علی ماشا اله زاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

their feet keep moving on the spot: حواسشون به کار خودشان است ( به چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meet a debt: تامین کردن هزینه هاmeet a cost/expe ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meet a cost: پرداختن هزینه ها تامین کردن مخارج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meet a goal: رسیدن به هدف دست یافتن به مقصود بدس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health professions: مشاغل حوزه ی سلامت ( از قبیل رادیول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admittedly: مسلما قبول دارم که اذعان می کنم که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

level playing field: میدان رقابت برابر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

other than: ۱ - اگر قبل ازother thanجمله ی منفی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fair size amount distance: Fair=نسبتا قابل ملاحظه A Fair perce ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fair percentage: نسبتا قابل توجه A Fair percentage o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make heavy weather of sth: مته به خشخاش گذاشتن وسواس زیادی به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take sb sth by storm: مثل برق و باد تسخیر کردن کسی/چیزی/ج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainable: محیط زیست محور منطبق با محیط زیست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a rose is a rose is a rose: خوب، خوب است. بد هم بد است گل ذاتش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be best pleased: خیلی هم خوشش نیست از اینکه، ، ، هم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mad scramble: شیر تو شیر - بل بشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in contention: Be in content ( for sth ) رقیب محس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

striking distance: در فاصله بسیار نزدیک ( از یک شخص یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come off worse: بدترین ها/بهترین ها اتفاق افتادن کم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold one's own: ( ورزش ) پا یا پای پیش رفتن ( با یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the sky is the limit: اگر آسمان حد و مرزی داره اینم داره! ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go off without a hitch: ( happen ( in particular way = go o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mud sticks: اعتبار خدشه دار شده وجهه ی خر اب شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive work run slog oneself into ground: Work yourself into the ground سخت ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond me: به حالت اعتراض و تعجب ) نمی فهمم، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blogosphere: حوزه ی وبلاگ نویسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desperate: ( شرایط، اقدامات، تلاش ها ) مایوس ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jog one's memory: زنده کردن خاطرات Maybe this picture ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streaming: در حال پخش ، در حال اجرا پخش ( اجرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

late majority: اکثریت دنباله رو کسانیکه وقتی میبین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: به حساب آمدن، محسوب شدن، تشکیل دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uptake: نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

millenials: نسل هزاره ( ۱۹۸۰ - ۲۰۰۰ ) معادل۱۳۶۰ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

millenials: نسل هزاره ( ۱۹۸۰ - ۲۰۰۰ ) معادل۱۳۶۰ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

severance: ۱ - پاداش پایان خدمت ۲ - انفصال از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take credit: Take credit for تشویق شدن به خاطر G ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take priority over: اولویت قائل شدن برای ، اولویت دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take priority over: اولویت قائل شدن برای ، اولویت دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even so: حتی اگر چنین باشد Some women worked ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even then: حتی پس از آن هم You can study and s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far from: دور از ( واقعیتِ ) . . . دور از ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in line with: به موازاتِ. . . پا به پای، همراه ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on account of: رو حسابِ ( به خاطرِ، به علت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overfish: صید بی رویه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن phr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

replicate: تکرار کردن ( نتیجه ، کار ، موفقیت ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

replicate: پیاده کردن ( طرح ، کار، . . )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clam up: توی خود ریختن ، توی لاک خود رفتن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off your high horse: کوتاه آمدن از خر شیطان پایین آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall short of: کمتر از . . . . . بودن کمتر از ( حد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promotion: فعالیت تبلیغاتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self service checkout: صندوق خودپرداز تسویه حساب کالا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self service ordering: دستگاه سفارش کالا ( در فروشگاهها )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelming: مقهور کننده، مات ومبهوت کننده ( هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deterring: دارای نیروی دافعه ، دور نگهدارنده ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deterring: دارای نیروی دافعه ، دور نگهدارنده ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buycott: خرید جانبدارانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the open: رو ، مثل کف دست ، آشکار ، مخفی نیست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the open: رو ، مثل کف دست ، آشکار ، مخفی نیست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close to home: ( انتقاد، اتفاق ناخوشایند ) مستقیما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point of: منظوری را رساندن ، نکته ای را ساندن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implement: به مرحله ی اجرا در آوردن ، اجرایی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out and about: ۱ - فعال ، تو چشم ( به لحاظ فعالیت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: چهره ( شخصیت معروف )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a matter of: In a matter of hoursدر ظرف چند ساعت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter: ظرف ، مدت ، طی In a matter of hours ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pose: ( خطر، مشکل، تهدید ) . . . زا بودن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forge: بکوب پیش رفتن ( به جایی یا انجام کا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forge ahead: بکوب پیش رفتن ( پیشرفت کردن ) تاخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debris: لاشه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: پیگیری کردن ( از مجاری قانونی ) دن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: پیگیری قضایی کردن ( فعل لازم ) If ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undergoing: تحت. . . بودن ( درمان، عمل جراحی. . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all time low: پایین ترین حد The stock market plun ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time low: پایین ترین حد The stock market plun ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

newsticker: اخبار زیر نویس تلوزیون اخبار زیر ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verify: استعلام به عمل آوردن ، استعلام گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fact checker: مسوول ممیزی ( روزنامه، مجله، اخبار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enterprise website: وب سایت سرمایه گزاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceived: برداشت ( دریافت ذهنی ) برداشت شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn back the clock: زمان را به عقب برگرداندن ، فلاش بک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laugh off: با خنده زیر سبیلی رد کردن ( یک موضو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit right with: That doesn't sit right with me به د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

authenticate: اصالت یک سند را تایید کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authenticate: اصالت یک سند را تایید کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in: عایدی داشتن ، درآمد داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go about: رفتن سراغ ( کاری )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check ins: ( فضای مخصوص نوشتنِ ) موقعیت مکانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check ins: ( فضای مخصوص نوشتنِ ) موقعیت مکانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motherhood: مادرانگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ring a bell: جرقه ای در ذهن خوردن تصویر مبهمی را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifelike: ( آدم آهنی ) انسان نما ( تابلو عکس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instrumental: کلیدی ( مهم و تاثیر گذار ) مهمترین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop out: رها کردن ( کاری ) نیمه کاره رها کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take criticism: انتقاد پذیر بودن accept/take critic ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overwelming: غافلگیر کننده ( ، - )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: غافلگیر کردن ( ، - )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terminology: لغات تخصصی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build up: به تدریج گردآوری کردن به تدریج انبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fleet: ۱ - ناوگان کشتیرانی The US seventh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: نیمه کاره ماندن کاریbe cut short

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make your mark: اثر گذار بودن ، برجسته بودن ( موفق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make your mark: اثر گذار بودن ، برجسته بودن ( موفق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extention cord: سیم رابط ( سه راهی برق با سیم رابط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prototype: طرح ساخته شده اولیه، پیش ساخت ، پیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to name but a few: اگر بخواهیم یک چند تایی نام ببریم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exeed: To be greater than a number or amou ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exeed: To be greater than a number or amou ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two for one special: دو تا به قیمت یکدانه Two for one sp ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

either or: یا این یا آن It's a either - or sit ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

utility supplies: خدمات شهری خدمات آب برق گاز خدمات ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utility supplies: خدمات شهری خدمات آب برق گاز خدمات ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick and choose: ( صرف وقت برای کالا یا شخص مورد علا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

massive: ۱ - فیزیکی:سنگین و پرحجم ( چگال ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the headline: سرخط خبرها شدن تیتر اول روزنامه ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spreadsheet: برگه ی قابل تحلیل ( توسط نرم افزار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unearth: واکاوی کردن ( گذشته. . . )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unconvincing: ( فیلم، . . ) که انتظارات را برآورد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stereotype: ( فیلم، داستان. . ) تیپ ، شخصیتِ پر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

siding: ریل راه آهن فرعی ( جهت توقف وتعمیرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

featureless: بدون ویژگی خاص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

featureless: بدون ویژگی خاص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trailing: ( دم پرنده، ساقه ی برگ گیاه ) دنبال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stir up: باعث قلیان احساسات کسی شدن خاطرات ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soft touch: انسانی که زود خر میشه انسنی که زود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soft touch: انسانی که زود خر میشه انسنی که زود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unknown quantity: هندوانه ی در بسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknown quantity: هندوانه ی در بسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scum of the earth: پست فطرت ، رزل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scum of the earth: پست فطرت ، رزل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out of one's way: همه ی کارها را کنار گذاشتن ( که کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop at nothing: به هر قیمتی انجام دادن کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick up for: پشت کسی بودن ، پشتیبانی و حمایت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist around one's little finger: کسی را در مشت خود داشتن ( کسی را به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist around one's little finger: کسی را در مشت خود داشتن ( کسی را به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look into a window on: از پنجره ی. . . . به موضوع نگریستن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look into a window on: از پنجره ی. . . . به موضوع نگریستن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

starve sb of sth: کسی را تشنه ی چیزی کردن ( آرزومند. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recovery: دوران نقاهت، دوران بهبودی، ترمیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel speculation: دامن زدن به گمانه زنی ها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gain confidence: به تدریج قابل اعتماد شدن Markets ar ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peacefully: بطور مسالمت آمیز The marches seem ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stocks make recovery: سهام ها وضعشون بهتر میشه سهام ها گر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

markets make confidence: بازارهای سهام قابل اعتماد شدند

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

film version: فیلم اقتباس شده The movie version o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

text question: سوال متنی سوالی که از داخل یک متن ط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

culminate: نهایتا ختم شدن به culminate in نهای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mar: از ریخت انداختن ، ناقص کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe life into sth: روح تازه ای در . . . دمیدن O'Grady ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defeatist: ( نگرش، شخص. . . ) از پیش بازنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emission: آلاینده Toxic/harmful/industrial /v ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in the balance: ( سرنوشت، آینده ) روی هوا بودن ، نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throwaway society: جامعه ی مصرف زده/مصرف گرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throwaway society: جامعه ی مصرف زده/مصرف گرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: پیامد غیرمستقیم نتایج غیر مستقیم آث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proof: دلیل قابل اثبات There are plenty of ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

money grabbing: پول پرست، آدم پولکی disapproving:de ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly on the wall: از گوشه ی در سرک کشیدن یواشکی کسب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly on the wall: از گوشه ی در سرک کشیدن یواشکی کسب ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revamp: ( Informal ) دستی به سر و روی چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revamp: ( Informal ) دستی به سر و روی چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subserviant to: وابسته به مطیعِ We are completely s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emotional rollercoaster: ترن عاطفی موقعیت پر از غم و شادی a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emotional rollercoaster: ترن عاطفی موقعیت پر از غم و شادی a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry your eyes heart out: مثل ابر بهاری گریه کردن جلوی گریه خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet halfway: کوتاه آمدن و مصالحه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear the air: ( با گفتگو ) فضا را تلطیف کردن ( ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

store sth up: مشکل درست کردن ( در آینده ) مشکل س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

store sth up: مشکل درست کردن ( در آینده ) مشکل س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live in each other pocket: باهم یکی بودن ( من و تو ندارد ) خی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live in each other pocket: باهم یکی بودن ( من و تو ندارد ) خی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage with: ( از روی علاقه، ذهن انسان ) درگیر . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highbrow: ( فیلم، کتاب ) روشنفکرانه، ( فیلم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum: خلاصه کردن خلاصه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struggling: مشکل دار، گرفتار در حال تقلا ( برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

career: شغل ثابت ، شغل دائمی، شغل تخصصی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fork out: ( برای کسی ) خرج بر داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

street market: چند شنبه بازار ( دو شنبه بازار، سه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal touch: ویژگی فردی ، وجه مشخصه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underpowered: ( هلیکوپتر، خودرو ) کم قدرت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underpowered: ( هلیکوپتر، خودرو ) کم قدرت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it to a dull roar: خفه کار کن، صدات و بیار پایین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piracy: نقض کپی رایت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stern: نگاه، صدا، . . . ) شدید الحن Journa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up to sth: غلط ( زیادی ) کردن، انجام دادن کار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

metabolize: سوزاندن ( چربی، غذا. . در بدن ) Yo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

earn somebody's keep: رضایت ( شغلی، کاری ) کسی را بدست آو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go along: پیش رفتن ( در کار، فعالیت ) I neve ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get in with somebody: بُر خوردن با کسی ، قاطی شدن با کسی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live off: live off sb/sth خرج زندگی را از کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the run: ۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dash: ( با عجله ) هجوم بردن ( به جایی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go around: رفت و آمدن داشتن ( تعداد دفعات زیاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break down: حال روحی کسی خراب شدن در خود شکستن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

habitual: مریض گونه، بیمار، قهار ( با بار معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wade into: ( بدون تفکر ) در یک موقعیت سخت ورود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haunt: ۱ - بطور مستمر روح را آزار دادن، تد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad angel: روح شیطانی ارواح خبیثه =evil spirit

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magistrate: دادیار

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی ماشا اله زاده