پیشنهادهای محمدرضا سلطانی زرندی (مؤلف) (١٢,١٣٣)
[ضرب المثل] سال پیش یک سال طلایی بود یعنی همه چیز با موفقیت انجام شد
[ضرب المثل] یعنی هر گردی گردو نیست
[ضرب المثل] مثل سگ و گربه به جون هم افتادند
[ضرب المثل] مکار مثل روباه
[ضرب المثل] توپ توی زمین تو است
[ضرب المثل] وقتی آستین بالا میزنم برای دعوا
[ضرب المثل] عجله کار شیطان است
[ضرب المثل] عجله کار شیطان است
[ضرب المثل] مثل یک بره رامه
[ضرب المثل] آسیاب به نوبت
[ضرب المثل] عاقلان را اشارتی بس استy در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
[ضرب المثل] عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
[ضرب المثل] آشی برات بپزم یه وجب روغن روش باشه
[ضرب المثل] هر که بامش بیش برفش بیشتر
[ضرب المثل] دیگ به دیگ میگه روت سیاه
[ضرب المثل] شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لپ لپ خورد، گه دانه دانه
[ضرب المثل] بی خبری خوش خبری است
[ضرب المثل] حقیقت تلخ است
[ضرب المثل] نابرده رنج گنج میسر نمی شود؛ هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد.
[ضرب المثل] نابرده رنج گنج میسر نمی شود؛
[ضرب المثل] دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و ماندگی
[ضرب المثل] چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است
[ضرب المثل] کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز
[ضرب المثل] خواستن توانستن است
[ضرب المثل] خواستن توانستن است
[ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش پیداست
[ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شمارند
[ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
[ضرب المثل] گذشته ها گذشته
[ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
[ضرب المثل] شتر دیدی ندیدی
[ضرب المثل] جلوی ضرر را هر موقع بگیری منفعت است
[ضرب المثل] صداقت بهترین سیاست است
[ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا شوی
[ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخوری هم نگهش داری
[ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه درباره اون قضاوت کرد
[ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری مگه زمانی که از دستش بدی
[ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست
[ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
[ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون را چسبوند
[ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را می گویند
[ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما هشت بار به پا خیز
[پزشکی] ملازه بر: وسیله ای برای برش زبان کوچک
[پزشکی] یوه آ : لایه ی میانی و عروقی چشم
[پزشکی] مربوط به یوه آ ( ی چشم )
[پزشکی] انگوره، ملازه، زبان کوچک: توده گوشتی آویزان از کام نرم
[پزشکی] میزراه، پیشابراه: لوله ای که ادرار را از مثانه به بیرون از بدن منتقل می کند
[پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بارورشده را تا اتمام دوره حاملگی در خود می پروراند
[پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی ادرار تولید شده توسط کلیه ها
[پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیشابراه