پیشنهادهای توحيد (٣٧٦)
هوالعلیم بَهار : رستاخیز طبیعت ؛ . . .
هوالعلیم وُتَیرِه : نماز نافله عشاء است وآن ۲رکعت نشسته ( چهار زانو ) است . در رکعت اول سوره حمد و سوره واقعه ودر رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید خو ...
هوالعلیم حلیم : از صفات باریتعالی است ؛ بردبار ؛ شکیبا ؛ هلیم : نوعی آش که باگندم وگوشت ( مرغ ) میپزند. وچنانچه بدان شیر اضافه کنند هلیم شیر گویند.
هوالعلیم وادنگ : دبه ؛بدقولی وادنگ آمدن : دبه کردن ؛ بد قولی کردن ؛ زیر حرف زدن ؛ سخنی را گفتن و سپس انکار آن سخن. . .
هوالعلیم بیفروز ؛ روشن کن : فروزان کن
هوالعلیم کلاف سر در گم : کسی رشته کار از دستش در رفته ؛ حالتی است که شخص نمی داند چه کاری انجام دهد ؛ حیران و سرگردان. . .
هوالعلیم غَنَم : ع . گوسفند ؛ گله گوسفند فی الغَنَمُ بَرکَة : در گوسفند برکت است. . .
هوالعلیم قَلَندَر : درویش ؛ تارِکُ الدُنیا ( ترک دنیا کرده ) ؛ کسیکه در قید وبند مال دنیا نیست. . .
هوالعلیم تهمک : دارای ۲جز است : ته مک ته : ریشه : انتها ؛ آخر ؛ بنیاد مک : راستی و درستی بنابرین معنی تهمک میشود: ریشه درستی ؛ بنیاد راستی ؛
هوالعلیم الیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین، امام علی ( ع ) در تورات است. ایلیا : نام آقاجانمان امیرالمؤمنین ، امام علی ( ع ) در انجیل است. الیا ...
هوالعلیم قمپوز : ادعای بی اساس؛ رجوع شود به قمپز در کردن
هوالعلیم مِهرسا: مثلِ خورشید درخشنده و بخشنده
هوالعلیم مک : راست ؛ درست ؛سر راست مک زدن : ( مکش ) : مکیدن؛
هوالعلیم قنوت : عاشقانه ترین لحظه نماز ؛ بی پرده با خدا راز ونیاز کردن ؛ قنوت عروج نماز گزار است تا عرش پروردگار و لحظه های ناب دلدادگی عاشقانه است ...
هوالعلیم مارچین : محله ای قدیمی در شمال غربی اصفهان ، مابین خیابانهای امام خمینی، بهارستان غربی ، نوبهار و رزمندگان شهرک خانه اصفهان واقع شده ، وبا ...
هوالعلیم سیرو : ( سیر اُ ) : سیراب گوسفند و . . . را میگفتند. .
هوالعلیم گالش : کفش لاستیکی ضد آب که معمولاً کشاورزان یا افرادی که حرفه آنان با آب یا گل ولای سروکار داشت به پای میکردند . البته بیشتر اوقات بعنوا ...
هوالعلیم Get together : جلسه ؛ نِشَست ؛هم اندیشی. . .
هوالعلیم دستِ کم گرفتن : بی ارزش شمردن : حقیر دانستن
هوالعلیم فتبارک الله احسنُ الخالقین: آفرین بر خدای که بهترینِ آفرینندگان است
هوالعلیم اللهم یسرو لا تعسر : بارالها آسان فرما ومشکل مفرما
هوالعلیم دریوزه : بر درگه کسی به تمنّا رفتن ؛ حاجت خواستن در بارگاه دیگری ؛ دست طلب به سوی کسی پل بستن ؛گدائی
هوالعلیم مستوران : پرده نشینان؛ پاکدامنان؛ پنهان کاران
هوالعلیم گاله در کردن : شانه خالی کردن اززیر بار مسئولیت
هوالعلیم رَش : دفعه ؛ مرتبه ؛ ( یِه رَش ) : یِه بار ( یکبار ) ؛ یکدفعه ؛
هوالعلیم اجل: مدت معین. اجل انسان مدت زنده بودن او است.
هوالعلیم قَدر: ارزش ؛ بها قَدَر: سرنوشت ؛ تقدیر ؛ اندازه معیّن ؛ نیرومند؛
هوالعلیم رِند : زیرک ؛ زرنگ ؛ دانایِ کار ؛ سیّاس ؛ کاردان ؛ متضاد ساده لوح ؛ کسیکه نیّت وعمل او را از سخنش نمی فهمیم. . . ( خر مردِ رِند : آدم ن ...
هوالعلیم خَر مردِ رِند : آدم نادانی که میخواهد زرنگی کند ولی راهکارش را نمیداند
هوالعلیم قضی: ( قضاء ) در اصل به معنی فیصله دادن و محکم کردن است؛ قضاوت ؛ حکم ؛ اتفاق ؛عدم انجام فریضه ( نماز وروزه ) در زمان مختص؛. . .
هوالعلیم پِندار : گمان ؛ حدس ؛ انگار ؛ گویا ؛ شاید
هوالعلیم Fastfood : فست فود : غذای فوری
هوالعلیم سردر گم : ( کلاف سر در گم ) : کسی که رشته کار از دستش در رفته ؛ حالتی است که فرد نمیداند چکار کند؛ حیران و سر گردان. . . .
هوالعلیم مسمی ( مسما ) : تسمیه شده و معین شده. ( اسم مفعول از باب تفعیل ) ؛ نامیده شده
هوالعلیم کُلوخ : خشت پاره ؛ تکه ای خشت ؛ مُشتی گِل خشک شده که باضربه یا فشاری به خاک تبدیل میشود. ضرب المثل: بارون بیاد وای به کلوخ برف بیاد وای ...
هوالعلیم قُدوم : مراجعت ؛ بازگشت به ازمقصد به مبداء مَقدَم :رسیدن به مقصد مثال: اگر جمعی از اصفهان به مشهد بروند برای خوشامد گوئی میگویند مقدمتان ...
هوالعلیم لَهو : سرگرمی. . . لَهو و لَعب : سرگرمی وبازی. . . لَهُوَ : ( لَ هُو ) : البته او ؛ همان
هوالعلیم تَف : حرارت ؛ گرما ؛ هُرم ؛. . . . تُف : آب دهان
هوالعلیم هُرم : حرارت ؛ گرمی ؛ تَف هُرمِ هوا : گرمای هوا
هوالعلیم Join : اتصال ؛ پیوند ؛ پیوستن ؛ همراه شدن. . . .
هوالعلیم - حکیم: کاردان ؛ کسی که عمل او همراه با علم است؛ عالِم و عامِل ؛ عامِلِ عالِم
هوالعلیم سراب :آب نما ؛ آنچه انسان در بیابان ( کویر ) ازدور مانند آب ببیند وچون به آنجا رسد اثری از آب نباشد ؛ سراب کلمه ای عربیست ودوبار درقرآن آم ...
هوالعلیم اُرُسی :در اصفهان به کفش ، ارسی میگفتند. اُرُسی : به درب و پنجره های مشبک و دارای شیشه های رنگی که به سمت حیاط خانه های قدیمی قرار داشت ...
هوالعلیم دست به سر کردن : ردّ کردن : راندن مزاحم با نیرنگ. . .
هوالعلیم کِویج ( کیویج ) :زالزالک ، وبر دونوع است: یک نوع آن به رنگ زرد تیره و نوع دیگر آن قرمز تیره است. البته نوع کوهی آن را سرخ ولیک است که میو ...
هوالعلیم دردشت اصفهان: محله دردشت شامل بازارچه دردشت و کوچه باغ دردشت. . . از محلات قدیمی اصفهان واقع در خیابان ابن سینا و خ سنبلستان است. . .
هوالعلیم أَرَأَیْتَکُم : آیا شما چیزی دیده اید؛ ؛منظور این است که: آیا هیچ فکر کرده اید که؟ مرا خبر دهید که آیا؟ مرا آگاه سازید که آیا؟
هوالعلیم هلیم : غذائی که با گندم و گوشت میپزند و بیشتر با شکر ودارچین میخورند. چنانچه شیر بدان بیفزایند ، هلیم شیر گویند. حلیم : از صفات باریتعال ...
هوالعلیم آزگار : مدت زمان طولانی وسخت ؛ ( یک سال آزگار : یکسال جانفرسا )
هوالعلیم جلوه : به منصه ظهور رسیده ، نمایان ، تابان ، شکوه و جلال ، فرّ و حشمت ، زیبائی ویژه ، اُبُهَّت ، عظمت ، وقار ، هیمنه ، تابش ، درخشش. . .