پیشنهادهای مهسا (٥١)
دوباره ساختاردهی کردن، دوباره شکل دادن، دوباره تشکیل دادن
به سرعت در حال ترقی، به سرعت در حال پیشرفت rapid in movement, action, or progress.
اثبات کردن، طرفداری کردن، حمایت کردن، یاری رساندن، تضمین کردن
حافظ
شکست شانس
تکیه گاه اصلی، نقطه اتکا
تمام سربلندی ها را از آن خداوند بدانید
چرخه معایب: vicious cycle چرخه مزایا: virtuous cycle
به نظرم همون تست استرس رو هم میتونیم بذاریم چون تست تحت فشار رو جایی ندیدم برای این مفهومی که من می خوام به کار رفته باشه
سرسخت، مقاوم
نوع دوستی
بازآموزی مهارت
مصداق داشتن
دوچرخه سواری جاده
شوت کردن توپ در فوتبال
آهسته و پیوسته smooth and continuous, with no apparent gaps or spaces between one part and the next.
به پایداری و ثبات رسیدن
دوران بازنشستگی، زمانی که بعد از اون دیگه یه فردی پیر شده و کارآمد نیست If someone is past their sell - by date, that person is not wanted or consi ...
ناپخته، نابالغ
طاقت فرسا
شرکت کننده مسابقه
کنکاش
در نطفه
کمتر از حد انتظار بودن
بازآفرینی
کاربر متخصص
مروج، ترویج دهنده
سخنران مدعو
بی رمق
تجدید قوا کننده
not rigidly organized: انعطاف پذیر loose schedule: برنامه زمانی انعطاف پذیر
tight schedule: برنامه زمانی فشرده
clear emails: ایمیل هایش را به صفر می رساند: یعنی همه رو میخوند تا روی هم انباشته نشن
رک و پوست کنده
tremendous cost: هزینه هنگفت
سرریز هزینه
در نیمه راه
هم راستای چیزی بودن
به تدریج حذف کردن، به استفاده از چیزی پایان دادن
فریب دادن، گول زدن
هم پیمان
تلافی کردن، جبران کردن
پشت سر گذاشتن، رد کردن، گذراندن
connective tissue : بافت همبند
( برای نظر و یا ایده ) : نسنجیده، ناپخته
یه نفر گفته بود که این اصطلاح مربوط به سنتیه که به گره زدن مو مربوط میشده که درستش اینه که به گره زدن دستهای عروس دوماد به هم مرتبط میشده و میتونین س ...
ملی
برگزیده، منتخب
the least - disruptive: کم زحمت ترین، با کمترین میزان مزاحمت ( برای کسی )
جهت اطلاعی، جهت استحضاری