نقم

/neqam/

لغت نامه دهخدا

نقم. [ ن َ ] ( اِ ) ظاهراً منحوتی است فارسی زبانان را از نقب. و امروز هم عوام ایرانی نقب را نقم گویند. ( یادداشت مؤلف ) : و دو مرد با سلاح ها در زیر گردون رفتند و گردون را در نقم راندند. ( مجمل التواریخ و القصص ص 509 ).

نقم. [ ن َ ] ( ع مص ) شتاب خوردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). به شتاب خوردن. ( از ناظم الاطباء ). به سرعت و تندی چیزی خوردن. ( از اقرب الموارد ). سرعةالأکل. ( از متن اللغة ).

نقم. [ ن َ ق َ ] ( ع مص ) عیب کردن.( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( دهار ). ناپسند داشتن کاری را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء )( از متن اللغة ) . کراهیت داشتن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). کاری زشت آمدن. ( زوزنی ). منکر شمردن کاری را و سرزنش کردن و ناپسند شمردن کسی را به سبب کار ناپسندش. ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). مبالغه در مکروه شمردن چیزی. ( از متن اللغة ). || خشم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). عتاب نمودن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کینه کشیدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). سزا کردن. ( از منتهی الارب ). عقاب کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). داد ستاندن. کینه گرفتن. ( از فرهنگ خطی ). || ( اِ ) میانه راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وسط طریق. ( اقرب الموارد ).

نقم. [ ن َ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نقمة. رجوع به نقمة شود.

نقم. [ ن ِ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ نقمة. رجوع به نقمة و نقمت شود :
ایزد ما این جهان نز پی جور آفرید
نز پی ظلم و ستم نز پی کین و نقم.
منوچهری.
کف راد او مر نعم را مقر
سر تیغ اومستقر نقم.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

جمع نقمت
( مصدر اسم ) نقب .
جمع نقمه است

فرهنگ معین

(نِ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نقمت .
(نَ قَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) عیب کردن ، ناپسند داشتن . ۲ - کینه کشیدن از کسی . ۳ - (اِمص . ) ناپسندی . ۴ - کینه کشی .

فرهنگ عمید

= نقمت

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَا نَقَمُواْ: تنفـّر نورزیدند (کلمه نقم - به فتحه نون و قاف - به معنای کراهت و نفرت شدید است )
تکرار در قرآن: ۱۷(بار)
نقم به معنی انکار شی‏ء است طبرسی فرماید: «نَقَمَ الاَمرَ نَقْماً» یعنی آن را انکار کرد، عقوبت را نقمه گویند زیرا که آن در مقابل شی‏ء انکار شده واجب است. راغب می‏گوید: «نَقِمْتُ الشَّیْ‏ءَ» یعنی آن را انکار کردم خواه با زبان و خواه با عقوبت در صحاح و قاموس اکراه و در مصباح اشدّالکراهة نیز گفته است که از افراد انکار می‏باشد. . یعنی: مکروه نداشتند از آنها مگر ایمان آوردنشانرا به خدای عزیز و پسندیده. . بگو ای اهل کتاب آیا از ما جز ایمانمان بخدا را مکروه می‏دارید؟!. * . خدا توانا و صاحب انتقام است یعنی کار بد را با عقوبت انکار می‏کند چنانکه راغب گفته . چون ما را به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتیم، معلوم شد که انتقام مجازات است در مقابل عمل بد.

پیشنهاد کاربران

عذاب
النِقَمُ بِک لاحقة، والنِعم عنک سابقة؛ فلا وصال ولاآمال.
نِقَم: جمع نقمة.
"وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ"
خشم و نفرت از چیزی یا کسی

بپرس