تاریخ
١ ماه پیش
متن
The Socialists have decided to call the opposition's bluff.
دیدگاه
٠

سوسیالیست ها تصمیم گرفته بودندخالی بندی/ غلو/ دغل بازی حذب مخالف را متوقف کنند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He is kind and friendly despite his rather bluff manner.
دیدگاه
٠

علی رغم خالی بندیش و غُلُوّش مهربان و خودمانیه.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
However did Mina manage to bluff her way into that job?
دیدگاه
٠

مینا تونست با خالی بندی اون شغل وبدست بیاره/ تصاحب کنه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They trade on people's insecurity to sell them insurance.
دیدگاه
١

مردم را با سوءاستفاده از حس عدم امنیتشان بیمه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They were in cahoots.
دیدگاه
٥

اونها همدست بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We must reckon with all possible difficulties.
دیدگاه
٤

ما می بایست تمام مشکلات احتمالی را در نظر بگیریم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She played a Chopin waltz as an encore.
دیدگاه
٣

او بعنوان حسن ختام چاپین والتز را نواخت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Everyone looked fit to be tied.
دیدگاه
٢

همه بسیار خشمگین به نظر می رسیدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After working in the garden for a whole day I got a bad charley horse .
دیدگاه
٠

بعد یه روز کار کردن تو باغ بد جوری دچار کوفتگی شدم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Dibs on the front seat!
دیدگاه
٥

من جلو میشینم I call shotgun

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I wound up the watch and listened to it tick.
دیدگاه
٢

ساعت را کوک کردم و به تیک تیکش گوش دادم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Betsy forgot her lines and had to ad-lib the rest of the scene.
دیدگاه
١

بتسی متنش رو فراموش کرد و ناچار شد بقیه صحنه رو فی البداهه بازی کنه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Two of the pupiles were tardy this morning.
دیدگاه
٣

دو نفر از شاگردها صبح تاخیر داشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I'd be laying my career/life on the line by giving you that information.
دیدگاه
٦

من با دادن این اطلاعات به تو کار/زندگی ام را به خطر می اندازم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He could not divest himself of the suspicion that his wife was being unfaithful.
دیدگاه
٠

• او قادر نبود خود را از این سوءظن که همسرش به او خیانت میکند رها کند. • او نمی توانست خود را از سوءظن خیانت همسرش خلاص کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He came to breakfast, all tousled, in last night's clothes.
دیدگاه
٠

او با موهای ژولیده و با همان لباسهای شب قبل برای صرف صبحانه آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
My purchase of this house is contingent on selling my old house.
دیدگاه
١٦

- خرید این خونه توسط من منوط به فروش اون خونه قدیمیم هست. .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They built a moat to encompass the castle.
دیدگاه
٠

آنها خندقی ساختند تا اطراف قلعه را احاطه کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Not turkey again - I maxed out on it at Thanksgiving.
دیدگاه
٢

بوقلمون دیگه نه! من تو جشن شکرگذاری خیلی خوردم. To OD on something ( OverDose )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I never saw such a glaring example of misrepresentation.
دیدگاه
٠

من هرگز چنین نمونه بارز ( فاحش ) اشتباهی از او ندیده بودم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's always had a soft spot for you.
دیدگاه
١١

اون تو رو همیشه دوست داشت.