پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (٨٦٨)
dipoint یا Dupont ؛ به مفهوم دو منظوره مرتبط با کلماتی از قبیل؛ doubts ، double ، doub ، دوپامین. با شرح کامل تر به شرح زیر؛ کلمه doubts با نگارش لا ...
دیپوینت؛ Dipoint به مفهوم دو منظوره کلمه ی دیپوینت مرتبط با کلماتی از قبیل؛ دوپْت doubts ، double ، doub ، دوپامین. شرح کامل و بهتر این مفاهیم رو ا ...
جسورانه؛ این کلیدواژه منشعب از کلمه ی جِسْر که در زبان عربی امروزی با برگردان و ترجمه ی غیر انطباقیِ پُل به زبان فارسی می باشد به مفهوم کاری یا عملی ...
زِرِه؛ دو قانون از قوانین حاکم بر ایجاد کلمات در این کلمه ی سه حرفی اعمال گردیده است. قانون تغییر شکل نگارشی و آوایی حروف در غالب کلمه مثل موسیقی و ...
ولادیمیر؛ ولادتِ امیر چوخوف؛در زبان ترکی چوخ به مفهوم زیاد و بزرگ ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد و ...
ولادیمیر؛ ولادت امیر ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد ولد ولادت اولاد تولید مُوّلِد Validity
ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد ولد ولادت اولاد تولید مُوّلِد Validity ولادیمیر؛ ولادت امیر
آگرین نامی دخترانه به مفهوم دختر پر شور و حرارت، ( در حال استفاده در کرمانشاه و سنندج ) منشعب از آگِر که بُعد گرمای آتش را شامل می شود. مرتبط با گرند ...
سیتانا؛ ستاینده، سیتا؛ ستایشگر آسیتا؛ آزیتا عظیم عظمت تعظیم عزت آسیتا؛ قابل ستایش ستودنی ستاندنی
قُزَح؛ کلمه ی قزح با اصطلاح قوس و قُزح که به حالت منهنی رنگین کمان اشاره دارد. این کلیدواژه به معنای دارای قوس و انهنا. و به لحاظ بار معنایی از زاو ...
موقعیت؛ مکان وقوع یک عمل، واقعه؛ عمل به وقوع پیوسته ، واقعیت ؛ عملی قویع و واقعی که از قُواع جسمی انسان سر می زند و عواقبی به همراه دارد چه خیر چه ...
دومینیکن؛ مکان دامنه دار Domain دامنه Dominican دومینیکن
استبداد؛ بر وزن استفعال، احتمالاً به مفهوم اعتقاد داشتن و باور داشتن به استمرار بخشیدن و ماندن و حضور مادی از روی خودکامگی و خودشیفتگی. کلمه ی استبد ...
جاجو ، چاچو، چاچی، چاچ، چشم، چشمه : راسته ی کلمات مرتبط با کلمه جاجو؛ جاجرم جاجرود جاجگاه جرجان جریان جورج چرچ جرجیس چاچ چاچی چشمه شارج شرجی شارجه ک ...
جاجگاه؛ چشمه سار، ماء معین، راسته ی کلمات مرتبط با کلمه جاجگاه؛ جاجرم جاجرود جاجگاه جرجان جریان جورج چرچ جرجیس چاچ چاچی چشمه شارج شرجی شارجه کلمه ی ...
جاجرم؛ جاج جرم= جاج گرم = چاچ گرم جاج یا چاچ به مفهوم چشمه چارج کننده یا شارژ کننده. ( مرتبط با چاچ چاچی چارج شارژ چاش چاشنی چاشت چاست چشیدن چاش چ ...
hydrant: هایدرانت؛ هاید ران، هادیران، هدایت ران، نازل هدایت کننده و راندن آب آتش نشانی به یک سمت خاص.
hydrant: هایدرانت؛ هاید ران، هادیران، هدایت ران، نازل هدایت کننده و راندن آب آتش نشانی به یک سمت خاص.
دَرّه؛ دَریده شدن دو چیز از هم که باعث ایجاد یک راه دَر رو تحت عنوان دَرّه در میان آن شود. مرتبط با کلمه دَرَنده. با یک تعریف دیگر به مفهوم دو پاره ش ...
لوط؛ شخص التفات دهنده و ملتفت کننده، شخصی که توجه انسان را با لطافت و نرم خویی به موضوعی خاص التفات می دهد. مرتبط با کلماتی از قبیل؛ لطافت، لطیف، ل ...
کازرون؛ کاز رون=کوزه رونق احتمالاً به خاطر تشت یا دشت کاسه مانندی باشد که در آن شهر رونق گرفته است. یعنی شهری که در مکانی آبگیر و کاسه مانند رونق گر ...
زرتُشت ؛ زر تَش=آذر آتش=نور آتش آذر به معنای نور زرد مثل آذرخش، زر؛ هرچیز براق و نورانی و باارزش مثل طلا. طلا هم از اون جهت برای آن ماده نامگذاری ...
coupling; در یک تعریف ساده در ماشین آلات دوار، رابط انتقال نیرو بین موتور و پمپ به مفهوم بارگیرانداز قابل تعریف است. موتور بارانداز و پمپ بارگیر. م ...
کلیدواژه ی forging فُرجینگ که در ترجمه تحت عنوان آهنگری و چکش کاری و پتک زدن برگردان شده است به مفهوم ضربه زدن و نیرو وارد کردن منشعب از مفهوم فُرجه ...
اِکباتان؛ کاتِبان، کاتب، کتاب، حِکباتان، هِکمتان، همدان، حِکمتان، حِکمتانه، حکمت، حکیم، حَکَم، حاکم، استحکام محکم، تحکیم.
کاستمان و کَست؛ اگر کلمه ی کَست را به صورت دقیق از زاویه قوانین کلمات بررسی کنیم و این کلمه را در مرکز کار قرار دهیم در دو جهت انشعاب مفاهیم از خود ج ...
کاستمان و کَست؛ کاستمان به مفهوم کاهش و کاستی که در نقطه مقابلش باعث تکثیر بر مبنای یک تناسبی شود. علت نگارش حرف ( س ) به صورت ( ث ) در تکثیر با سه ...
رَسَن؛ ریسنده، ریسمان باف، کسی که الیاف ریز را به هم می ریسَد یا الیاف را به هم می رساند و تألیف می کند جهت بافته شدن ریسمان. رساننده و ریسندگی الیا ...
رَسَن؛ ریسنده، ریسمان باف، کسی که الیاف ریز را به هم می ریسَد یا الیاف را به هم می رساند و تألیف می کند جهت بافته شدن ریسمان. رساننده و ریسندگی الیا ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
دیپلم ؛ منشعب از کلمه ی دیب و دیبا شدن. به مفهوم دیپ شدن و دیبا شدن در مسائل به مفهوم پرداختن به عمق مسائل و آداب و رسوم را به صورت علمی و کلاسیک ع ...
اُرکست؛ به مفهوم پخش کننده ی انرژی. این توضیح از اون جهت برای این کلمه صادق است که این کلمه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی آر کست می باشد. آر به ...
مِلودی؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی مِلو لود به مفهوم بارگذاری ملایم، مالامال شدن از لطافت، ایجاد ملایمت و لطافت، مِلو شدن روح. ملایم شدن روح. ...
آرد؛ به مفهوم نیروبخش. این تعریف از این جهت برای این کلمه صادق است که وقتی دانه ای مثل گندم به آرد تبدیل شود تک تک عناصر موجود در این محصول، قابل جذب ...
در لابلای متن زیر که در مورد کلمه ی زاگرس توضیح داده شده است فلسفه ی ایجاد کلیدواژه سنقر خدمت علاقه مندان به این مباحث تبیین گردیده است. اگر از طری ...
دیوار؛ دیو وار دیو به مفهوم رشد یافته. مثل دیوان حافظ یا دیوان عالی کشور البته با نگارش اصیل تر این کلمه دیبان حافظ و دیبان عالی کشور صحیح تر می باشد ...
نریمان ؛ مفهومی که در این کلمه قابل روئیت است به معنی مرد با ایمان، مرد نرم خو و نیرومند و با ایمان. سه مفهوم نرمی نیرو و امنیت در این کلمه قابل دیدن ...
پرتو و پرتو افکنی مرتبط با کلمه پرتاب و افکندن. در حرکت ذرات تابشی
تَمّان و تومان دو کلمه با یک مفهوم ولی در دو جایگاه کاربردی مختلف. منشعب از کلمه ی تَن بان، مثل نگهبان.
قُزَح؛ کلمه ی قزح با اصطلاح قوس و قُزح که به حالت منهنی رنگین کمان اشاره دارد. این کلیدواژه به معنای دارای قوس و انهنا. و به لحاظ بار معنایی از زاو ...
ثواب یعنی نتیجه اصطلاح اینکه می گویند فلان کار ثواب داره یعنی انجام اون کار یک نتیجه مثبت و دارای سود روحی مادی و معنوی می باشد. در واقع حکمت استفا ...
در مقوله ی زبان شناسی یعنی شناخت همین زبانی که در دهان داریم تفاوت دو حرف ( و ف ) در دو کلمه وقیح و فقیه، تفاوت دو حالت از حفظ نمودن و وادادگی در خصو ...
وقاحت فقاهت وقیح فقیه تفقهو توقع واقعه حق قهوه حقه تحقق تحقیق نقاهت نقی نقم قنات قناعت غنی مقنی مقنعه قانع قناعت عنق در مقوله ی زبان شناسی یعنی شنا ...
کلمه هاسپیتال یک کلمه مشترک در چندین زبان و یک کانسپت کلامی متشکل از حوض و بیت. در زبان انگلیسی house به معنی خانه ولی تعریفی که این کلمه از خودش دا ...
نوعی خاص از کلاغ با پشت و بال و سر سیاه و سینه و گردنی سفید. که بسیار پر سروصدا هم می باشد. اصطلاحاً به کلاغْ اَجَغْ هم رایج می باشد به مفهوم کلاغ پر ...
زیگیل ؛ غده ای ثقیل و صغیر و در زیغ و در صیغه مانده. به همین جهت هم خوش خیم. خود این کلمه با مفهومی که دارد گویای شرح حال این نوع غده است.