پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٧)

بازدید
٤,٢٢١
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مساوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: برابر barābar، پایاپا، همسان hamsān، یکسان yeksān، همچند hamĉand ( دری ) مرخو marxu ( سغدی ) ، اغتی aqa ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شخصا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: به تنهایی ( دری ) یانسون yānsun ( اوستایی با پسوند پهلوی اون ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

قائم مقام: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوس ( سنسکریت: ābhus )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نایب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوس ( سنسکریت: ābhus )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

قائم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: استاک astāk ( پهلوی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لذت: حالتی خوشایند و گذرا یا درازمدت که با برآورده شدن یک نیاز یا انجام دادن کاری سودمند به دست می آید و آرامش و شادی را به دنبال دارد و تنش روانی را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلوب ( جمع قلب ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شانجل ŝānjel ( سغدی: ŝānc با پسوند جمع لکی اِل ) زرژل zaržel ( سغدی: żreži با پسوند لکی اِل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایثار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فرانا farānā ( سغدی: franay ) از خود گذشتگی ( دری )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شمیت ŝamit ( سنسکریت: صمیته śamita )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماهیت: سرشت، ساختار یا ایده ی چیزی؛ ویژگی هایی که روی هم شخصیت چیزی را می سازند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/ESSENCE ) همتای پارسی این واژ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بذل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بخشش ( دری ) بغت baqt، بغد baqd ( سغدی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ملاحظه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دیمانه dimāne ( اوستایی: دئِمانه daemāna ) منائیچ menāic ( اوستایی: menāicā )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ارضا: آرامش، خوشی و شادی که در پی دستیابی به یک خواسته پدید می آید. ( https://www. cnrtl. fr/definition/satisfaction ) همتای پارسی این واژه ی عربی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوا savā: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جدا ( دری ) پتین patin ( سغدی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حیات وحش: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: ژیداگ ( پارتی: židag ) ایستور istur ( پارتی ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حیات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آفتاک āftāk ( سغدی ) زندگی zendegi ( دری ) ژیوان živān ( سغدی: žvān ) ژیداگ ( پارتی: židag )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشتاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یوبان yubān، آرزومند ārezumand ( دری ) کاماک kāmāk ( سغدی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تقریب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: امبس ambas ( گیلکی ) باویش ( سغدی با پسوند دری یش )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غروب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیجس nijas ( اوستایی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

قایق: همتای پارسی این واژه ی ترکی، اینهاست: جاله jāle، بلم balam، سنبک sombok ( دری ) لودکا ludkā ( کردی: lutka )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارشدیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مهتری mehtari ( دری ) مَسیاتری masyātari ( سغدی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمیت kamiyyat: عدد، اندازه یا معیار تعیین کننده ی چیزهایی که در یک مجموعه ی همگن در نظر گرفته می شود، مشخصه ی قابل اندازه گیری. ( https://www. cnrtl. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لطیف: چیزی که نازک است و دیدن و لمس کردنش خوشایند است. ( https://www. cnrtl. fr/definition/delicat ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نسوگ na ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آخرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پارالوک pārāluk ( سغدی: paralok ) سرای دیگر، آن جهان ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مازیار: این نام در اوستایی به صورت یک جا نیامده است؛ ولی مزیر mazyar بوده است که مَز یعنی بزرگ؛ همچنان که مزدا یعنی دانای بزرگ؛ و یَر یعنی برخاستن، د ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دقیقا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیپونا nipunā ( سنسکریت: nipuna )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - دقیق ( ریزبین ) کسی که هر کاری یا موضوعی را با جزئیات آن انجام می دهد یا بررسی می کند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/minutieux ) همتای پ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ملاط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آژند āžand، تفور tafur، ساخن sāxen ( دری ) ختاب xetāb ( خراسانی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رضایت: آرامش، شادی و خوشی که هنگام دست یافتن به چیز دلخواه پیدا می شود. ( https://www. cnrtl. fr/definition/satisfaction ) همتای پارسی این واژه ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامه: این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - بر؛ که در پهلوی به معنی محدوده، حیطه، حوزه، محوطه و منطقه است. 2 - نامه که در پهلوی نامَک یا نامَگ و در ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

امتناع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خودداری، پرهیز ( دری ) اپارد apārod ( پهلوی: aparod )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تنگ tang: این واژه در سنسکریت به صورت تنچ tanc و تنگ آمده و فعل است به معنی تنگ - بسته - لخته - فشرده - منقبض شدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاکید: به کار بردن گفتار یا نوشتاری برای برجسته کردن چیزی که نشانگر اهمیت دادن به آن است برای پذیراندن آن به شنونده یا خواننده که اگر این گفتار یا نو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

آدامس: این واژه در سنسکریت آدمص ādaṃś و فعلی است به معنی جویدن، گاز زدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نعره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ژغار žeqār ( سغدی: žqār ) فوژان fužān، فریاد faryād، بانگ bāng، دهاژ dahāž، دهاز dahāz، زهاز zahāz، ویله ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیلا: این نام در سنسکریت مونث هیله hila می باشد به معنی کسی است که عاشقانه سخن می گوید؛ همچنین نام یک کوه و یک شهرک نیز می باشد. ریشه ی آن هیل است ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

منقار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شند ŝand، نول nul، آژینه āžine، ژده žedeh ( دری ) توندا tundā ( سنسکریت ) کوچاک kucāk ( سغدی ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیجالی: این نام در سنسکریت: کینجله kinjala ( پرچم یا سیخگ گل به ویژه نیلوفر ) بوده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - بنا ( با تشدید ن: کسی که ساختمان می سازد ) bannā. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: زاویل zāvil، زاویر zāvir ( دری ) 2 - بنا banā ( جمع: ابن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آیدا: این نام در سنسکریت اَیدا aydā ( مونث ایده ayda ) و به این معنی هاست: 1 - دارای هر چیزی که تازه سازی یا نیرو بخشی می دهد، حاوی هر چیزی که باعث ط ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عدم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناژیت nāžit ( سغدی: nā - āžit ) نیستی nisti ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

متوجه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پامیال pāmyāl ( پشتو: pāmyāli ) پاماک ( پشتو با پسوند پهلوی آک ) ماپاک māpāk ( سغدی: māpāy با پسوند په ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوساله: این نام در سنسکریت گصاله gośāla ( جنین گاو ) بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشاجره: گفتگوهای تند، با صدای بلند، متناقض، دشمنانه و گاهی خشونت آمیز در باره ی یک موضوع برای به دست آوردن چیزی یا نگهداری آن میان دو یا چند تن که دا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تفاهم: فهم مشترک داشتن با کسی یا کسانی در باره ی چیزی یا چیزهایی برای از میان بردن یا محدود کردن رقابت و همکاری برای دستیابی به یک آرمان. ( https://w ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رینل نابستو rinel - nābastu ( رین: فرد [پهلوی] با پسوند جمع لکی اِل ) ( نا با سغدی آبستو )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روسپی: این واژه در پهلوی رسپیک rospik ( رسوا، بی آبرو ) و از رسپ rosp ( رسوایی ) ساخته شده که پسوند مفعولی یک به آن افزوده شده است. همچنین در پهلوی ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاتح: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نازاگ، واناگ ( مانوی ) ویشغن viŝqan ( سغدی ) پیروز، چیره ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ولاش velāŝ: این نام در سنسکریت vilakŝ ( دیدن، مشاهده کردن، تشخیص دادن ) بوده و کوهی است با بلندی 3625 متر و طول ده کیلومتر در جنوب باختری بروجرد؛ از ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نفرت: ناخوشایندی کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت که می تواند همیشگی یا گذرا باشد و رویگردانی از آن چیز یا کس را به د ...