پیشنهادهای Nehle (٣٠٨)
پا به سن گذاشتن= grew older
کاربلد
یکرنگ شدن با گروه
تحمل ناپذیر
In one gesture= در یک حرکت
سرپوش
بزنگاه زندگی. حساس ترین و تاثیر گذار ترین لحظه ی زندگی هر فرد
دوران بدی رو گذروندم= I had a terrible time of it
زمام امور را به دست گرفتن
مرد ریز نقش=A wispy man
به کُل
پرت کردن حواس از اصل موضوع
قیدش را زد.
خصومت
او 35000 دلار به بانک محلی حواله کرده بود=He had the $35, 000 wired to a local bank
ژست
وضعیت جسمانی خوب
به مکتب فلسفی که با خود نوآوری به همراه داشته باشد نحله گفته می شود. مثال:نحله های روشنفکری در ایران
توهم
غیرشفاف
چیزی نگذشت
A. D = پس از میلاد
بیرون کشیدن از آب
وزیر خزانه داری، وزیر دارایی
توصیه
مسائل موضوعات پدیده ها مطالب شرایط رویدادها راهها کارها
نیت خیر داشتن= act out of goodness
به همین نحو
از وقتی یادم می آید
خطای بقا
تمرکز بر بازمانده ها
سرانجام
بی قید و شرط
لحظه ی سرنوشت ساز
در تیم ورزشی: خط خوردن
انگار نه انگار
( ماشین ) قراضه
قلقل زدن
قربانگاه
نعره کشیدن
آشغال عوضی
آدم رذل
طفل
کار بلد
I was surrounded Payam and twins. = پیام و دوقلوها دوره ام کرده بودند.
it will swallow you whole= تو رو درسته قورت میده.
to the side by the stairwell= گوشه ی راه پله
اصالت خون
I was spooked= مثل سگ ترسیده بودم
بهتر برانداز کردن، وارسی کردن، دقیق تر دیدن