پیشنهادهای محمدرضا سلطانی زرندی (مؤلف) (١٢,١٣٣)
[ضرب المثل] سرکه نقد به از حلوای نسیه ست
[ضرب المثل] آب از آب تکان نخواهد خورد
[ضرب المثل] هر که بامش بیش، برفش بیشتر
1. [ضرب المثل] از هر دست بدی، از همون دست می گیری. 2. چیزی که عوض داره گله نداره 3. هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی 4. انگشت مکن رنجه به د ...
[ضرب المثل] به مرگ بگیر تا به تب راضی بشه
[ضرب المثل] کار از محکم کاری عیب نمی کنه
[ضرب المثل] جیب خالی، پز عالی
[ضرب المثل] جنگ اول به از صلح آخر
[ضرب المثل] وقتی آبها از آسیاب افتاد
[ضرب المثل] حقیقت تلخه
[ضرب المثل] مرغ همسایه غازه
[ضرب المثل] دوست آن است که گیرد دست دوست ( در پریشان حالی و درماندگی )
[ضرب المثل] 1. ( سر به آب بردنم نه از ره غرض است ) ، ترک عادت موجب مرض است؛ 2. نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است.
[ضرب المثل] علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
[ضرب المثل] سنگ بزرگ علامت نزدنه
[ضرب المثل] کار امروز را به فردا میافکن
[ضرب المثل] اولین قدم همیشه سخت ترین قدمه
[ضرب المثل] لقمه ی گنده تر از دهنت برندار
[ضرب المثل] آبی که ریخته دیگه جمع نمی شه
[ضرب المثل] آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شه یا بی نمک
[ضرب المثل] هیچ جا خونه ی آدم نمی شه
[ضرب المثل] روز از نو، روزی از نو
[ضرب المثل] گذشته ها گذشته
[ضرب المثل] روزه ی شک دار نگیر
[ضرب المثل] خواب ظن چپه
[ضرب المثل] این گوری که گریه می کنی سرش، مرده نداره؛ آب در هاون کوبیدن ؛سوراخ دعا رو گم کردن
[ضرب المثل] تره به بذرش می ره؛ سیب زیر درختش میفته؛ پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بگانه خوانش، مخوانس پسر
[ضرب المثل] آتیش بیار معرکه؛
[ضرب المثل] قلم بر شمشیر پیروز است
[ضرب المثل] حالم خوب نیست
[ضرب المثل] وقت گل نی ؛ پشت گوشتو دیدی، منم دیدی :
[ضرب المثل] مار خوش خط و خال؛ آب زیر کاه
[ضرب المثل] از سیر تا پیاز
[ضرب المثل] وقت گل نی ( هرگز! عمرا )
[ضرب المثل] وقتی پول حرف می زنه، حقیقت سکوت می کنه
[ضرب المثل] کنترل خود را از دست دادن
[ضرب المثل] عصبانی شدن؛ از کوره در رفتن،
[ضرب المثل] آب ریخته شده به کوزه بر نمی گردد؛ نوش دارو بعداز مرگ سهراب
[ضرب المثل] کنترل خود را از دست دادن
[ضرب المثل] تو مرهم چشم منی
[ضرب المثل] روی اعصابمه
[ضرب المثل] برو باور ندارم
[ضرب المثل] سراپا گوشم
[ضرب المثل] سر قبری که مرده توش نیست داری گریه میکنی
[ضرب المثل] چشمت بهش باشه
[ضرب المثل] لقمه ی بزرگ تر از دهن
[ضرب المثل] فرصت طلایی
[ضرب المثل] کار رو روی غلطک انداختن
[ضرب المثل] چشماش سیاهی رفت / غش کرد
[ضرب المثل] با یک تیر دو نشون زدن