𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

further to: متعاقب در نتیجه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive somebody insane: drive somebody crazy drive somebody ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delude yourself: deceive yourself

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

low priority: اولویت آخر غیر ضروری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wipe something off something: حذف کردن چیزی از چیز دیگر به صورت س ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go on at: ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

id better be off: I have to leave now

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thin on the ground: نادر کمیاب تک و توک

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the bait: شما به چیزی که کسی گفته یا انجام دا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out well: خوب پیش رفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straw that broke the camel's back: کارد به استخوان رسیدن مشکل کمر شکن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lean to: اتاقک متصل به یک ساختمان بزرگ

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be delayed: تاخیر کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dig out: پیدا کردن ( چیز پنهان یا فراموش شده ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sales figures: آمار پ ارقام که نشان می دهد چه مقدا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go full circle: سر خانه اول برگشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard bitten: آدم سرسخت و خودخواه Tough and cyni ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

soil erosion: فرسایش خاک

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

or something on those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be reconciled with: آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red as a beetroot: مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strong as an ox: قوی مثل گاو نر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wind generator: ژنراتور بادی توربین بادی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

its not somebody's day: زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق ب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead out: همراهی کردن مشایعت کردن شروع کردن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run errands: کار انجام دادن �خرید خانه انجام داد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redid: گذشته redo دوباره انجام دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

genetic fingerprinting: مترادف DNA Fingerprinting DNA prof ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pickled: in a liquid containing salt or vine ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go over the top: افراط و اغراق

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put your back into it: با نهایت توان و انرژی سخت کار کردن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struck gold: ( از سر خوش شانسی ) موفقیت بزرگ کسب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laze out: لش کردن وقت را به بطالت گذراندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sirtuin: سیرتوین نوعی پروتئین که در تنظیم ف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get idea: ایده گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kinesiologist: حرکت شناس، کینِزیولوژیست، متخصص حرک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facade cleaning: نماشویی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push your luck: کاری خطرناک انجام دادن که می تواند ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a drag: عبارتی که برای نشان دادن بیزاری از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay around: کسی یا جایی را ترک نکردن ( در جای ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a tool: عجب احمقی عجب بی شعوری عجب خریه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weed whacker: دستگاه علف زن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

case of: در مورد . . . . . . . .

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

economy class: درجه دوم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assume: قبول کردن یا باور کردین ( درست بودن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stand: کاندیدا شدن نامزد شدن مخفف

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

discover: Explore وdirectory دو کلمه هستند که ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

if you know you know: کسایی که باید بدونن، میدونن جایی ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pins: مهره های بطری شکل در بازی بولینگ

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put together: آماده کردن فراهم کردن جور کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resistant: سخت بادوام

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

frown on: ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get carried away: برای اونایی که به کامنت دوستان شک د ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take the blame: تقصیر را گردن گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

build up: [فعل] تقویت کردن بهتر کردن زیاد ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by the end of the day: قبل از اینکه روز به پایان برسد ( به ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

patronize: تحقیر کردن احمق فرض کردن خوار کرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rally round: تجمع کردن برای حمایت یا کمک به کسی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interested in: خواستن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

electric razor: ریش تراش برقی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make a comeback: دوباره موفق شدن دوباره به جایگاه خو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bereaved: عزادار سوگوار

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drag out: کش دادن ( کاری )

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

for some reason: نفهمیدن یا ندانستن دلیل چیزی ( گاهی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

proceeded: ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come into view: پدیدار شدن دیده شدن، نمایان شدن

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

strangely enough: برای نشان دادن چیزی است عجیب شگفت ا ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

genetically modified: اصلاح شده ژنتیکی از لحاظ ژنتیکی اصل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

master of science: کارشناسی ارشد فوق لیسانس

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

around: فعال ( بودن ) روی کار، در عرصه ( چی ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

after one's own heart: دنبال خواسته های خود رفتن مطابق می ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after one's own heart: دنبال خواسته های خود رفتن مطابق می ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in possession of: داشتن یا نگه داشتن چیزی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

betrayal: نارو

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wound: دوتا تلفظ داره ووند یعنی زخم و جرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

working holiday: دوره ای از سفر و کار در کشوری دیگر، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hybrid working: ترکیب بین کار حضوری و دورکاری

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health center: مرکز بهداشت و درمان

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hybrid working: ترکیب بین کار حضوری و دورکاری

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

laughing stock: مضحکه خاص و عام

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tetra amelia: یک نوع بیماری یا عارضه بسیار نادری ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

starving: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

live within a budget: پول خرج کردن به اندازه کمتر یا براب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tetra amelia: یک نوع بیماری یا عارضه بسیار نادری ...

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insertion: وارد کردن ورود

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

an eye for an eye: اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reinvent: از نو ساختن به کلی تغییر دادن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

economical with the truth: سانسور کردن حقیقت یا واقعیت در گفتن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

skipped class: ( به صورت عامیانه ) کلاس رو پیچوندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

let your hair down: استراحت کردن و خوش گذراندن relax an ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

to the point: سر راست مفید و مختصر

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disadvantage: وضعیتی که احتمال باختن زیاده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

headed: سربرگ دار سرتیتردار

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unplug: از پریز کشیدن قطع کردن برداشتن سد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top corner: کنج دروازه در هر طرف

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn away: اجازه ورود ندادن برگرداندن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up on somethting: به چیزی رسیدگی کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

driving seat: صندلی راننده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pound: به شدت تپیدن به شدت ضربان داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come with: با کسی یا چیزی آمدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cctv: سیستم تصاویر مداربسته

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reproduction: کپی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a hand: تشویق کردن دست زدن

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chalk and cheese: عبارت کلیشه ای یعنی دو چیز اگر در ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling in the aisles: از خنده روده بر شدن از شدت خنده کف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speaking engagement: استفاده توسط شرکت ها برای برجسته کر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

about to die: یک پاش لب گوره

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gone were the days: گذشت آن روزهایی که. . .

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come into view: وارد میدان دید ( کسی ) شدن، به نظر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chapter of accidents: یک سری از کارهایی که پشت سر هم اشتب ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your nose to the grindstone: سخت کار کردن سخت کار کردن به صورت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crying over spilt milk: ناراحت شدن برای چیزی که دیگه نمیتون ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow a kiss: ( مجازی ) عشق ورزیدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to one's ears: تا خرخره غرق چیزی بودن� سخت مشغول ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wedding band: واسه من هم عجیب بود اما واقعا معنیش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a call: با کسی تماس گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

got to do with: مربوط به چیزی بودن به چیزی ربط داشت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have in mind: در نظر گرفتن کسی یا چیزی برای هدف خ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pour out: پر کردن ( لیوان و. . . ) از نوشیدنی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

BC: تو چت مخفف because هست

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get to do sth: باعث شدن یا ترغیب کردن یا وادار کرد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag store: !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's the customs: این آداب و رسوم است این رسمه که . . ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot your shot: رها کردن غرور و تکبر و دنبال کردن ک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cock up: گندکاری خرابکاری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs form: فرمی برای گمرک در مورد ماهیت، ارزش، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a drag: چه مصیبتی !!!!!!!!!!!!

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no spring chicken: شخصی که دیگر جوان نیست کسی که سن و ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wander about: سرگردان بودن سردرگم بودن پرسه زدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

onsen: چشمه آبگرم ژاپنی مثل چشمه آب گرم خ ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give an inch: کوتاه نیامدن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substyle: سبک ثانویه یا فرعی سبک تابع

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

egg up: تحریک کردن برانگیختن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

management guru: کارشناس مدیریت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throttled down: سرکوب کردن محدود کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of accomplishment: حس موفقیت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gift that keeps on giving: چیز نتیجه بخش ( معمولا از جنبه مثبت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: آدم غیرقابل اعتماد آدم غیرقابل اطم ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: با جدیت برخورد کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: با جدیت برخورد کردن

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i regret to inform you that: برای خبرای بد استفاده میشه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iirc: if i recall correctly if i remember ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reappraise: ارزیابی مجدد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yr: your you're

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drug policy: سیاست مواد مخدر سیاستی است که معمول ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spring rolls: یک میان وعده غذایی آسیایی متشکل از ...

١ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏