𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it: بیا ببینم چند مرده حلاجی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

internet hit: اثر موفق و پربازدید اینترنتی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no place like home: هیج جا خونه خود آدم نمیشه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rizzed up: to attract someone's attention and ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sofasurfer: کسی که اقامت رایگان در منزل کسی [هن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rizz up: to attract someone's attention and ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oil and water don't mix: کبوتر با کبوتر باز با باز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mantelet: ترس ( نوعی جنگ افزار ) A mantlet ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mantlet: حفاظ، جان پناه، رداء یا عبای کوتاه، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a slip: اشتباه کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a shout: چیزی را به کسی گفتن تمام کردن یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a remark on: نظر دادن اظهار نظر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a remark about: نظر دادن اظهار نظر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chirk up: شاد شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

morning wood: نعوض صبحگاهی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jointly owned: مشاع دارای مالکیت مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dicking around with someone: با چیزی ور رفتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

medal stand: سکو مدال

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scumwad: کثافت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put it well: به نکته ای اشاره کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cunning as a fox: بسیار مکار

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

7 seats: شاسی بلند تمام ظرفیت مینی ون هر م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's shoulders: روی دوش کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon one's head: تقصیر خود بودن بر سر کسی خالی شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

braxton hicks contractions: � درد و انقباض رحم در دوران بارداری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good value for money: به پولش می ارزد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck on: بیا اینجا بیا پیش من احسنت !، در ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cancelling: لغو فسخ

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valid point: نکته ای یا مطلبی که اکثر مردم آن را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wee wee: جیش ادرار جیش کردن ادرار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

limbo stick: یک وسیله برای تمرین انعطاف پذیری ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fan the fire: آتیش بیار معرکه بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's head around: موفق به درک کردن چیزی مخصوصا چیزی س ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening noise: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drown one's sorrows: با مست کردن مشکلات خود را فراموش کر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem ginger: سس زنجبیل

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstances beyond our control: شرایط همه تحت تسلط ما نیست بهانه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: بی توجهی کردن نادیده گرفتن محل نذ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i spoke too soon: زود قضاوت کردن گفتن چیزی قبل از ای ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suit someone best: برای کسی خوب یا بهترین بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turned a deaf ear: به صورت عمدی توجه نکردن یا نادیده گ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter is: واقعیت موجود در یک شرایط خاص به خص ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deafening sound: صدای کرکننده صدای فوق العاده بلند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that he exists: واقعیت از وجود آن

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to have a red cent: آه در بساط نداشتن بی پول و پله بودن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like the clippers: بسیار سریع یا به شدت

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can't believe your eyes: با صحنه تعجب آور و هولناک مواجه شدن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot believe your ears: شنیدن چیزی هولناک و تعجب آور که باو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seeing things: دیدن توهمات بصری یا تصور چیزهایی که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up: بسیار مضطرب، ناراحت یا ترسیده بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clearup: مشخص واضح روشن عالی تمیزکاری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the wind up someone: موجب ترس و نگرانی و اضطراب و ناراحت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: یک سند رسمی که فهرست و جزئیات کالاه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs declaration: اظهارنامه گمرکی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs label: فرمی برای گمرک در مورد ماهیت، ارزش، ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strengthen someone's belief: عقیده کسی را قوی کردن عقیده کسی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reinforce someone's belief: عقیده کسی را قوی کردن عقیده کسی را ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off ones ass: دست به کار شدن �کون خود را تکان داد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have an ear for: در زمینه چیزی استعداد داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blowout: پنچر شدن لاستیک پنچر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have an accident: تصادف کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a lead foot: به رانندگی پرسرعت علاقه داشتن عشق ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have an ear for music: استعداد موسیقیایی داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموش کاری داشتن عین ما ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with someone: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to have a bone to pick with somebody: درباره ی چیزی ( اختلاف ) با کسی بحث ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grim death: مرگ ناخوشایند

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not to be best pleased: برای نشان دادن آزردگی یا ناراحتی کس ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deadass: کاملا به شدت به کلی به طور جدی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wise ass: آدم عقل کل ( تداعی منفی )

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get paid: نتیجه اعمال خود را دیدن چه خوب چه ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bite your fingernails: خوردن ناخن هنگامی که استرس داریم یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parkway: ایستگاه قطار باغ راه مسیری که در د ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

court reporter: کسی که کلماتی را که همه در طول دادگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nub: محاوره ای clitoris کلیتوریس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: چیزی که بیانگر وضعیت مشهود در زمان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in the ointment: ایراد اشکال یک چیز یا شخصی که موق ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sledding dish: سورتمه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

locked in battle: به مدت طولانی با هم کشمکش داشتن در ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rub someone's nose in it: گفتن یا انجام کارهایی که باعث می شو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get one's knickers in a twist: ناراحت شدن از چیزی که خیلی مهم نیست ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep issue drawn: مشکلات را از دید پنهان نگه داشتن پو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep my issue drawn: مشکلاتم را از دید پنهان نگه دارم پو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distant future: آینده ای دور

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put a stop to something: پایان بخشیدن به چیزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust up: ترکیدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten egg: شخص مشکل ساز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one's mind goes blank: ( ناگهان ) چیزی به ذهن آدم نرسیدن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dust mop: تی خشک کن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how's that: تو چی میگی ؟؟؟ نظرت چیه ؟؟؟

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a glimpse off: به طور کوتاه دیدن نه به صورت واضح ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knight in shining armor: رهایی بخش، ناجی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mrsa: واژه MRSA یا استافیلوکوک اورئوس مقا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

safety boots: کفش ایمنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hutch: گنجه چینی آلات قفسه کوچک لانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the beat: ( افسر پلیس ) در محل گشت زنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creutzfeldt jakob disease: جنون گاوی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airbrush: به عنوان اصطلاح چیزی را بهتر از وا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monkey's uncle: شگفت انگیز بودن حیرت آور بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dog whistle: ( پیام مخفی ) پیام سرّی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

real character: شخصیت جالبی داشتن آدم عجیبی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull ones weight: سهم خود را انجام دادن مثل بقیه کار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

airbrush: قلم بادی �ایربراش با قلم بادی عکس ر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get your head around: موفق به درک کردن چیزی مخصوصا چیزی س ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miss a beat: Hesitate and show surprise and shoc ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear asunder: از هم جدا شدن تکه تکه شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come under the hammer: به حراج و مزایده گذاشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

couch surfer: اقامت رایگان در منزل کسی [هنگام سفر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blanch at: سفیدشدن از ترس و اضطراب رنگ پریده ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trashed: کاملا داغون کردن به باد انتقاد گرف ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease into: به آرامی وارد جایی شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ease out: به آرامی از جایی خارج شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blanch at: سفیدشدن از ترس و اضطراب رنگ پریده ...

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ease out: به آرامی از جایی خارج شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lit the fire under me: عصبانیم کرد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light the fire under me: عصبانیم کرد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss a beat: Hesitate and show surprise and shoc ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ease into: به آرامی وارد جایی شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the tuck out of me: Take the fight out of me میخواد با ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light the fire under me: عصبانیم کرد

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lit the fire under me: عصبانیم کرد

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patternless: ساده بدون الگو و طرح

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outshout: فریاد زدن to surpass ( someone ) in ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slickery: چرم براق و صاف

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tap shoe: کفش های گل میخ دار جهت رقص ضربه ای

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no big jolts to your system: به آرامی و با احتیاط

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gore tex: برند تولید پارچه و لباس

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotavirus: روتاویروس یک ویروس بسیار مسری است ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

last up to: عمر کردن دوام آوردن ادامه داشتن طول ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cold as stone: شخص بی عاطفه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lack of consideration: عدم توجه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crooked as a dog's hind leg: غیر قابل اعتماد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

phony as a three dollar bill: ( جعلی، غلط ) تقلبی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have strike gold: ( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

magnetic wave: موج مغناطیسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead up the garden path: کسی را فریب دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drain down: احساسات یا انرژی یا منابع را تهی کر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set one's heart on something: علاقمند به انجام کاری یا دستیابی به ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set sights on: عزم خود را جزم کردن مصمم شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

race away: به سرعت رفتن به سرعت دور شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn full circle: سر خانه اول برگشتن

٢ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏