پیشنهادهای فیروزآبادی (٣٦)
پیوسته
کامیاب
ارتباط تنگاتنگ با چیزی داشتن یا برقرار کردن
سندروم کسالت کاری
نظام ثبت و انتقال داده عددی
نگرانی بی مورد she's always fretting about the children
روبراه everything is going to be ok همه چیز روبراه خواهد شد.
در سراشیبی موفقیت بودن He was on the fast track at his company
نقش بازی کردن Several issues are at play in determining the price of gasoline مسائل متعددی در تعیین قیمت بنزین نقش بازی میکنند.
به نظر آمدن He comes across as a very intelligent sensitive man او به نظر مردی حساس و باهوش می آید.
پاسخ معمولی و از پیش تعیین شده به یک سوال Canned responses are predetermined responses to common questions
سنگ تمام گذاشتن He's a nice guy, always ready to go the extra mile for his friends
نقطه غیر قابل توافق بن بست
مسیر Least - action pathways مسیرهای کنش حداقلی
ساطع کردن، منتشر کردن a sweet scent emanating from the blossoms رایحه ای مطبوع که از شکوفه ها ساطع ( منتشر ) می شود.
به کسی آمدن، مناسب حال کسی بودن، مفید بودن، یاور بودن I'm not sure that color works for you من مطمئن نیستم آن رنگ به شما بیاید. ?How can we make it ...
نهایی کردن یک معامله you need to close 50 deals this year to meet your forecast
به یک بیان I did very well in school , with a "genius IQ" if you will من در مدرسه عملکرد بسیار خوبی داشتم و به بیانی بهره هوشیم در حد یک نابغه بود.
مأنوس بودن با کسی یا چیزی، همساز بودن His book mostly resonated with young adults کتاب هایش بیشتر با جوانان بالغ مأنوس بود. My ideas for the film r ...
?what are the things I want people to come away with چیزهایی که می خواهم پس از جدایی در ذهن دیگران ثبت شود، چه هستند؟
برجسته a featured item at a sale
باحال that's so cool pal خیلی باحاله رفیق
باد پیمودن
سوار چیزی یا کسی بودن، آن را کنترل کردن If you're a manager or a leader, you can't be on top of people
کسی یا چیزی را تحت نظارت قرار دادن یا بازبینی کردن
همه چیز خود را وسط گذاشتن
مصمم و نیرومند
همدلانه Compassionate communication is the key to everything ارتباط همدلانه کلید حل مشکلات است.
همگانی an all - hands meeting یک گردهمایی همگانی
اگر موافق باشید We can leave now if you like
به ساز کسی رقصیدن He didn't mean what he was saying. He was just playing to the crowd به درد کسی یا چیزی خوردن a film that plays to stereotypes of ho ...
ته وتوی کاری یا امری یا چیزی یا مطلبی را درآوردن ؛ به همه ٔ جزئیات آن پی بردن . به تمام آن آگاهی یافتن با فحص و کنجکاوی . نیک از جزئیات امری آگاه شدن
تحمل کردن I don’t know why she puts up with him
به معنای واقعی کلمه
از دیدگاهی روان بدنی
براحتی از کنار چیزی گذشتن