تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرین دهن: معنای آن بر دو وجه است: نخست آنکه شیرین زبان و شیرین سخن است یعنی سخنان لطیف و دلگشا می زند یا در لهجه یا شیوه بیانش دلکش و دلرباست شاید ه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خُلق کریم: منش بخشندگی خوی دهشگری اخلاق گشاده دستی سرشت دست و دلبازی سجیّه سخاوتمندی شیوه جوانمردی عادت و آیین رادمردی نقل هر جور که خلق کریمت ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرط انصاف: هر یک از واژه های شرط و انصاف را در ترکیب بالا می توان برابر با یکی از معانی زیر دانست: شرط: بایسته، شایسته، درخور، موافق، سازگار، پسند، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هات یا هائیتی نام هر یک از فصل های �یسنا� بعنوان بخشی از کتاب �اوستا� کتاب مقدس زرتشتیان می باشد. منابع: 1 - اوستا: گاثاها، یسنا، یشت ها، ویسپرد و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هات نام هر یک از فصل های �یسنا� بعنوان بخشی از کتاب �اوستا� کتاب مقدس زرتشتیان می باشد. منابع: 1 - اوستا: گاثاها، یسنا، یشت ها، ویسپرد و خرده اوستا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوچکی کردن کنیزی کردن - غلامی ( نوکری ) کردن چاکری کردن فرمانبری کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نفس برآمد ( 1 ) و کام از تو بر نمی آید ( 2 ) - فغان که بخت من از خواب در نمی آید قد بلند تو را تا به بر نمی گیرم - درخت کام و مرادم به بر نمی آید ( 3 ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد - که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس مکناد؛ ای کاش نکند، آرزو دارم که نکند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز پرسیدن: جویا شدن، سراغ گرفتن: الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور - پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی ( حافظ )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متمسک و متوسل شدن - اعتماد و اطمینان یافتن - درآویختن و چنگ در زدن بر آیین اعتماد - پناه جستن و پناه آوردن و ملتجی گشتن سحر با باد می گفتم حدیث آرزو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهوی ختن: ختن [خ ُ] در این ترکیب، ناحیه ای در کشور چین بوده که در گذشته ها در مسیر جاده ابریشم قرار داشته و از شهرهای مهم تجارتی به شمار می رفته است ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس - چو در سراچه ی ترکیب ، تخته بند تنم ( حافظ ) عالم قدس: 1 - بهشت، فردوس 2 - جایگاه و مرتبه فرشتگان، ملکوت 3 - عالم ی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرش: مخفف [ اگر او را] است مانند: گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی - روا بود که ملامت کنی زلیخا را ( سعدی ) ضمنا: گرم نیز مخفف ( اگر مرا ) و گرت نیز ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرت [گَ رَ ت] مخفف است: اگر تو را مانند: به می سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید - که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزل ها ( حافظ ) چو غنچه گرت بسته ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرم [گَ رَ م] در نمونه های پایین مخفف ( اگر مرا ) است که به ویژه در شعر بسیار استفاده می شود امّا ندیدم هیچ یک از واژه نامه های این وبگاه بدان اشاره ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفت آوا بعنوان برابری پارسی برای واژه "لحن" پیشنهاد می گردد مراجعه شود به: گفتاوا

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفت آوا / گفتاوا بعنوان برابر پارسی برای واژه "لحن" پیشنهاد می گردد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نظر من، آنگونه که برخی از دیگر کاربران گرامی پیشنهاد داده اند، مناسب نیست که عاشق را "افسرده کالبد" یا "تافته جگر" یا "بی پروا" یا "واله ( حیران ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ای است به منظور تنبیه و تحذیر و هشدار به کار می رود بویژه چون به همراه فعل امر " دار" بیاید؛ "هِش دار" یعنی: بهوش باش!، هوشیار باش!، آگاه شو!، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نماپرست [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] برابر است با واژه "ظاهر پرست" ؛ آنکه بنده، پرستنده، پیرو، سرسپرده و باورمند به ظاهر و روی آشکار امور است و از باطن امور غ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگون سپهر: سپهر: آسمان، فلک //مجازا: بخت، اقبال، طالع، قضا و قدر، سرنوشت واژگون: سرنگون، وارونه، نگونسار// مجازا: بخت برگشته، شوم و نامبارک، بدبخت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به چنگ آوردن: 1 - با دشواری و تحمل سختی بدست آوردن 2 - با خشونت و بی رحمی بدست آوردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موسم گل: فصل گل؛ فصل و دوره ای از سال که در آن گل ها روییده و شکوفا میگردند؛ بهار حافظ رسید موسم گل معرفت مگوی - دریاب نقد وقت و ز چون چرا مپرس ( ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلق پوش: صوفی، پشمینه پوش

پیشنهاد
٠

از خود غائب بودن: خود را گم کردن، خود را فراموش کردن، خودِ خود نبودن، حقیقت خویش را از یاد بردن، از واقعیت خود بدور بودن، برابر حقیقت و واقعیت خویش ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجازاً: خیال وصال، آرزوی وصال، تجسم وصال در فکر و خیال

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل - نقش وصالی می کشم فال دوامی میزنم نقش وصال: نگاره و تصویری از وصال را ( روی کاغذ ) ترسیم می کنم. مجازاً: آرزوی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - مادامی که، تا هنگامی که: نمونه: پدر گفت تا فرزندنم به خانه برنگردد، نمی خوابم. تا در دانشگاه قبول نشوم، به درس خواندن و کنکور دادن ادامه خواهم د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهر افروز: افروزنده ی مهر ، روشن کننده آتش مهر و محبت، تابنده مهربانی ها - کنایه از معشوق یا دلبر بی ماه مهر افروز خود تا بگذرانم روز خود - دامی به ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمری ست تا من در طلب هر روز گامی میزنم - دست شفاعت هر زمان در نیکنامی میزنم ( حافظ ) هر زمان: دمادم، دم به دم، یک ریز، پیوسته، پی در پی، همیشه، هم ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر که زنجیر سر زلف پریشان تو دید - دل سودا زده اش بر من دیوانه بسوخت سودا زده: به هوس افتاده، به طمع افتاده . . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یا رب آن شاهوش ماهرخ زهره جبین - دُرّ یکتای که و گوهر یکدانه کیست ( حافظ )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در این ترکیب کار به معنای ( کارنده/ کشت کننده ) است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا گشتم در این بند و بلا - کوشش آن حقگزاران یاد باد ( حافظ )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فارغ شدن: 1 - التفات نداشتن، بی توجهی کردن، عنایت ننمودن مثال: گرچه یاران فارغند از یاد من - از من ایشان را هزاران یاد باد ( حافظ ) معنی: با اینکه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم از آینه داران خط و خالش گشت - لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باشد ( حافظ )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عار داشتن: 1 - مایه کوچکی و خواری خود دانستن، 2 - موجب شرمساری یا سرافکندگی یا بی آبرویی خود به شمار آوردن 3 - ننگ پنداشتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سهی : راست، صاف و بلند و کشیده؛ کشیده قامت، بلند قامت، سرو: نوعی درخت است که ارتفاع زیادی دارد سرو سهی : کنایه از معشوق خوش قد و بالا است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قناعت: ساده زیستی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغول را بر افشان، یعنی" برغم" سنبل - گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان ( حافظ ) دو تن از شرح نویسان این بیت را چنین معنا کرده اند: گیسوان پُرچین خود ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال دیگر: روی خاکیّ و نم چشم مرا خوار مدار - چرخ پیروزه طربخانه از این کهگل کرد ( حافظ )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سر رفتن : 1 - با شور و اشتیاق به جایی رفتن یا پذیرفتن کسی یا امری 2 - فرمان بردارانه و با سرسپردگی پذیرفتن موضوعی یا فراخوان کسی مثال ها: 1 - اگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشورداری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چشمگیر بزرگ با ارزش_ ارزنده پربها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به هنجار هنجارمند قانونمند روشمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژآهنگ گفتآهنگ گفتآواز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وات آرایی رج بندی واج آرایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گفت آوا ؛ گفتاوا گفت آواز مانند: ۱_ لحنت را نمی پسندم / گفت آوازت/گفتآوایت را نمی پسندم ۲_ با والدین خود با لحن نرم و خوش سخن بگویید/ با پدر و مادر خ ...