پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
برحسب عادت
بارِ قند ( گویش تهرانی )
( گویش تهرانی ) جنس بنجل
بارِ قند ( گویش تهرانی )
کله قندی
کله قندی
کله قندی
کامکارانه
ظفرمند
مظفرانه
ظفرمندانه
کامکارانه
مظفرانه
نوکر چریک ؛ نوکرانی که در فوج هنگام ضرورت بسخره ملازم گیرند و بعد اختتام جنگ آنها را معزول سازند. ( آنندراج ) ( از سفرنامه ٔ شاه ایران ) .
به راه افتادن
شاطر جلودار. ( آنندراج ) . فرقه ای از سپاهیان چالاک که به لباس خاص خود پیش سواری سلاطین و امرا دوند. ( آنندراج ) . نوعی پیادگان با لباسهای چند رنگ و ...
شاطر جلودار. ( آنندراج ) . فرقه ای از سپاهیان چالاک که به لباس خاص خود پیش سواری سلاطین و امرا دوند. ( آنندراج ) . نوعی پیادگان با لباسهای چند رنگ و ...
به راه افتادن
ایام الرهان ؛ روز اسب دوانی یعنی روزی که در تاختن اسبها باهم گرو می بندند. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
اکتفاء
پرزحمت
مأمور کردن
باطلِ اباطیل
همه چیز بطالت است.
nervous exhaustion
خستگی عصبی
مردافشار. [ م َ اَ ] ( نف مرکب ) کنایه از لاطی و بچه باز است : امام غزنوی آن پیر بخرد هشیار مدرس کتب بونواس مردافشار. سوزنی.
( گویش تهرانی ) کوه پیما = بچه باز
( گویش تهرانی ) کوه پیما = بچه باز
- به دل ؛ اندر دل. در ضمیر. در عقیده. در باطن. در نهان. باطناً : بپوئید کاین مهتر آهرمن است. جهان آفرین را به دل دشمن است. فردوسی. امیر اسماعیل از ...
- به دل ؛ اندر دل. در ضمیر. در عقیده. در باطن. در نهان. باطناً : بپوئید کاین مهتر آهرمن است. جهان آفرین را به دل دشمن است. فردوسی. امیر اسماعیل از ...
برده دل ( صفت ) کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد .
صحنه سازی
قلب واقعیت
از جایی سردرآوردن
دست و پا کردن ، جور کردن ، ردیف کردن
دست و پا کردن ، جور کردن ، ردیف کردن
دست و پا کردن ، جور کردن ، ردیف کردن
در گویش گنابادی یعنی کشک
دقیقِ کلام
به این معنا که . . . . . . . . . . .
پلکیدن
پلکیدن
باعث آزار
لنگش
لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که مایه ٔ تعویق و تعطیل آن است.
لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که مایه ٔ تعویق و تعطیل آن است.
بمجردِ . . . . . . . .
بمحضِ . . . . . . .
مزمن گردیدن. [ م ُ م ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) کهنه شدن. ازمان. دیرینه گشتن. تقادم : و آن را [ کفتگی لب ها ] که مزمن گردد این طلا بکار دارند. ( ذخیره ...