sticking point


نقطه ی عدم تحرک، مرز ناجنبایی، حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمی کند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a position or point beyond which someone or something will not move.

(2) تعریف: an issue or point that causes or might cause a deadlock of discussion, activity, or the like.

جمله های نمونه

1. The main sticking point was the question of taxes.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی مسئله مالیات بود
[ترجمه ترگمان]موضوع اصلی مورد بحث، مساله مالیات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. North Korea's refusal had long been a sticking point.
[ترجمه گوگل]امتناع کره شمالی مدت هاست که یک نقطه گیر بوده است
[ترجمه ترگمان]امتناع کره شمالی از مدت ها پیش یک نقطه پافشاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The escapees were the sticking point.
[ترجمه گوگل]فرارها نقطه گیر بودند
[ترجمه ترگمان]فراریان نقطه چسبیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the key sticking point is that the Government will not give a mortgage guarantee without Cammell raising a performance bond.
[ترجمه گوگل]اما نکته مهم این است که دولت بدون اینکه کامل وثیقه عملکرد را افزایش دهد، ضمانت وام مسکن نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اما نکته کلیدی در این مورد این است که دولت بدون افزایش قیمت اوراق قرضه تضمینی وام مسکن نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sticking point for purists was over the balance to be struck between state power and voluntary efforts.
[ترجمه گوگل]نقطه گیر برای پاک گرایان بر سر تعادل بین قدرت دولتی و تلاش های داوطلبانه بود
[ترجمه ترگمان]نقطه پافشاری purists بر تعادل بین قدرت دولت و تلاش های داوطلبانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Negotiators said Wednesday that the main sticking point was still whether the industry should be exempt from paying punitive damages.
[ترجمه گوگل]مذاکره‌کنندگان روز چهارشنبه گفتند که هنوز مشکل اصلی این است که آیا صنعت باید از پرداخت خسارات تنبیهی معاف شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]در روز چهارشنبه، مذاکره کننده گفت که نقطه اصلی پافشاری این است که آیا این صنعت باید از پرداخت خسارت تنبیهی در امان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sticking point in faith for me was abnegation.
[ترجمه گوگل]نقطه گیر ایمان برای من تکفیر بود
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا به ایمان به من کف نفس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sticking point is, generally, who should get this encouragement?
[ترجمه گوگل]نکته مهم این است که، به طور کلی، چه کسی باید این تشویق را دریافت کند؟
[ترجمه ترگمان]به طور کلی نکته پافشاری این است که چه کسی باید این تشویق را به دست آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trade is a sticking point, particularly when it comes to trucks.
[ترجمه گوگل]تجارت یک نقطه گیر است، به ویژه در مورد کامیون ها
[ترجمه ترگمان]تجارت یک نقطه جوش است، به خصوص وقتی که به کامیون ها می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The adaptability is a sticking point of the workflow system.
[ترجمه گوگل]سازگاری نقطه چسبندگی سیستم گردش کار است
[ترجمه ترگمان]سازگاری یک نقطه sticking از سیستم گردش کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And that's before interest, which has been a sticking point in talks between the three parties.
[ترجمه گوگل]و این قبل از علاقه است، که نقطه گیر در مذاکرات بین سه طرف بوده است
[ترجمه ترگمان]و این مساله قبل از علاقه، که نقطه عطفی در مذاکرات بین این سه حزب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lack of the Public Integrity is the sticking point in our country s Integrity.
[ترجمه امین] فقدان یکپارچگی عمومی نقطه عطفی در یکپارچگی کشور ما است
|
[ترجمه گوگل]فقدان صداقت عمومی نقطه گیر در صداقت کشور ماست
[ترجمه ترگمان]عدم انسجام عمومی نقطه چسبیدن به یکپارچگی کشورمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lawmaking of the Administration Act is at the sticking point, and the Process peacefulness is needed.
[ترجمه گوگل]قانونگذاری قانون اداری در نقطه بن بست قرار دارد و نیاز به صلح آمیز بودن روند است
[ترجمه ترگمان]lawmaking قانون اداره در نقطه عطف قرار دارد و آرامش فرآیند مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the system of Artificial immune, the sticking point of mmunocomputing is to choose and realize the matching rule.
[ترجمه گوگل]در سیستم مصونیت مصنوعی، نقطه چسبندگی محاسبات ایمنی انتخاب و تحقق قانون تطبیق است
[ترجمه ترگمان]در سیستم ایمنی مصنوعی، نقطه چسبیدن of انتخاب کردن و درک قاعده تطبیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Its premise is PCI Bus Specification and its sticking point is to analysis the function and architecture of PCI Bus Controller.
[ترجمه گوگل]فرض آن PCI Bus Specification و نقطه چسبندگی آن تجزیه و تحلیل عملکرد و معماری PCI Bus Controller است
[ترجمه ترگمان]فرض آن این است که استاندارد سازی PCI و نقطه sticking آن، آنالیز عملکرد و معماری کنترل کننده Bus PCI است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] چسبندگی

انگلیسی به انگلیسی

• a sticking point in a discussion or negotiations is a point on which speakers cannot agree, and which may delay or stop the talks.

پیشنهاد کاربران

موضوع بحث برانگیز
گیر و گور، محل/نقطه اختلاف شدید
but another sticking point remains: which sanctions will be lifted
مانع بازدارنده

موضوع اختلاف نظر
نقطه غیر قابل توافق
بن بست
نکته مورد بحث یا منازعه
اختلاف نظر
مانع توافق

بپرس