تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کپک، قالِب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعلی، تقلبی، الکی، مترادفهاش، false, counterfeit, bogus, کلمه آخریش بیشتر توی عامیانه رایجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعلی، تقلبی، الکی، بیشتر واسه پول و محصولات استفاده میشه مثلا، counterfeit money/currency, counterfeit products, مترادفهاش، false, fraudulent, , bogu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کُص، معادل بریتیشش میشه cunt , البته معنی ترسو هم میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجود داشت، ( گذشته there is )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی حرکت، لمس، بی حس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه معنی informal هم داره، خوردن، توو رگ زدن، the family was digging into a delicious meal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوسان کردن، بالا و پایین کردن، ( بیشتر واسه قیمتها بکار میره ) ، 20 prices were volatile, fluctuating between $ and $40

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحقیق و بررسی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سهم خود کمک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرخصی استعلاجی گرفتن، معادل sick leave

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرخصی استعلاجی، معادل sick leave

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاق استراحت، اتاق انتظار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت در کتاب family & friends starter هستش که بعداز هرسه یونیت وجود داره، میتونیم واسه ترجمه روان بگیم، وقت ارزشیابی، زمان ارزش گذاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حروف صدادار شامل، a e i o u

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمبود نیروی کار و پرسنل، معادل short handed و understaffed

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتاق عادی و معمولی ( در هتل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رزرو شده ( به نام کسی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرِ کار رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیراز تمامی معانی که دوستان گفتن یه معنی informal هم میده، یعنی غُرزدن سر کسی، انتقاد کردن، مثلا the coach blasted off at the team for poor playing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غُرزدن، انتقاد کردن، توپیدن به کسی، البته بعضی وقتها به جاش blast off هم میگن مثلا the coach blasted off at the team for poor playing, گرچه معنی اصلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سری توی سرها درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آویزون کسی بودن، با کسی حشر و نشر داشتن، ( معمولا با افراد معروف و ثروتمند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور بزن، برگرد عقب معادل go back

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برگرد عقب، برگرد جای اول، معادل turn back

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوتا کاربرد داره یکی واسه کاره که معنیش میشه خیلی آسون، مثل آب خوردن، و دیگریش واسه انسان که میشه تو سری خور، بی اراده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان arctic صفته و فقط قبل اسم میاد معنیش میشه شمالی، مربوط به شمال که نواحی خیلی سردیه، حالا antarctic که اسم هست و معنیش میشه قطب جنوب هچنین کلمه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ملت، گاهی یعنی کس و کار، والدین، توی خیلی عامیانه هم یعنی رفقا، دوستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جدال از پیش باخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگه صفت باشه میشه، اشباع شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس آرامش، آسودگی خاطر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

احساس راحتی کردن، خوش بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

امرار معاش کردن، پول درآوردن، زندگی رو چرخوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به وسایل برقی منزل appliances میگن و جمع بسته میشه، بقیه اثاثیه منزل بهش میگن furniture و غیرقابل جمع بستن هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوب بنظر میرسه، معادل sounds nice

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اکثر دوستانی که معنی کردن اشتباهه بغیر از دو سه نفر، دوستان این اصطلاح یعنی جایی که خونه شما نیست ولی توش به اندازه خونه خودتون راحتین، یعنی میشه خون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشانه ای، اشاره ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریای مرده یا بحرالمیت، یه دریاچه بین فلسطین اشغالی و کشور اُردن هستش، حدود ۲۵ درصدش نمکِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

از لحاظ، از نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

practical life : زندگی واقعی، زندگی روزمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

coke, fries and burger , نوشابه، سیب زمینی سرخ شده و همبرگر، فست فوود محبوب آمریکایی ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

البته دوتا اصطلاح دیگه هستن مخصوص بریتیش، to play truant, skive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جیم زدن از کلاس، کلاس رو پیچوندن، ( البته کمی قدیمیه ) مترادف، ditch a class, cut class وskip a class هستش، این اصطلاح آخری مخصوص بریتیش بقیه امریکن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گندزدن، سوتی دادن، صدمه دیدن، مترادف، blow sth, هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

توی آمریکا خیلی ازش استفاده میکنن، موقع دعواکردن یکی از طرفین به اون یکی میگه sue me یعنی ازم شکایت کن، منظورش اینه که واسه دعواکردن ازت معذرت خواهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

البته دوستان یه اصطلاح دیگه هست jump in the queue که مخصوص لهجه بریتیش و دقیقا معادل caught in the line هست که دومی آمریکن هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستان یه اصطلاح قشنگ دارن، caught in line, خیلی کاربردیه، مثلا شما توی صف وایسادین و یکی میاد بی ادبانه caught in line میکنه، یعنی خودش رو میندازه ج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I have kittens : دلم مثل سیر و سرکه میجوشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اون طرف ( اونورِ ) خیابون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به هرحال، راستی، بگذریم