پیشنهاد‌های ملاقات و تلاقی لغات (١,٦٦٥)

بازدید
١,٨٧٩
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریچموند ؛ ارجمند ، دارای ارج و قرب فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه در روند و جریان سیال ایجاد کلمات به شرح زیر تبیین شده است ؛ ریچارد ؛ این کلمه در فره ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریچارد ؛ این کلمه در فرهنگ نام ها در زبان انگلیسی یک کلمه و یک نام رایجی می باشد. کلمه ی ریچارد دارای کلمه ی اصلی ریچ با نگاره ی لاتین rich می باشد. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاپیروس ؛ این کلیدواژه که در فرهنگ مصر باستان برای ورق ها و برگه های کاغذی با جنسی خاص استفاده می شده است در قانون و قواعد ایجاد کلمات با ریخت باپیرو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزوریس ؛ یا آزُریس کاربری این کلمه در مصر باستان به عنوان خدای مرگ دارای معنا و مفهوم و رایج بوده است. ولی از آنجایی که زبان به عنوان یک ابزار ارتب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاویِر ، خاور ، خور ، خورشید ، خوروش ، خروشان ، خروشنده ، رخشان ، درخشان ، درخشنده ، درخشش ، خوراشا ، خراشا ، خوراسان ، خاور ، خور ، خاویِر در قانون ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاور ، خور ، خورشید ، خوروش ، خروشان ، خروشنده ، رخشان ، درخشان ، درخشنده ، درخشش ، خوراشا ، خراشا ، خوراسان ، خاور ، خور ، خاویِر در قانون و قواعد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پُلوس یا پولوس ؛ منشعب از کلمه ی پالس به معنی نیرو و انرژی که با همین مفهوم مشترک در کلمه ی پلوس به عنوان یک محور جهت انتقال نیرو در صنعت خودروسازی ن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلوس ؛ منشعب از کلمه ی پالس به معنی نیرو و انرژی که با همین مفهوم مشترک در کلمه ی پلوس به عنوان یک محور جهت انتقال نیرو در صنعت خودروسازی نقش ایفا می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کُلَنگ ؛ افزونه ی حرف گ در انتهای ساختمان این کلمه جهت ایجاد اسم برای این ابزار استفاده شده است. در لهجه های مناطق بوشهر و برازجان که دارای لهجه ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پالس ؛ نیرو ، انرژی پول ؛ پُل ، پولوس ، پالس و. . . رابط و واسطی جهت ایجاد یک جریان اقتصادی و هدفمند که از جانب دولت ها به عنوان یک چک اعتباری قاب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Etude ؛ از آنجایی ریشه ی تمام زبان ها به عنوان یک ابزار ارتباط در جوامع بشری به یک پیشینه ی آوایی مشترک و یک زبان جامع در تاریخ تمدن بشری می رسد کلمه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکاپو ؛ با ریخت قبل تر این کلمه با نگارش تقاپو منشعب از کلماتی از قبیل تقوا و تقویت و. . . که در طی زمان دچار تغییر ریخت نگارشی و آوایی شده است تکا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقی ؛ انسان تقوا پیشه و پرتکاپو مسیر جریان ایجاد این کلیدواژه در روند ایجاد کلمات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در جایگاه های کاربردی مختلف عب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رادیاتور ؛ تعریفی که این کلمه از خودش برای ما بر مبنای مصدر این کلمه دارد به معنی تردد سیال و رد کردن دما می باشد. مانند کلمه ی رود که از تردد و رد ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گز کردن ؛ گزیده راه رفتن ، هدفمند طی کردن مسیر ، گزینش کردن مسیر و طی نمودن آن ، سنجیده راه رفتن ، برگزیدن یک راه گزینش شده و گز کردن آن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحلیل و تفسیر و فلسفه ی پیدایش کلیدواژه ی بُز در متن زیر تبیین شده است ؛ بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرامت ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات منشعب از کلمه ی غارت و کلمه ی غارت منشعب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فغفور ؛ این کلیدواژه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی فغ و فور به معنی اهل تفکر و تفقه می باشد. فغ ؛ معنا و مفهوم این کلمه مرتبط با کلمه ی فکر به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکه ؛ پول حکومتی و کشوری ، پول رسمی و فراگیر ژتون ؛ پول محلی ، پول شرکتی ، پول غیر رسمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بغل ؛ باغ ، بغا ، بقا ، باقی مکانی محافظت شده و حفاظت کننده و بغا دهنده بغ ، بغداد ، بَگ ، بیگ ، big ، مرادبیگ ، بیگ بنگ ، بیگلر در زبان ترکی کلمه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاعی ؛ عطا کننده عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاعی ؛ عطا کننده عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. طاعی ؛ عطا کننده فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاعات ؛ اطاعت اوامر پرودگار اوامری که خداوند متعال صادر نموده تا بندگان مطیعش اطاعت کنند. درک بهتر مفهوم کلمه ی طاعات مرتبط با تحلیل کلمه ی دعا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طاعات ؛ اطاعت اوامر پرودگار اوامری که خداوند متعال صادر نموده تا بندگان مطیعش اطاعت کنند. درک بهتر مفهوم کلمه ی طاعات مرتبط با تحلیل کلمه ی دعا ...

پیشنهاد
٠

مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجتناب ؛ جنب و جوش نداشتن ، نجنبییدن ، کاری نکردن ، فعالیت نداشتن ، خود را از جنب و جوش دور نگه داشتن جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنوب ؛ معنا و مفهومی که در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه برای قطب جنوب کره ی زمین بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات وجود دارد به معنی جنبیدن و جوشی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنبیدن ؛ جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و جنبش یا جمبش و حرکت و انجا ...