پیشنهادهای 🔷 فرهنگستان زبان و ادب فارسی (٩٥٧)
🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشمَندانه
🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشمَند
🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: رَشْمَندی
🔷 ( ) • • 🔷 واژه مصوب: عصبفیزیشناس
🔷 ( ) • • 🔷 واژه مصوب: عصبفیزیشناسی :
🔷 • • 🔷 واژه مصوب: فیزیشناسی • • 🔷 تعریف: علم شناخت کارِ اندام های موجود زنده و اجزای آنها
پرغفلت
🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: ترادیسگر 🔷 تعریف: دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و ش ...
🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: ترادیسش 🔷 تعریف: ترادیسش برق
🔷 ( فیزیک ) 🔷 واژه مصوب: تراموتش / تراجهش 🔷 تعریف: فرایندی که در آن عدد اتمی هستۀ پرتوزا تغییر می کند.
🔷 ( مهندسی مخابرات ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلگر 🔷 تعریف: افزاره ای که داده های مخابراتی را تولید می کند و در مسیرهای تراگسیلش قرار می دهد
🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلیش 🔷 تعریف: تراگسیل کردن برق
🔷 ( مهندسی برق ) 🔷 واژه مصوب: تراگسیلش 🔷 تعریف: تراگسیلدن برق از نیروگاه تا شهر و روستا
🔷 ( اقتصاد ) 🔷 واژه مصوب: پُرادینش 🔷 تعریف: تبدیل مواد خام و قطعات نیم ساخته به کالای نهایی در ابعاد صنعتی
🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: نِپاهش 🔷 تعریف: برآورد یک یا چند عنصر هواشناختیِ معرف حالت هواسپهر|||متـ . نپاهش هواب weather observation
🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: هواسپهریک 🔷 تعریف: مربوط به هواسپهر
🔷 ( علوم هواسپهر ) 🔷 واژه مصوب: هواسپهر 🔷 تعریف: پوششی گازی که هر جسم آسمانی را در بر می گیرد.
🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگاریک 🔷 تعریف: مربوط به سَوانگاری
🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگار 🔷 تعریف: یک سنج افزار ویژه سَوانگاری
🔷 ( شیمی ) 🔷 واژه مصوب: سَوانگاری 🔷 تعریف: روشی برای جداسازی اجزای یک مخلوط با عبور دادن یک فاز متحرک از روی یک فاز ساکن
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرا 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس شَوا 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس گرایی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیس شَوایی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسشال 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسِش 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسیْه 🇮🇷 Bāzdisih
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسیده 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسگر 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: بازدیسی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: دیسال 🇮🇷 ( دیس ( form ) آل ( پسوند همریشه با al در انگلیسی )
🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختنی 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( ject ) )
🇮🇷 همتای پارسی: بازیاختن 🇮🇷 ( باز ( re ) یاختن ( همریشه با ject )
🇮🇷 همتای پارسی: درشَمِش 🇮🇷
🇮🇷 مانگ واژه ای پارسی است 🇮🇷 همتای بیگانه: moon ( این واژه به چمار کره ی مانگ است و چمار �ماه� را از دست داده و امروزه به هر سی روز یک� ماه� گف ...
🇮🇷 زاماپه واژه ای پارسی است 🇮🇷 ( زام ( geo ) آپِه ( hazard ) ) همتای بیگانه: geohazard
🇮🇷 همتای پارسی: زاماپه ها 🇮🇷 ( بازگرد شود به زاماپِه )
🇮🇷 همتای پارسی: زاماپه 🇮🇷 ( زام ( geo ) آپه ( hazard ) )
🇮🇷 همتای پارسی: زامابشناسی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاریکال 🇮🇷 ( زامنگاری ( geography ) ایکال ( دو پسوند همریشه با ic و al ) )
🇮🇷 همتای پارسی: زامنگارگر 🇮🇷 ( بازگرد شود به زامنگاری )
🇮🇷 همتای پارسی: زامنگاری 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: زامدیسال 🇮🇷 ( زام ( geo ) دیس ( form ) آل ( پسوند همریشه با al ) )
🇮🇷 همتای پارسی: زامدیس ها 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: زامبومشناختی 🇮🇷
🇮🇷 همتای پارسی: زامکُدی 🇮🇷 ( زامکُدی زابه ( صفت ) نیست و نامواژه ( اسم ) می باشد )
🇮🇷 همتای پارسی: زامکد 🇮🇷