𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heiny: به صورت شنیع به صورت زشت منفور ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jess: یک نام برای توصیف نوع مهمترین، زیبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

send up in smoke: آتش گرفتن سوختن دود هوا شدن به ( سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put one's foot in it: سوتی دادن دهان خود را بی موقع باز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's foot in it: سوتی دادن دهان خود را بی موقع باز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put one's foot up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one's feet up: آرامیدن آسودن، استراحت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one the feed bag: غذا خوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on the brakes: ترمز گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the biscuit: احمقانه ترین، بدترین، عجیب ترین و. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the cake: احمقانه ترین، بدترین، عجیب ترین و. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in somebody's view: از نظر کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exchange of views: تبادل نظرات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

view about something: نظر درباره چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in view: در دیدرس بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

view something as something: چیزی را ( به عنوان ) چیزی درنظر گرف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

view somebody as something: کسی را ( به عنوان ) چیزی درنظر گرفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

porn king: اسم اصطلاحی است برای توصیف کسی که د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

west village: محله ای در بخش غربی محله بزرگ تر گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pebble dash: اندود شن و آهک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one person: تک نفره یک نفره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint statement: بیانیه مشترک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

joint bank account: حساب مشترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint communiques: اعلامیه رسمی مشترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joint communique: اعلامیه رسمی مشترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yaar: همون یار خودمونه به معنی دوست یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spin yarn: قصه تعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kennedy: شخص بسیار منحصر به فرد، متفاوت، بسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on a head trip: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a head trip: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be conceited: متکبر بودن�مغرور بودن، از خود راضی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

issue from: از چیزی نشأت گرفتن از چیزی بیرون آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have issue about: ( با چیزی/کسی ) مشکل داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an issue of something: از چیزی معضل ساختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a successful of: در کاری یا چیزی موفق بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joe schome: آدم معمولی آدم عادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mr joe sensitive: مرد کاملا حساس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make impression on somebody: روی کسی تاثیر داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make impression on somebody: روی کسی تاثیر داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give an impression: کسی را وادار به فکر کردن درباره چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give an idea: کسی را وادار به فکر کردن درباره چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a sense: کسی را وادار به فکر کردن درباره چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fancy cigarette: هوس سیگار کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearn for something: در حسرت چیزی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearn for somebody: در حسرت کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearn for someone: در حسرت کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearn to: آرزو داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yearn to do something: آرزو انجام کاری را داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be robbed of something: �از چیزی محروم بودن�محروم شدن از چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be right under one's nose: واضح بودن�آشکار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right under one's nose: واضح بودن�آشکار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be right under somebody's nose: واضح بودن�آشکار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right under somebody's nose: واضح بودن�آشکار بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

icl: Short �for “I can’t� lie icl به مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hickies: نقص کوچک در چاپ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doodah: ابزار، وسیله، آچار، دستگاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dood: مرد پسر رفیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

love bite: حالت کبودی و خون مردگی بر روی پوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bewb: سینه زن ممه زن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dangle a carrot in front of someone: با وعده دروغین کسی را ترغیب به کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dangle a carrot in front of somebody: با وعده دروغین کسی را ترغیب به کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run errands: کار انجام دادن �خرید خانه انجام داد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repopulate: دوباره آباد کردن دوباره ساکن شدن پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repopulate: دوباره آباد کردن دوباره ساکن شدن پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reinhabit: دوباره مستقر کردن، دوباره جایگزین ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

screw up one's courage: دل را به دریا زدن�خود را به انجام ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screw with: دست کاری کردن با خرابکاری کردن به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screw with: دست کاری کردن با خرابکاری کردن به م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shud: املای غیر استاندارد یا قدیمی should ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit a brick: به شدت ترسیدن�از ترس به خود ریدن، ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose one's shit: عقل خود را از دست دادن�دیوانه شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sitting in a catbird seat: در بهترین شرایط قرار داشتن �در موقع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit on one's ass: وقت تلف کردن �نشستن و کاری انجام ند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot key: کلید میانبر ( ویندوز کامپیوتر )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot ketchup: سس تند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give one: موافقت خود را ( با چیزی ) اعلام کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give one's blessing: موافقت خود را ( با چیزی ) اعلام کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as a favor: به عنوان لطف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

return a favor: لطف کسی را جبران کردن� در ازای کمک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find favor with someone: توسط کسی حمایت شدن/با موافقت کسی مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

show favor: نسبت به کسی تبعیض قائل شدن/با کسی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give preferential treatment: نسبت به کسی تبعیض قائل شدن/با کسی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay on good terms with each other: با یکدیگر رابطه صلح آمیز داشتن �راب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay on good terms with each other: با یکدیگر رابطه صلح آمیز داشتن �راب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give one's approval: موافقت خود را ( با چیزی ) اعلام کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give one's good wishes: آرزو موفقیت کردن برای . . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look with favor on something: با چیزی موافقت کردن/موافق بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in favor with someone: توسط کسی حمایت شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in favor with somebody: توسط کسی حمایت شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do somebody a favor: به کسی لطف کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do someone a favor: به کسی لطف کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ask somebody a favor: از کسی درخواست کمک کردن/خواهش کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take something in one: کم نیاوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry a torch for somebody: عاشق کسی بودن ( یک طرفه ) �دلداده و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry a torch for someone: عاشق کسی بودن ( یک طرفه ) �دلداده و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a gut: شکم گنده شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go with one's gut feeling: به حس درونی خود گوش کردن به حس درو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what guts: چه جرتی چه جسارتی چه شجاعتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's teeth chatter: لرزیدن خوردن دندان ها به هم ( به دل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teeth chatter: لرزیدن خوردن دندان ها به هم ( به دل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's temper flares: خشمگین شدن عصبانی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

after one's own heart: دنبال خواسته های خود رفتن مطابق می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wear one's heart on your sleeve: آشکار کردن و بروز دادن احساسات درون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the act of: در حین انجام ( عملی نادرست )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

being rescued: نجات یافته از خطر قریب الوقوع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give up hope: قطع امید کردن ناامید شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose hope: قطع امید کردن ناامید شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the civil rights act: قانون حقوق مدنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act of desperation: اقدامی را به عنوان آخرین راه حل یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a go of: موفق شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a go of: موفق شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get vaccinations: واکسن زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get immunization: واکسن زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get violent: عصبانی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hangxiety: احساس اضطراب در طول خماری برای بیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hangover anxiety: احساس اضطراب در طول خماری برای ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a world of your own: �در دنیای خود زندگی کردن ( از دنیای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a sugar craving: شیرینی دوست احساس قوی برای خوردن چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sugar cravings: شیرینی دوست احساس قوی برای خوردن چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitchbag: دوستی که همراه شما با فعالیت های مخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mother promise: همون قسم خوردن به جون مادره شما ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat mother promise: همون قسم خوردن به جون مادره شما ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doggy: یک پوزیشنی تو سکسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safe corridor: �منطقه امن� نشان دهنده منطقه ای ایم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dp: Display pictures عکس پروفایل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dp: Display pictures عکس پروفایل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get kick out of: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get kick out of something: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get kick out of something: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get kick out of someone: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get kick out of somebody: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a suck in it: دهنت را ببند�خفه شو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limbo dancing: رقص لیمبو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limbo stick: یک وسیله برای تمرین انعطاف پذیری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boy bag: پسر یا مرد جوانی که برای قرار دادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boybag: دوست پسری که تنها هدفش حمل یا نگهدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

year of birth: سال تولد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a year on: یک سال بعد یک سال گذشت بعد از یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

year on: . . . . . سال بعد بعد از . . . . س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

year on: . . . . . سال بعد بعد از . . . . س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gain somebody's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

earn somebody's respect: احترام کسی را جلب کردن نظر کسی را ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's life: اوضاع و حال چطوره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how's life: اوضاع و حال چطوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im dying for something: میل و علاقه شدید داشتن برای خوردن ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring out the best in someone: وجب شکوفایی، تشویق یا تقویت بهترین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring one's ass to an anchor: تمرگیدن�آرام گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring out into the open: آشکار کردن �علنی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give somebody what for: به شدت تنبیه یا سرزنش یا توبیخ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the law into your hands: اقدام خارج از محدوده قانون برای دست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chill with: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chill with someone: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chill with somebody: وقت گذراندن مخصوصا در حال آرامش خا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheese off: خسته حوصله سر رفته، عصبانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sponge on: به خرج دیگری زندگی کردن از سخاوت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spongebag: کیف لوازم آرایشی و بهداشتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sponge pudding: پودینگ اسفنجی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiramisu: تیرامیسو [دسر ایتالیایی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run around like a chicken with its head cut off: دیوانه وار عمل کردن بدون هدف عمل ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

air defense: ضد هوایی پدافند هوایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

air defence: ضد هوایی پدافند هوایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man portable: قابل حمل توسط یک نفر بیشتر برای سل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liable for damages: مسئول ( پرداخت هزینه چیزی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fourth generation: نسل چهارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multirole: چند نقشی چند منظوره ( عمدتاً یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sink something into something: خرج کردن پول زیادی برای یک تجارت یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink into: وارد کردن چیز نوک تیز بر روی سطح ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multi role: چند نقشی چند منظوره ( عمدتاً یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what can you expect: چه انتظاری داری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in doghouse: در دردسر افتادن ( با کسی ) به مشک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in doghouse: در دردسر افتادن ( با کسی ) به مشک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in hog heaven: سرمست بودن خوشحال بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in hog heaven: سرمست بودن خوشحال بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in seventh heaven: از شادی سر از پا نشناختن از شادی د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in someone's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in somebody's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in one's neck of the woods: در نزدیکی کسی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behavioral addiction: اعتیاد رفتاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

payment voucher: سند پشتیبانی است که نشان می دهد معا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debit voucher: سند پشتیبانی است که نشان می دهد معا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

receipt voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

credit voucher: رسیدی که نشان می دهد پرداخت دریافت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bargain: خرید ارزان چیزی برای حراج با قیمت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to bargain: مذاکراه و چانه زنی قبل از خرید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extended warranty: گارانتی که بیشتر از دوره نرمال باقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a deal: حله! حالا شد! موافقم! قبوله! همینه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do we have a deal: آیا قبوله ؟؟؟ آیا راضی هستی ؟؟؟ آیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

how's that for you: نظرت چیه؟؟؟ تو چی فکر میکنی ؟؟؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock off: قیمت چیزی را کاهش دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for corn sake: ای وای من!�ای وای!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get it: تجربه کردن رنج بردن از نتیجه چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby fever: اشتیاق شدید که برخی افراد در رابطه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby fever: اشتیاق شدید که برخی افراد در رابطه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

redneckenness: جهالت و حماقت و کوته فکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clingy: لباس چسبنان چسبنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clingy dress: لباس چسبنان لباس بدن نما

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

costume play: لباس شخصیت های خیالی رو پوشیدن با ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aht aht: خندیدن با حالت عصبانی نه گفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

framing crew: کارگر چارچوب بندی و پیکربندی

١ سال پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏