ترجمههای Figure (٢١)
سوسیالیست ها تصمیم گرفته بودندخالی بندی/ غلو/ دغل بازی حذب مخالف را متوقف کنند.
علی رغم خالی بندیش و غُلُوّش مهربان و خودمانیه.
مینا تونست با خالی بندی اون شغل وبدست بیاره/ تصاحب کنه.
مردم را با سوءاستفاده از حس عدم امنیتشان بیمه می کنند.
ما می بایست تمام مشکلات احتمالی را در نظر بگیریم.
بعد یه روز کار کردن تو باغ بد جوری دچار کوفتگی شدم.
ساعت را کوک کردم و به تیک تیکش گوش دادم.
بتسی متنش رو فراموش کرد و ناچار شد بقیه صحنه رو فی البداهه بازی کنه.
من با دادن این اطلاعات به تو کار/زندگی ام را به خطر می اندازم
• او قادر نبود خود را از این سوءظن که همسرش به او خیانت میکند رها کند. • او نمی توانست خود را از سوءظن خیانت همسرش خلاص کند.
او با موهای ژولیده و با همان لباسهای شب قبل برای صرف صبحانه آمد.
- خرید این خونه توسط من منوط به فروش اون خونه قدیمیم هست. .
آنها خندقی ساختند تا اطراف قلعه را احاطه کند.
بوقلمون دیگه نه! من تو جشن شکرگذاری خیلی خوردم. To OD on something ( OverDose )
من هرگز چنین نمونه بارز ( فاحش ) اشتباهی از او ندیده بودم.