پیشنهادهای Nzi (٥٨)
Tie up مشغول بودن
شیوع پیدا کردن ( بیماری )
در این صورت، در این حالت
= crazy person
To everyone's surprise = surprisingly در کمالِ تعجّب
در بعضی جملات معنی "رفتن" هم میده
�آدم آزار دهند، چیز آزار دهنده، �وضعیت آزار دهنده
a still photograph that shows someone or something in motion.
انجامِ چند کار همزمان، مشغول بودن به چند فعالیت که با عجله باید انجام شوند
Ning یک شبکه اجتماعی است که به شما امکان می دهد شبکه اجتماعی شخصی سازی خود را برای به اشتراک گذاشتن با دوستان خود ایجاد کنید.
باردار بودن
پویانمایی تک فریم یا پویانمایی خمیری یا انیمیشن خمیری ( به�انگلیسی: Clay animation or claymation ) این تکنیک به نام تکنیک �ایستِ حرکتی� مشهور است که ...
in one's right mind = sane = rational = sensible آدمِ منطقی، آدمِ معقول، آدمِ عاقل
پِی در پِی، مرتباً
بَــــــدخــــواه
مَحرَمانه کَردَن ( اَسناد، مَدارِک، اِطِّلاعات )
چَرب زبانی کردن، شیرین زبانی کردن، تملّق گفتن، خودشیرینی کردن
دزد دام، دزد مزرعه
حقِّ کسی بودن، سزاوار تَنبیه بودن To serve someone right means that someone deserves something, usually deservers something bad.
دِل بَرایِ شَخصی سوختَن
خوب پیش رفتن
ببخشید�، عذر می خواهم، متاسفم، پوزش میخوام ، معذرت میخوام
تمومِش کن!، بَس کن!
کسی را مضطرب کردن و ترساندن، �کسی را منزجر کردن
( دستگاه ) به نرمی یا به طورِ روان کار کردن
State = express بیان کردن، اعلام کردن، اظهار کردن
Speak of صحبت از چیزی کردن / بودن موضوعِ . . . مطرح است صحبت از . . . است
long odds there's �a� low chance �to �succeed : little or no chance of winning : what �is� probable : difficult �challenges = difficult� proble ...
sheet� ( n ) � = RAIN a large quantity of rain : sheet ( v ) : to rain very hard
cringey ALSO cringy ( informal ) = very embarrassing خجالت آور
give somebody a dirty look بَد به کسی نگاه کردن
act up = behave badly = operate badly
Single track = one by one یکی پس از دیگری، یکی یکی
( slang , vulgar, transitive ) ( To correct or fix ( a mistake or problem اصلاح کردن
Heel : پاشنه ( پا، کفش، جوراب ) ، ( مجازاً ) کفشِ پاشنه دار ، آدمِ پَست، آدمِ بی ملاحظه، آدمِ حقیر
معنی "دروغگو" هم میده. A lying man یه مردِ دوروغگو
Who knows = God knows = Goodness knows = heaven knows کی میدونه ؟! ، خدا میدونه !
To buy a story باور کردنِ یه داستان * To buy an idea : باور کردنِ یه ایده To buy an explanation : باور کردنِ یه توضیح To buy something : باور کردن ...
cast� a� shadow� over = made it less pleasant
در نتیجه ی . . . ، به پشتوانه ی . . .
To have a soft spot : به چیزی زیاد علاقه داشتن If� you� have� a� soft� spot� for something : it� means �you �have� the feeling� of� really �liki ...
Convention ( گرامر ) قاعده، قرارداد : The conventions� of� writing قواعدِ نوشتن
Carry favor = fawn اظهار دوستی کردن، تملّق کردن، خودشیرینی کردن
There you are = There you go� = Here you are Here you go = بفرمایید، بیا�، دیدی گفتم، نگفتم، تحویل بگیر
Global : جهانی Global : کُلّی Global : some� . that affects� everything. �It �covers everything
حتی به اندازه ی یه سر سوزن ! ( وقتی میخوایم بگیم یه چیزیو بلد نیستیم یا نمیدونیم )
cost an arm and a leg = cost a fortune خدا تومن قیمت داشتن، بسیار گران بودن، هزینه زیادی برداشتن
Gotta = got to Got to = have to = must باید
The joke is on you ضایع شدن، خیت شدن
to laugh all the way to the bank پول پارو کردن پول در آوردن خیلی راحت پول زیادی به جیب زدن