علی ماشا اله زاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no luck: هیچ شانسی ندارم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no luck: هیچ شانسی ندارم

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face shape: شکل صورت ( کشیده، گرد، بیضی. . . )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

driveway: سواره رو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stock photo: عکس سهام، عکس تجاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive through: خدمات سواره ( بدون پیاده شدن ) ، خر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no worse than: بدتر از. . . که دیگر نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

labor: دستمزد کارگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no worse than most: از هیچی که بهتره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interest bearing account: حساب سپرده بلند مدت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

government issued id: کارت شناسایی دولتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direct deposit: پرداخت مستقیم ( به حساب بانکی شخص د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overdraft protection: سقف اضافه برداشت ( از کارت اعتباری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overdraft protection: سقف اضافه برداشت ( از کارت اعتباری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patch: راسته ( محله ) راسته ی کدو تنبل فر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

context: زیر ساخت زیر ساخت های فرهنگی cultur ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off: از ( جدا شدن از چیزی ) From بعد مک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop: با قاشق کندن و در آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of the way: کاری را از سر راه برداشتن ( کاری را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latchkey child: فرزند کارمند ( بچه کارمند ) بچه کل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

latch key program: برنامه نگهداری دانش آموز بعد از مدر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling: ( شهریه ، قیمت ) قابل انعطاف، متغیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rolling admission: ورودیه قابل انعطاف، ( شهریه ) حق ور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it tough: چقدر سخته! ( همراه با همدردی ) آخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it tough: چقدر سخته! ( همراه با همدردی ) آخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orientation: توجیه، ( کارمند یک اداره ) آشناساز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cubicle: اتاقک پارتیشن بندی شده درون یک اتاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head off: راه افتادن و رفتن، کله کردن ( به سم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

candid: عکس یههویی، عکس بی هوا ( بدون اطلاع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

candid: عکس یههویی، عکس بی هوا ( بدون اطلاع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

built in flash: فلاش سر خود Built - in flash camera

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

built in flash: فلاش سر خود Built - in flash camera

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will call: پنجره ی تحویل بلیط های رزرو شده از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justify: ( دوربین عکاسی، فیلمیرداری ) کادر ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: ( شخص ) عادی، معمولی mainstream Ame ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credit: محسوب کردن، به حساب آوردن Many cred ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

served as: بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: ( اگر phrasal verb نباشد ) فروش رفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a load of: Get a load of this اینجا را باش، ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

japan rail pass: بلیط قطار چندمنظوره ( برای ترغیب گر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nutty as a fruitcake: فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nutty as a fruitcake: فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make up the difference: بخشی از هزینه را پرداخت کردن We’re ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lemon dog: آدم رزل بدرد نخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go with: با ( فلان چیز ) حال می کنم ( فلان چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pissed off: خیلی عصبانی، به هم ریخته، داغون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: آویزان ماندن ( روی طناب، میله. . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retire for the night: شب به رخت خواب رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that of a: آنچه که از یک ( نوع عام، دسته بندی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

positive gap: شکاف مثبت ( در ستون دارایی ها و بده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast track: مسیر سریع السیر ( به سوی موفقیت ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit in: مثل بقیه بودن، مثل همه بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

color inside the lines: همرنگ جماعت شدن، مثل بقیه مردم بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play it safe: جانب احتیاط را رعایت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncriticized: ( شخص ) مورد نقد قرار نگرفته، کسی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spa: مرکز تندرستی و زیبایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get way over the edge: رفتن به بهترین کیفیت ( بدست آوردن ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: ( شخص ) با ثبات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire the imagination: تخیلات ( کسی را ) شعله ور کردن ذهن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire the imagination: تخیلات ( کسی را ) شعله ور کردن ذهن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

induce: مجاب کردن Nothing would induce me ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

induce: ۱ مجاب کردن ۲ موجب. . . شدن Nothing ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

change tune: لحن خود را عوض کردن رفتار ( روش ) خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstration: ابراز و جلوه دادن ( یک محصول یا خدم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demo: پیش نمایش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heroes in waiting: پهلوان بالقوه A bride - in waiting ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in waiting: بالقوه Heroes in waitingپهلوانان با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in waiting: بالقوه Heroes in waitingپهلوانان با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aristobrat: بچه سوسول ترکیبی ازaristocratاشرافی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waste your heart: عشق خود را هدر دادن احساسات خود را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit on sb: مخ ( دختر/پسر ) را زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high price: هزینه ی بالا ( اسم ) High price of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: بار مالی ( سر بار ) be a drag on sb ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

above and beyond: علاوه بر She draws a salary above a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burden: بار، سنگینی، فشار، بار ( روی دوش ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see the fairness: انصاف دادن We would hope she would ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy out: سهام شرکت را خریدن ( به گونه ای که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy out: خرید سهام شرکت، تملک شرکت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: Reach sb ارتباط برقرار کردن با کسی، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intimat: صمیمی ( در تمامی زوایای معنایی ) ص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at a total loss: کاملا" سر در گم ، کاملا" گیج I'm a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long for: مشتاقانه منتظر. . . بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have your cake and eat it: هم خدا را و هم خرما را خواستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fool around: رابطه نا مشروع داشتن ( با زن شوهر د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: حساباشو کردن که. . . . ، حساباشو کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

journal paper: مقاله ارائه شده در مجلات علمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blast: طوفان ( خوشی ها ) ، کولاک ( خوشی ها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on disability: کمک هزینه بهزیستی، یارانه بهزیستی E ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take things wrong: همه کارها را خراب کردن، همه چیز را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get things wrong: همه چیز را خراب کردن، همه کارها را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiber: شخصیت، منش، تار و پود شخص moral fib ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

less of: Less of مقدار کمتری از ( pr onoun ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

map: نقشه ی راه، طرح و برنامه تصویر ذهنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

withdraw into a lonely shell: توی لاک خود فرو رفتن، منزوی شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come out of one's shell: از توی لاک خود بیرون آمدن، روی کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

privates: آدم تک پر ( تنها ) He doesn't tal ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inclined: مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

resistor: آدم مخالف Vietnam war Resistors مخا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harsh: نامهربان، بدون گذشت Harsh criticism ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

master parents: پدر و مادر برتر ، پدر و مادر نمونه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harsh: سخت گیرانه Harsh punishment مجازات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emote: احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emote: احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitlement: holiday entitlement حق مرخصی Pensio ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

giddy tendrils: پیچک سرگردان، پیچک سر مست Giddy ten ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

giddy: سرمست، سرگردان giddy tendrils raced ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlandish: ) آدم ) دور از انتظار، دور از ذهن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pace yourself: آهسته و پیوسته پیش رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pace yourself: آهسته و پیوسته پیش رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gain time: زمان خریدن، وقت خریدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignite: شعله ور کردن ( جنگ/زندگی/بحث ) Ign ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tribe: دار و دسته، کولونی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interest: ذی نفع، ذی نفوذ، گردن کلفت های اقتص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: بنا کردن، پایه ریزی کردن I must gro ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

global: همه جانبه، که همه ی جنبه ها و زوایا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: رو کردن، پیدا کردن ( کشف کردن ) Af ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tap: ( پول، انرژی ) برداشت کردن، برداشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unleash: رها کردن ( احساسات، عواطف، بغض، فری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regard: منزلت، شان، حرمت Teachers are held ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blend in: تناسب داشتن، متناسب بودن، به هم آمد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

champion: ( مجازی ) جنگیدن ( برای یک عقیده، ه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admonish: تذکر لسانی دادن، متنبه کردن، ارشاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash flow: گردش پول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outside work: کار بیرونی، کار در فضای باز ( خارج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attention deficit disorder: اختلال کم توجهی ( در کودکان ) اختل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intake: دریافت ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long odds: چالشهای بسیار، مشکلات ( فرا روی ) ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strain: [T] کار کشیدن از ، فشار آوردن به yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contemplate: تعمق کردن در

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

performance coach: مربی بهره وری، مربی کارایی ، مربی ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

game winning shot: پرتاب آخر ( در بسکتبال ) پرتاب امت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

game winning shot: پرتاب آخر ( در بسکتبال ) پرتاب امت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

instep: ۱ - هم گام، هم قدم ۲ - هم رای، هم پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stud: ۱ - پروار کردن، بار دار کردن، بارور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stud: ۱ - پروار کردن، بار دار کردن، بارور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw caution into the wind: دل را به دریا زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recording: نوار ( صوتی، ویدیویی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring on: باعث عود کردن. . . شدن ( بیماری، سر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resiliency: انعطاف پذیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comic strip: نقاشی های دنباله دار ، داستان مصور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie around: ( بیکار و عاطل و باطل ) لم دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat loss: چربی سوزی Fat loss technology فناور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay the course: دلسرد نشدن و کار را تا آخر ادامه دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cutting edge: نقطه ی عطفِ. . . . هیجان انگیزترین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospective: ۱ - امید آینده/احتمال آینده/چشم و چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock off: پرت شدن از ( جایی ) accidentally ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be on the wagon: سر به راه شدن ( دیگر مشروبات الکلی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall off the wagon: دوباره در دام الکل افتادن دوباره ال ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot your mouth off: چاک دهان را باز کردن ( و آنچه نباید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get hammered: مست خراب شدن get drunk=

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drown one's sorrows in drink: برای فراموش کردن غم و اندوه مشروب خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profile: تاریخچه نوشتن ، شرح مختصر نوشتن ، ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put forth: پیشنهاد، . . ) جلوی پای. . . گذاشتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

driven: با انگیزه ، تحریک شده ، موتور کسی ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stern: سختگیر ، غیر منعطف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: ۱ - غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن ۲ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be your own man: برای خودت زندگی کن کاری به حرف مردم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be your own man: برای خودت زندگی کن کاری به حرف مردم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry through: بار را به منزل رسانیدن، به سرانجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: . . excercise. . . . . . . . Work o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make heads or tails of something: از سر و ته چیزی سر در آوردن ، ارتبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to grips: برخورد کردن با ( یک مسئله ی مشکل ) ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی ماشا اله زاده