نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
look like the back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have a face like the back end of a bus: خیلی غیر جذاب به نظر رسیدن زشت به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tuc: کنگره اتحادیه معاملات یک سندیکای مر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life is just a bowl of cherries: زندگی پر از خوبی و خوشیه همه چیز گ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
life is a bowl of cherries: زندگی پر از خوبی و خوشیه همه چیز گ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get up at the crack of dawn: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get up with the lark: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get up with chickens: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get up with the chickens: در ساعات اولیه، به ویژه در هنگام طل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm dying for something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i could murder something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i could murder: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i could murder a: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i could murder some kind of food: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the habit of a lifetime: کسی که عادت انجام کاری را برای طول ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why break the habit of a lifetime: یک سوال بلاغی که بیانگر تردید است ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so would i: من هم همینطور در جملات مثبت این ساز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
neither would i: من هم نه در جملات منفی این سازه ای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
eat up: آزار دادن اذیت کردن، عصبانی کردن ن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
position forces: مستقر کردن�صف آرایی کردن، آرایش نظا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
foetal position: موقعیت جنین�حالت جنین در رحم
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how get on: چطور پیش رفتی؟؟؟
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make someone's day: روز کسی را ساختن کسی را در روزی بخص ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make somebody’s day: روز کسی را ساختن خوشحال کردن کسی، ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make somebody redundant: نیروی مازاد را اخراج کردن کسی را از ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make someone's toes curl: خجالت زده کردن شرمسار کردن، شرمنده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make someone's heart flutter: کسی را به هیجان آوردن کسی را هیجان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make goo goo eyes at someone: به کسی عاشقانه نگاه کردن با اشتیاق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make fish eyes at someone: با علاقه به کسی نگاه کردن خیره شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make something into something: چیزی را به چیزی تبدیل کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
labor pains: درد زایمان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be in labor: درد زایمان داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be in labor: درد زایمان داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
delivery ward: بخش زایمان در بیمارستان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's rocks: فوق العاده است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
قهبه: واژه عربی هم باشه الان تو زبون ترکی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be on some other shit: غیرعادی رفتار کردن�نامعقول بودن، غی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what the shit: چه گهی/چه غلطی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
get one's shit together: وسایل خود را جمع کردن به افکار خود ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fuckining: وقتی همه کارا داره به خوبی پیش میره ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry away: فرار کردن، رفتن، ناگهان ترک کردن، ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bottle up one's feelings: احساسات خود را سرکوب کردن احساسات خ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bottle up your feelings: احساسات خود را سرکوب کردن احساسات خ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cause death: منجر به مرگ شدن به مرگ ختم شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
cause injury: موجب آسیب شدن صدمه زدن آسیب رساندن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go faster stripes: نوارهای مسابقه ای ( مخصوص روی خودرو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go kart: ماشین مسابقه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have guts to do something: شجاعت انجام کاری را داشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw one's guts up: بالا آوردن استفراغ کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
throw oneself into something: خود را شدیدا درگیر چیزی کردن خود را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not have a heart: دل نداشتن ( کاری را انجام دادن ) دل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not have the foggiest idea: هیچ ایده ای نداشتن اصلا ندانستن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pen somebody in: کسی را حبس کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pen somebody up: کسی را حبس کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pen someone up: کسی را حبس کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pen someone in: کسی را حبس کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pour out: پر کردن ( لیوان و. . . ) از نوشیدنی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one's heart leaps: ناگهان خوشحال شدن ناگهان به وجد آمد ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one's heart lurches: ناگهان ترسیدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one's heart is not in something: دل کسی به چیزی روشن نبودن علاقه مند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody's heart is not in something: دل کسی به چیزی روشن نبودن علاقه مند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone's heart is not in something: دل کسی به چیزی روشن نبودن علاقه مند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
sheer off: ناگهان تغییر مسیر دادن منحرف شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sheer lie: کذب محض دروغ محض
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sheer enjoyment: لذت مطلق لذت کامل
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make one's feelings apparent: آشکار کردن و بروز دادن احساسات درون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
heart on your sleeve: آشکار کردن و بروز دادن احساسات درون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
heart on the sleeve: آشکار کردن و بروز دادن احساسات درون ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do something at one sitting: در یک دوره زمانی بدون وقفه بدون ای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do something in one sitting: در یک دوره زمانی بدون وقفه بدون ای ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in sitting: در طول یک دوره مداوم زمانی که روی ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
at sitting: در طول یک دوره مداوم زمانی که روی ی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
at one's leisure: سرفرصت
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in one's shoes: در وضعیت کسی بودن�جای کسی بودن، در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in someone shoes: در وضعیت کسی بودن�جای کسی بودن، در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in someone's shoes: در وضعیت کسی بودن�جای کسی بودن، در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
in somebody's shoes: در وضعیت کسی بودن�جای کسی بودن، در ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in somebody's mind's eye: در خیال خود
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
in someone's mind's eye: در خیال خود
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not in any way: به هیچ وجه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
shit one's pants: به شدت شگفت زده شدن�به شدت ترسیدن، ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be killing someone: خیلی دردناک بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a beauty: نمونه خوب و واضح از یک چیزی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
surefire way to do something: راهی که قطعا پیامد و نتیجه حتمی و ق ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
simp over: کس لیسی کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
call in: برنامه تلفنی ( رادیو و تلویزیون ) ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
call one's names: توهین کردن�بد و بیراه گفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as time is running short: در حالی که وقت در حال تمام شدن است
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
useless as a fifth wheel: کاملا به درد نخور کاملا بی استفاده
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
compliments slip: برگه سربرگ دار
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
compliment somebody on: گفتن چیزای خوب در مورد کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
compliment someone on: گفتن چیزای خوب در مورد کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
compliment one's on: گفتن چیزای خوب در مورد کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay slip: فیش حقوق
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay someone a compliment: از کسی تعریف کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay someone a visit: از کسی دیدن کردن�به ملاقات کسی رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay someone respect: به کسی احترام گذاشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay somebody respect: به کسی احترام گذاشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay someone lip service: صادقانه با کسی حرف نزدن�از ته دل با ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay somebody lip service: صادقانه با کسی حرف نزدن�از ته دل با ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay somebody a visit: از کسی دیدن کردن�به ملاقات کسی رفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
confide to: درد دل کردن با، ( از روی اعتماد به ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a strain on: وارد کردن تنش و استرس در رابطه وار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put a strain on: وارد کردن تنش و استرس در رابطه وار ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be pleased by: راضی بودن خوشحال بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
be pleased: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be satisfied: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be offended by: دلخور شدن آزرده خاطر شدن ناراحت ش ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to someone: چیزی رو تو روی طرف گفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win someone's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win somebody's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win one's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win the respect of someone: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
win the respect of someone: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win the respect of somebody: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win the respect of one's: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win someone's approval: �رضایت کسی را جلب کردن�موافقت کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win somebody approval: �رضایت کسی را جلب کردن�موافقت کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win somebody's approval: �رضایت کسی را جلب کردن�موافقت کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
win one's approval: �رضایت کسی را جلب کردن�موافقت کسی ر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
multi lane road: خیابان یا اتوبان دارا چندین باند سر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let someone merge: راه دادن به کسی در خیابان یا جاده ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
merge into: برای پیوستن، متحد شدن، یا ترکیب شدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
merge in: برای پیوستن، متحد شدن، یا ترکیب شدن ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
let somebody merge: راه دادن به کسی در جاده یا خیابان ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
under the cosh: تحت فشار شدید بودن برای از پس چیزی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be under the cosh: تحت فشار شدید بودن برای از پس چیزی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ass end of nowhere: ناکجاآباد�ته دنیا، جای دورافتاد
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the ass end of creation: ته دنیا�آخر دنیا، جای فوق العاده دو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
tax year: سال مالی یک دوره حسابداری سالانه ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to one's ears: تا خرخره غرق چیزی بودن� سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
up to one's ears: تا خرخره غرق چیزی بودن� سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to one's neck: تا خرخره غرق چیزی بودن� سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
overturn the original verdict: حکم اولیه یا اصلی را تغییر دادن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on one's uppers: بی پول بودن�چیزی ته جیب نداشتنinfor ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on your uppers: بی پول بودن�چیزی ته جیب نداشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on one's beam ends: بی پول بودن �چیزی ته جیب نداشتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to one's ears in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to one's neck in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to one's eyes in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to your eyes in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to your neck in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up to your ears in something: تا خرخره غرق چیزی بودن �سخت مشغول ک ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live below the poverty line: زیر خط فقر زندگی کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not getting any younger: سن و سالی از کسی گذشتن �پیر شدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
truth to tell: راستشو بخوای . . . . .
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
so there it is: خب همینه دیگه! خب این هم از این!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this that and the other: چیزها/افراد مختلف
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that and the other: چیزها/افراد مختلف فلان و بهمان
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get this: این را داشته باش!�این را گوش کن!
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hang onto your hat: حاضر باش
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drop around: سر زدن به خانه کسی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drop a note: فرستادن نامه یا پیام
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drop one a note: فرستادن پیام یا نامه
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bright lights: هیجانات یا جذابیت های زندگی در شهر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
kombucha: کامبوجا یک نوشیدنی تخمیر شده، کمی ج ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
alaska: دختر فوق العاده سکسی ناحیه سینه، م ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
leashed: کسی که کاملاً تابع دیگران است ( معم ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
on a leash: کنترل کردن محدود کردن کاملاً تابع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep on a leash: کنترل کردن محدود کردن کاملاً تابع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have on a leash: کنترل کردن محدود کردن کاملاً تابع ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dog on: حمله وحشیانه به شخصی به شکلی که گرو ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
up your ass: تو کونت ( وقتی از ما درباره جای چیز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
up your ass: تو کونت ( وقتی از ما درباره جای چیز ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thumb up your ass: انجام ندادن کاری که باید انجام دهید ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bug up your ass: عصبانی شدن در مورد چیزی که پیش پا ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
barbie up your ass: هر اقدام رادیکالی که برای بیان مخال ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
head up your ass: 1. حالت کاملاً غافل از اطرافیان 2. ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
high up your ass: اصطلاحی است برای تعریف فردی که خیلی ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
claim responsibility: مسئولیت ( چیزی ) را برعهده گرفتن�مس ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
escort service: دلال خانه شرکت هماهنگ کننده جنده شر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
escort agency: دلال خانه شرکت هماهنگ کننده جنده شر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
call girl: روسپی که ممکن است از طریق تلفن با ا ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
outcall: بازدید از خانه مشتری توسط یک متخصص ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
incall: ملاقات مشتری با روسپی در خانه زنه ب ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
think of something: چیزی را به خاطر آوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
think of something: چیزی را به خاطر آوردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live high off on the hog: بر وفق مراد بودن زندگی
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live hand to mouth: با درآمد بخور و نمیر زندگی کردن�با ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep to a budget: پایبند بودن به برنامه ریزی هزینه ها
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
talk through one's ass: مزخرف گرفتن�چرت گفتن، پرت وپلا گفتن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pay the money back installment: پول را به صورت اقساطی پرداخت کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
spend on: خرج کردن سپری کردن صرف کردن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
whoop ass: کتک
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give someone whoop ass: کسی را کتک زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give somebody whoop ass: کسی را کتک زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give one's whoop ass: کسی را کتک زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
give whoop ass: کسی را کتک زدن
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
heartworm: ملکه قلب خوره قلب چیزی که مدام دل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
heartworm: ملکه قلب خوره قلب چیزی که مدام دل ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
snack machine: ماشینی که به طور خودکار کالاهای مصر ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
piece of ass: رابطه جنسی آدم جذاب ( به ویژه زن )
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ass time: زمان کاری که فرد در جایی ثبت می کند ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bust behind the back: در شرایطی مشغول به کار بودن که هیچ ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
b3: Big Booty�Becky Ball� Busting� Bit ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
b cube: big boobs, a big butt and a big bel ...
١٠ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
follow in somebody's footsteps: به پیروی از کسی کاری انجام دادن پا ...
١٠ ماه پیش