پیشنهادهای روزبه (١١١)
- سوختن بدون شعله و دود کردن ( مانند سیگار، زغال ) - زیر خاکستر ماندن، نگه داشتن ( احساسات مثل تنفر )
- محل برگزاری جشنواره، خیریه، بازار محله، شهربازی و سایر فعالیت های اجتماعی موقت
- نیازمبرم، نیاز شدید
- بازیگوش
- غلط، اشتباه - بر پایه غلط
- حرکت رفت و برگشتی کردن ( تکان دادن پرچم، برف پاک کن ) با تکان دادن علامت دادن
- بیخود ، مزخرف
- مجاور آب
- به صورت ضمنی ، غیر مستقیم
- گوش کوب برقی
- لم دادن - عقب دادن پشتی صندلی
- شیطنت
- آزادی مشروط - دوره آزمایشی
- مختصات قائم ( در مختصات ( x, y ) منظور مختصات y می باشد )
روزنامه نگار ( informal )
- صدای خش دارو جذاب - نیرومند و درشت هیکل - سبوس دار ( husk ) - سگ هاسکی
- دخیل کردن - به طور ضمنی رساندن
- تکانه - تمایل شدید وناگهانی برای انجام کاری - پیام عصبی - نیروی یا عامل خارجی جهت دهنده
- گوش پاک کن
- مرخصی روزانه برای شرکت دردوره آموزشی
- وضعیت یا حالت بن بست
- احتکار ، انباشت - بیلبوردهای بزرگ تبلیغات ( معمولا ولی نه الزاما در امداد دیوار ، بخصوص اطراف پروژه های در حال ساخت یا کنار زمین فوتبال ) - حفاظ ...
- دوران حاملگی ( قبل از تولد بچه ) - مترادف Prenatal می باشد
ارتقاء دادن، زیاد کردن
- انتقام گرفتن
- تختخواب چند طبقه - مزخرف - پیچوندن کار یا مدرسه باoff
- معبر یا مسیری که از سطح طبیعی اطرافش بلند تر هست به دلیل وجود آب در اطراف
- غضروف
اصلا ارتباطی به رعد و برق ندارد اون کلمه lightning هست - افتادگی رحم در ماههای آخر بارداری - روشن تر کردن - کم کردن وزن
- لباس های زیر ( جمع کلمه undie به معنی لباس زیر )
- آبشخور، آخور - قعر
همان womb به معنی رحم
- کس ( آلت زنانه ) ( بسیار عامیانه و بی ادبانه ) - محفظه ای از خز که دورست رودرش قرار می دهند - گند زدن ، گند بالا آوردن
- کاندوم ( استرالیا )
- لی لی کردن ( با یک پا پریدن ) - رازک Jump معنی دیگری دارد و به معنی پرش با جفت پا هست
دژبانی
- درآوردن لباس یا تجهیزات ( ورزشی، کار، . . ) - دنده خلاص
- تقابل - تصادف
گمارده ( کسی که برای یک مسئولتی انتخاب یا گمارده شده است ومعمولا در جایگاه های بالا ) ، مانند رییس پلیس، کمسیونر اتحادیه اروپا
- تاخیر، وقفه - خبرچینی کردن درزندان
- زمان استراحت برای چای یا سیگار ( استرالیا )
- غربال شده - در screen cable به معنی کابل روکش دار
فراگیری همه گیری
شاخص ها, ضوابط، معیارها ( حالا جمع criterion هستش )
تخت جمع شو کودک ( تخت قابل جابجا کردن )
- سازمان، تشکیلات - سازماندهی
- ساندویچ ( اسم ) - بین دوچیزقراردادن و فشردن ( فعل )
- با آجر چینی ارتفاع رو بالا آوردن
خاک خاکبرداری شده طبیعی ( منظور خاک مخلوط نشده با آشغال یا مواد شیمیایی و غیره می باشد )
شمع پیش ساخته که به وسیله روش هایی مانند ضربه یا هیدرولیکی در زمین فرو می شود