پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٣,٠٢١)

بازدید
٦,٣٦٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد این گیاه به اسم چِنارو معروف است علت نامگذاری شبیه بودن برگ آن به برگ چنار است البته اندازه آن خیلی کوچکتر از برک چنار است این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( mowr ) همان مَرغ یا پنجه مرغی است که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور معروف می باشد مور یا مرغ گیاهی علفی و دارای ساقة زیرزمینی افقی و گر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( مَ ) . یا پنجه مرغی که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور ( mowr ) معروف می باشد گیاهی است از تیرة گندمیان که علفی است و دارای ساقة زیرزمین ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی هَموار به صورت/ هُمْوار/ تلفظ می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. [مقابلِ بد] نیکو، پسندیده ۲. [خُب] شبه جمله و قید که هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است و عده ای آن را ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

خُب/امروزی/ شبه جمله و قید/ خب هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است. یعنی این طور نیست که هر کس نوشت [خب] ، م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خِیْلُ خُب ( گویش شهرستان بهاباد ) :خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کل به معنی باشه. در شهرستان بهاباد بیشتر به جای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خِیْلْ /مخفف کلمه خیلی. البته طبق لغتنامه دهخدا، خیلی اصل آن از [خیل] بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از/خِیْلُخُو/kheylokho/استفاده می شود که در واقع همان واژه ی خِیلُ خُب بوده که در اثر فرایند واجی از نوع کاهشی واج ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اُخِیلُ خُب /Okheylokhob/در گویش شهرستان بهاباد به معنای [درسته بسیار خُب] و [باشه بسیار خُب] به کار می رود. در بیشتر موارد به جای اُخِیلُ خُب، اُخِ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جِزْجِز/ در گویش شهرستان بهاباد نوعی توصیف سوزش هنگام سوختگی دست و پا وغیره بیشتر از طرف کسی که دچار سوختگی شده است مثال:دستم خورده به دیگ داره جز جز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

/yak/همان یِک اما با تاکید روی کلمه بعد، مثال:یَک صحبتی کردبیا و ببین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حل و نرم:/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حل و نرم :/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

dardomennat, در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سختیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

درد و منت:/dardomennat/در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

حل و نرم/Halonarm/ در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف یا نرم و روان گفته می شود مانند پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف و حل و نرم دارد. این پارچه چق ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

( خِ ) [ ع . ] هم خانواده کلمه ی خلیل به معنای دوستی، خلیل الله از القاب حضرت ابراهیم علیه السلام و به معنای دوست خداست معنی کلمه ی خلال در آیه معروف ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به آن پر سیوشوم ( پرِ سی یُ شُم ) گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش مردم یزد رب ( reb ) گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Rak, در گویش شهرستان بهاباد به لارو حشراتی گفته می شود که روی برگ درختان انگور زندگی و از آن تغذیه می کند و رنگ آن سبز است و اندازه آن به سه، چهار سا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به آن خروسو ( khorusu ) گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

خروسو/khorusu /در گویش شهرستان بهاباد به نوعی سوسک که سوسری نام دارد گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد کلیته ( koliteh ) گفته می شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Koliteh, در گویش شهرستان بهاباد به مقنعه گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد، پخته گفته می شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

( سُ ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای کوزه است. سعود کل: ( kal ) , به کوزه ای کله ( سر ) شکسته گفته می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

در گویش بهابادی نظامی به معنای زیر شلواری و پیجامه هم به کار می رود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیخ در گویش بهابادی اگر در مورد شلوار و زیر شلواری به کار رود به معنای خشتک است مثل سیخ شلوار، سیخ به معنای خار، مثلا مواظب سیخ های بوته باش یا یه سی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش، هرس درختان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

نام اسب امام حسین علیه السلام که به معنی بال دار است که نشان دهنده تند و فرز و چابک بودن است زیرا بال به پرنده امکان حرکت سریع را می دهد همچنانکه هوا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در اصل به معنای بال است و چون بال در دو سمت پرنده قرار دارد به معنی سمت و طرف هم بکار می رود لشکر را می توان به پرنده ای تشبیه کرد که در روبه روی سپا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Goj/در گویش مردم بهاباد، لای درز یا بین دو چیز که از هم فاصله کمی دارند را گویند. مانند گج در، گج کمد ( بین کمد و دیوار ) ، میگن چیزی گج دندونش گیر ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shakhe kalle/در گویش شهرستان بهاباد، به معنای، زحمت، سختی، مشقت است مثال فردی می گوید اونقدر حال ندار بودم ولی به شخ کله اومدم دیدنتون

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

jergh/ در گویش شهرستان بهاباد/ چابک – تند و تیز - با نشاط - قبراق - سرحال این دم نوش را بخور تا جرغ بشی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Neshk, این واژه در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوک پرندگان است مرغ هایی که انجیر می خورند نشکشون کجه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

Galidan, در گویش شهرستان بهاباد غلتیدن، چرخیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

گل :با فتحه [گ] و کسر [ل] در زبان بهابادی وقتی در حالت مضاعف قرار گیرد و ۱ - مضاعف الیه اسم باشد به اطراف و دور چیزی گفته می شود مانند گل دست ( gale ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

بوو/bow/ صوت/در گویش شهرستان بهاباد در موارد زیر به کار می رود: 1. بیانگرتعجب از مقدار زیاد است و به معنای وااای، چقدر زیاد، چقدر دیگه . 2. موقع جوا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ghavareh, در گویش مردم بهاباد ظرفی فلزی که برای بردن گل ، گچ و ملات در بنایی به کار برند یا همان استامبولی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سحر از آخر شب تا طلوع فجر صادق را گوینددر ضمن فجر صادق همان سپیده دم یا صبح زود است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اول صبح، صبح زود، فجر صادق که فجر ثانی، نیز نامیده می شود عبارت است از روشنایی در آغاز صبح که به افق شرقی متصل است و در عرض افق، همچون نیم دایره پهن ...