پیشنهادهای فاطمه خزان (١٨٦)
بازگویی
کهن گرایی کتاب: Translation Studies Susan Bassnett
واژه بست : واژه بست ها شکل هایی هستند که جاهای خالی را در سطح phrase یا clause پر میکنند ، اما نمی توانند بصورت آزاد رخ دهند . مانند ( _َ م ) در واژ ...
مخفف واژه Tertium Comparable یا همان پایه مشترک با common base موضوع: تحلیل مقابله ای ساخت فارسی و انگلیسی
English for Specific Purposes موضوع: learning and teaching English
Presentation Practice Production موضوع:روش تدریس
فرعی Subsidiary aims اهداف فرعی
Total Physical Response ( TPR )
واسع God is all - embracing, all - knowing خدا واسع و علیم است.
گستاخی، طغیان
( آثار اسلامی ) استهزاء God shall moke them خدا آنها را استهزاء می کند.
( آثار اسلامی ) ملت ها Appointed you races and tribes شما را به صورت ملت ها و قبیله ها قرار دادیم .
مشورت
کشته شدن Slain in God's way کشته شدن در راه خدا
( آثار اسلامی ) واسع God is all - embracing, all knowing خدا واسع و علیم است
Funny bone=elbow آرنج
( اصطلاح شناسی ) give the respberry دست انداختن
( اصطلاح شناسی ) مخ/ عقل سلیم
به وضع موجود تن در دادن
( اصطلاح ) go to pieces داغون شدن
پشت چشم نازک کردن turn one's nose up at someone
Swear something out دلشوره داشتن
=Easy as pie / مثل آب خوردن
دل به دریا زدن/ خود را به آب 💧و آتش 🔥 زدن
[درس تخصصی کاربرد تعبیر ها و اصطلاح ها در ترجمه] اصل مطلب Example: Go to the nuts and bolts سراغ اصل مطلب رفتن
[درس تخصصی کاربرد تعبیرها و اصطلاحات در ترجمه] سراغ اصل مطلب رفتن
کله پرباد داشتن/مغرور بودن الکی
Piloting=pretesting
Mode is the score that occurs most frequently in a distribution of scores. [ در آمار و ریاضیات ] نما: نمره ای که بیشترین تکرار را دارد.
Grouping گروه بندی کردن
( در آمار ) به معنی line graph 📉📈 یا همان نمودار خطی
A battery involves a group of comparable tests. یک مجموعه ی آزمون که شامل گروهی از آزمون های قابل مقایسه می باشد . [درس تخصصی آزمون سازی ]
Not in agreement with the standard rules ( of grammar ) منحرف، انحرافی : دارای عدم تطابق با قواعد معیار ( در دستور زبان )
احمقانه
در آنِ واحد
an emergency situation in which people are not allowed to freely enter, leave, or move around in a building or area because of danger: یک وضعیت اضطرا ...