علی ماشا اله زاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strictly speaking: درست و دقیقش را بخواهیم بگیم. . . .

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charge: Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزین ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

language: طرز صحبت کردن Watch your language م ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeeze: رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peacefully: بطور مسالمت آمیز The marches seem ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have the last laugh: پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discourse: مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: دست و پا گیر بودن توی دست وپا بودن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even so: حتی اگر چنین باشد Some women worked ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if all else fails: اگر تمام راه ها به بن بست برسد

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

global: همه جانبه، که همه ی جنبه ها و زوایا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have feelings for sb: نسبت به کسی حال جذب داشتن نسبت به ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time: بالا ترین /پایین ترین حد از هر زمان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spark: جرقه ی خاطره ای را در ذهن کسی زدن ب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impede: impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: بخشی از . . . ( تیم، اجتماع، گروه ) ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hammered: مست خراب شدن get drunk=

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even then: حتی پس از آن هم You can study and s ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose sleep over something: ( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to be: Come to be = start to be

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering: ادامه دار، کش دار ، ( بوسه ) آبدار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colony: گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buoyant: ( اقتصاد ) پویا buoyant economy/mar ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherish: ۱_ بطور مجازی ( در ذهن ) نگهداشتن " ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cash flow: گردش پول

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exude: از خود ساطع کردن ، از خود نشان دادن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stow: سر جای خودش گذاشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snow under: یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن phr ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: Stiff سفت که قابلیت شل شدن را هم دا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

juggle: از پس چند کار همزمان برآمدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sound out: نظر کسی را پرسین نظر سنجی کردن ( در ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond me: به حالت اعتراض و تعجب ) نمی فهمم، م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far from: ( مجازی ) فرسنگها دور تر از. . . . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: ( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look like: look like something به نظر می رسد ا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

render: ۱ - کسی/چیزی را . . . . . کردنcause ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: گران فروشی کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: گرایش ذاتی شان است که. . . ذاتا. . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tip the balance: ( Tip the balance ( in sb's favour ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drown one's sorrows in drink: برای فراموش کردن غم و اندوه مشروب خ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

induce: مجاب کردن Nothing would induce me ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go about: رفتن سراغ ( کاری )

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

street market: چند شنبه بازار ( دو شنبه بازار، سه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

procedure: روال ( کار )

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

massive: ۱ - فیزیکی:سنگین و پرحجم ( چگال ) ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrace: آپارتمان های به هم پیوسته آپارتمان ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go missing: گم و گور شدن به طرز مشکوکی گم شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awe: حیرت When we looked out over the hu ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fight back: جلوی کسی ایستادن مقاومت کردن در برا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: ( happen ( in particular way = go o ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfilling: اقناع کننده توجه: "رضایت بخش" یعنی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw caution into the wind: دل را به دریا زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best thing since sliced bread: بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run away with: تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع D ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point of: تمام هم و غم خود را گذاشتن روی چیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run through: بررسی اجمالی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bootstrap: پاشنه کفش خود را ور کشیدن روی پای خ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at expense: به قیمت آبرو و شخصیت کسی هزینه کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resent: به کسی بر خوردن Bertha resent the w ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authority: قدرت قانونی توانایی قانونی اجازه ی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way: دست وپا گیر بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour: Move down. . . . . Fall [I]. . . . ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revisit: دوباره سراغ چیزی /کسی رفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leading edge: خط مقدم، پیشرو، جزء اولین ها ( در ی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forge ahead: بکوب پیش رفتن ( پیشرفت کردن ) تاخت ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impede: سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie around: پخش و پلا بودن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

direct deposit: پرداخت مستقیم ( به حساب بانکی شخص د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dearly: در هر دو حالت ترجمه کنیم - "خیلی" د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come away: از جایی آمدن ( با این احساس که. . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit back: عقب نشستن و دخالت نکردن بیرون گود ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming of age: تازه به بلوغ رسیده، بلوغی، عذب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reward: Reward پاداش، جایزه ای که بطور خصوص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come through: ( جواب آزمایش، نتیجه امتحانات، اخبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch sight of: بالاخره چشمم خورد به. . .

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimidating: این نوع بازجویی ها ( بازخواست کردن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: انسانها معمولا می ترسند از چیزهایی ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juggle: از پس چند کار همزمان برآمدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pressurized happiness: خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insensetiv to: بی احساس نسبت به. , in an age of p ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cater for: خدمات ارایه دادن سرویس دادن تداریک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open up: باز شدن درب مجازی فرصتی ایجاد شدن ر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

severely dressed: بد لباس، خز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better off: ۱ - پر درآمدتر You will be about �5 ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakfall: مانع افتادن شدن He's just breaking ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get over: عبور کردن از ( مشکلات، مریضی ) We ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to all intents and purposes: از هر نظر، از هر جهت، عملا هرجور حس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in name only: فقط اسما رسما ( نه عملا ) It's my ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they'll be luck: خیلی باید خوش شانس باشند که. . . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all very well for sb: آره برای او خیلی هم خوبه که. . . ام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

streets ahead of: سر تر از کسی /چیزی بودن Render is ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heads and shoulders above sb: یک سر و گردن بالاتر از کسی بودن خیل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drift: ناخودآگاه کشیده شدن به سوی. . . . : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occupancy: اشغال ( یک پست، شغل / یک مکان ) ۱_ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come down on someone like a ton of bricks: ( شخصی ) سر کسی آوار شدن ( جهت مواخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compulsive: ( رفتار ) وسواسی compulsive gamblin ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build sb up: روحیه دادن به کسی ( با تعریف و تمج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

build sb's hope: ( وقتی امید کمی وجود دارد ) امید دا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convergent thinker: متفکر همگرا کسی که مثل بقیه فکر می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

divergent thinker: متفکر متفاوت نگر کسی که متفاوت از ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sth coming out of your ears: آنقدر زیاد که حتی به گوش تو هم نرسی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your ears prink up: گوشش تیز شد به دقت گوش کرد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prink up your ears: گوش خود را تیز کردن با دقت گوش دادن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never fail to: محاله که نتواند. . . در اینجا به ع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extend: Extend توسعه دادن ( معنوی ) گسترش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expel: Fire :اخراج کردن از یک شغل یا پست س ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

performing team: تیم اجرایی یک گروه که کار میدانی و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be known to do sth: مشخص است/بود که. . . . . معلوم است ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep sth from sb: پنهان نگه داشتن ( حرفی، حقیقتی. . ) ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the game away: لو دادن از زبان کسی در رفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sth on your conscience: عذاب وجدان داشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live with sth: پذیرفتن ( حقیقت تلخ )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gross generalization: همه را به یک چوب راندن تعمیم نادرست

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make out: ۱ - به سختی دیدن به سختی شنیدن به س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up for: Make up for ( جبران معنوی ) ( با ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cult film: یک فیلم برای مخاطبینی با فرهنگ خاص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

near thing: نجات معجزه آسا The car just missed ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close thing: A close/near thing نجات معجزه آسا T ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dread to think: می ترسم حتی بهش فکر کنم جرات نمیکن، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for reasons best known to himself: به دلایلی که خودش می داند خودش بهتر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what planet are you on: از کدام سیاره آمدی؟ مثل اینکه دریک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeeze sth out of sb: چلوندن و گرفتن چیزی از کسی They ma ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the glare of media: در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glare of publicity: در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in the bag: توی جیبم است توی مشت من هست ( یعنی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be hard pushed to do sth: کار سختیه که بخواهیم ( فلان کار را ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a toss up: شانسی بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no stopping sb: هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: Stiff سفت که قابلیت شل شدن را هم دا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy day: روز توام با بی حالی . i spent a laz ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boil the kettle: جوش آوردن کتری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soapy water: Soapy water آب کف آلود، کف Hand was ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold off: ( باران ) موقتا بند آمدن ۲ - موقتا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

already: با تشکر و قدردانی از کابر گرامی میث ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there's no such thing: چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ther's no such thing as a free lunch: چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reluctant shopper: خریدار مشکل پسند

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explode the myth: تابو شکنی کردن The programme sets o ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wind blows sand into your eyes: بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind bl ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall to one's death: سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operator: کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماش ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit it off: این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مه ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit it off: من واقعا اخت نشدم با دوستاش

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst: ما زدیم زیر خنده/ما ترکیدیم از خنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn of events: ۱ - چرخش روزگار ۲ - ورق برگشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strand line: در راه ماندن غافلگیر شدن ( در طوفان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get underway: راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frothing water: آب های خروشان

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in droves: فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in droves: فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part with: جدا شدن از چیزی دل کندن از. . . از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch and go: در حاله ای از ابهام قرار دارد نامعل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catch death: از سرما سده کردن سرمای شدید خوردن c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring home: حالی کردن، توی مخ کردن، فهماندن The ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gory: ( فیلم ، صحنه، . . . ) حاوی خشونت ، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call for: ( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

birth order: بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's y ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tendency: Have a tendency to. عادت داشتن به H ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out the best in somebody: تمام بدی ها/خو بی های کسی را رشد دا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good w: با مردم خوب بودن مردم دار بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give in to: تسلیم خواسته های کسی شدن تن دادن به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get away with: ۱ - ( تنبیه ) قسر در رفتن ( بدون تن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take mind off: ذهن را از چیزی آزاد کردن دغدغه ی چی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take your time: لفتش دادن خیلی طولش دادن Alf took h ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build on: اساس کار را بر. . . . . نهادن سنگ ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is something in it: در حرف های او نکته ای وجود دارد در ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be out of lunch: به روز نبودن دانش ( کسی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i couldn't agree more: به شدت باهات موافقم شدیدا باهات موا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the wrong end of the stick: I got it the wrong way من *بد برداش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncharacteristically: بر خلاف معمول که ازش بعید بود که از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow into: به تدریج تبدیل شدن به

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

difficult child: بچه ی سرسخت بچه ی مهار نشدنی بچه لج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through to sb: یکی از معانی get به معنی رسیدن ( به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

destined: قسمتش بوده است خدا براش خواسته

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have the time of one's life: زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have the time of one's life: زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess around: ( بی هدف ) ور رفتن ( با چیزی )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have more money than sense: غیر منطقی پول خرج کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live life in the fast lane: زندگی پر زرق و برق داشتن زندگی لاکچ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not come cheap: ارزان در نمی آید Michelin - star re ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get something off your chest: خود را خالی کردن چیزی که مدت ها در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not your usual self: آدم همیشگی نیستی خود همیشگیت نیستی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick up a bug: گرفتن مریضی گرفتن ( بیماری مسری ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up a bug: گرفتن مریضی گرفتن ( بیماری مسری ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afterthought: فکر بهتر راهکار ثانویه باز اندیشی ط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: بخشی از . . . ( تیم، اجتماع، گروه ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impede: impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maintain crew: تیم تعمیر و نگهداری ( مسول تعمیر و ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maintain staff: کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maintainance crew: تیم تعمیر و نگهداری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maintainance staff: کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat out of someone's hand: مرید کسی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shore up: سرپا نگه داشتن ( اقتصاد، شرکت. . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greatest thing scince sliced bread: بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

render: ۱ - کسی/چیزی را . . . . . کردنcause ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: شاید بهتره که. . . ( انتخاب بین بد ...

١١ ماه پیش

مدال‌های علی ماشا اله زاده