کرده /چیزی که بهش علاقه داره رو پیدا کرده ( واقعی و هدفدار ) examples↓ I know you're u ...
با تکان بیرون انداختن there are some stones in my shoes and I have to shake them out.
تفاوت own up و confess confess اعتراف کردن : ( قانون، دادگاه ) own up گردن گرفتن اعتراف کردن : ( مکالمات روزمره ، غیر رسمی )
گردن گرفتن
brush your eyebrows up اینجا به معنی به سمت بالا شونه کردن یا برس کشیدن به سمت بالا
نرم و روان حرکت کردن در 1 ( میکاپ و زیبایی هم استفاده داره برای مداد ابرو و چشم و خط لب و . . . ) و 2 ( همینطور مدادی که باهاش مینویسیم و. . . به عنو ...
گنده گوزی
I'm starving :دارم میمیرم از گشنگی، گرسنگی همین حالا شروع شده ( مثلا یهو گرسنه شدی و ناهار میخوای ) I'm starved :دارم میمیرم از گشنگی، از مدتی قبل ش ...
in mint condition یعنی مثل نو ، درحد نو in fair condition یعنی کارکرده ، نو نیست کهنه خراب هم نیست ( نیاز به یه تعمیر خیلی کوچیک داره یا یه خط و خشی ...
?who have you got your money on شرط میبندی/حدس میزنی کی میبره ؟ برای مسابقات استفاده میشه به این معنی نیست که روی پول شرطبندی بشه فقط حدسیه.
به معنی دور درجا یا حرکت دونات هست do ) donut - burnout ) do فعلشه
donut - burnout تو رانندگی به معنی دور درجا هست یا حرکت دونات میگن فعلش هم do هست
ساعت نامناسب ۱. کله سحر ۲. بوق سگ
the overgrowth گل و گیاه و. . . که خیلی رشد کردن . ex:we need to remove the overgrowth
please spare this drama . لطفا از این ماجرا گذشت کن/چشم پوشی کن.
. please spare this drama خواهش میکنم از این ماجرا گذشت کن /چشم پوشی کن.
wander به معنای دور زدن ، گشتن ( بدون هدف و مقصد یا راه مشخص ) stroll به معنای قدم زدن ( با هدف و مقصد یا راه مشخص )
با یکی که از خودت سَر تره ، باکلاستره، پولدارتره، سطحش بالاتره ازدواج کنی
splash pad, splash park, sprayground, water playground به معنی زمین بازی که فواره های ابپاشی زمینی داره برای بازی کودکان و بزرگسالان هست
learnیادگرفتن ، حفظ کردن learn about اطلاع داشتن، اگاه بودن ، دانستن . I like learning American culture . I like learning about American culture اول ...
رئیس بازی در اوردن ( مثال: بعضی از منشیای مطب که فکر میکنن دکترن، دربون یا نگهبانای مدرسه و کارخونه و. . که فکر میکنن رئیسن )
be afraid for نگران بودن be afraid of ترسیدن . . . I'm afraidمتاسفانه I'm afraid notمتاسفانه نه /خیر I'm afraid so متاسفانه بله . She's afraid for h ...
گیرکردن یا قفلی زدن روی اهنگ . I have been jamming to this song non - stop روی این اهنگ قفلی زدم.
the fact of achieving or producing something that has been promised ارائه
معمولی، بدون زیبایی و قشنگی
bounce house به معنی خانه بادی مخصوص کودکان و نوجوانان که در خانه یا شهربازی هست و بچه ها بالا پایین میپرن یا سر میخورن
دستمال کشیدن یا خشک کردن ex:would you mind giving these plates a wipe ?before putting them in the cupboard
a bundle of sticks یه دسته تکه چوب
grand passion شور و اشتیاق زیاد loveعشق ( شدیدتره ) love at the first sightعشق در یک/اولین نگاه
I wouldn't change that for the world. با دنیا عوضش نمیکنم.
فکر و ذهنت درگیر همه چی باشه . ذهنت همه جا باشه.
it is used to indicate ( or ) ex:a designer slash lawyer طراح یا وکیل؟
?ex:Why do you put such effort into this work چرا برای این کار انقدر زحمت میکشی؟
بدهکاربودن، مدیون بودن ex:Do you owe the owner?به مالک بدهکاری؟ I owe everything to my parents. من همه چیزو مدیون خانوادم هستم.
بدتر از این نمیشه /نمیشد.
مزخرف، مهمل، چرت و پرت، اراجیف فعل هایی که باهاش میان: stand, put up with, believe, take, talk, stop ex:I can not take all this nonsense about dream ...
به هر شکلی , به هر نحوی
Please stop in to pick your order up . لطفا برای گرفتن سفارشتون به فروشگاه سر بزنید /بیاید .
پرتوقع بودن
verb 1. گرفتن {بیماری} 2. کسی یا چیزی رو از جایی آوردن 3. بلند کردن 4. مرتب کردن یا لوازمو سرجاشون گذاشتن 5. متوجه چیزی شدن 6. بدست اوردن جایزه و. ...
( v ) به معنی چند لایه رو هم لباس پوشیدن
به معنی مقوی ، قوی هست superhero spices ادویه های قوی یا مقوی superhero foods for students غذاهای مقوی برای دانش اموزان
باز کردن در چیزی مثل در رانی، قوطی نوشابه بازکردن نارگیل ، گردو، پسته و. . . شکستن تخم مرغ