پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)

بازدید
٢,٩١٦
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پایین پوش، در مقابل ردا به معنای بالا پوش.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

و ایشان همه ازار و ردا پوشند. ( حدود العالم؛ نخستین کتاب جغرافیا به زبان فارسی ) . یعنی همه پایین پوش و بالا پوش داشتند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

قال اﷲ تعالی : العظمة ازاری و الکبریاء ردائی. ( حدیث قدسی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد ) کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور. موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی ( قسمتی از دعای عهد ) کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور. موتزرا هم خانواده کلمه ی ازار ( هرچیزی که با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برای یادسپاری بهتر، فردی بی قرار را گفتند ترا چه شده است گفت هزار پایی در ازارپای من افتاده است. ازار یا ازارپا یا ازارپای به معنی شلوار است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی نتیجه، بی فایده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَرَبونه یا عَرَبونِه در گویش یزدی یعنی دایره همان وسیله موسیقی معمول در عروسی ها؛ احتمالا نحوه نوشتن درست آن عربونه یا عربانه است که از ترکیب [ عرب] ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عَرَبونِه یا اَرَبونه در گویش محلی یزدی یعنی دایره نوعی وسیله موسیقی. احتمالا عربونه یا عربانه از ترکیب [ عرب] و[انه] بوجود آمده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تلنگ /teleng/و تلنگو /telengoo/در گویش شهرستان بهاباد به معنای خوشه ی کوچک انگور که از خوشه ی بزرگ جدا شده باشد که مرحوم دهخدا یکی از معانی تلنگ را ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای واژه بشکن از کلمه ی تلنگو /Telengoo/ استفاده می شود؛معمولاً این واژه هم با لفظ /زدن/ به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

[گویش شهرستان بهاباد] Telengoo/به معنای بِشْکَن یا اَنْگُشْتَک معمولاً /تلنگو/با لفظ /زدن/ به کار می رود؛ هنگامی که حالت طرب و شادمانی وجود دارد است ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

شعور، عقل و فهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

/daalooneh/قدیم در گویش شهرستان بهاباد به راهرو، دالونه گفته می شد که عموما یک سمت به حیاط خانه مرتبط می شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قدیم در گویش شهرستان بهاباد به راهرو، دالونه /daalooneh/گفته می شد که عموما یک سمت به حیاط خانه مرتبط می شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد رتیلا ( roteyla ) گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عنکبوت کوچک، خاله گزو ( khaleh gazu ) هم می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

انباری قدیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اصل، ضربه خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرب خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

/Dombu/دُمب ( دم ) کوچک_ در گویش شهرستان بهاباد به دنبالچه ی گوسفند گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای کانال های پیام رسان می توان از کلمه ی پایگاه استفاده کرد البته کلمه ی پایگاه دارای بار ارزشی است لذا بهتر است از این واژه برای کانال های مفید ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به معنای حکایت و حال و روز است. مرد های این شهر از صبح تا شام در پی لقمه ای نان می دوند تا شب پیش زن و فرزند خود خجالت زده نگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یارو هَر هَر ( عَر عَر ) می کرد وانگهی هُر هُر اشک می ریخت و گاهی هِر هِر می خندید. تفاوت هرهر خندیدن و غش غش خندیدن: هِرهِر خندیدن:پیوسته خندیدن، خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

این ضرب المثل در گویش شهرستان بهاباد به معنی سر به هواست، کسی که دقت و تمرکز ندارد و حواسش جمع و دقیق نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به جای این، از عبارت سَر دَل هوا استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عَوایِد، فارسی شده ی واژه ی عربی[عَوائد]، هم معنی عائدات که در فارسی این واژه هم عایِدات استعمال می شود، درآمدها.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

با ارزش و ارجمند همراه با خیر رسانی مثلا قرآن، کریم است اما طلا با آنکه با ارزش است کریم نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Rubber یک کلمه ی انگلیسی است که یکی از معانی رایج آن لاستیک است. اما تفاوت تایر با رابر در چیست؟ تایر ( tire ) لاستیک رویی چرخ اتومبیل، موتور سیکلت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Tide تاید به زبان انگلیسی به معنای جزر و مد است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Cherzidan چرزیدن یا چزیدن ( cherzidan ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای غصه خوردن و ناراحتی کشیدن است. مثال اِقَّ از دستُش چزیدم که این کارا نکن ( ای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گویش شهرستان بهاباد این کلمه چادِر تلفظ می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد، یک کَلِّه به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است. یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک کَلِّه:در گویش شهرستان بهاباد به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است. یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کَلِّه شدن:در گویش شهرستان بهاباد به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است. مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

حقوق بشر :حقوق بِشَرّ. مانند حقوق بشر آمریکایی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقوق بِشَرّ. مانند حقوق بشر آمریکایی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد: عقب بودن :عقب افتادن، دنبال بودن. عقب ماندن:عقب افتادن، دنبال ماندن، جا ماندن، مثال، آغا میشه جمله دیکته را تکرار کنید من ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد: دنبال بودن:عقب بودن. دنبال ماندن:عقب ماندن، جا ماندن. مثال، آغا میشه جمله دیکته را تکرار کنید من دنبال موندم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عُق آمدن ( اُق آمدن ) :این مورد در گویش شهرستان بهاباد برای بیان حالت تهوع یا احتمال ظاهر شدن چنین حالتی به کار می رود. مثال، فلانی عُقُش میاد یعنی ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

اُق آمدن ( عُق آمدن ) :این مورد در گویش شهرستان بهاباد برای بیان حالت تهوع یا احتمال ظاهر شدن چنین حالتی به کار می رود. مثال، فلانی اُقُش میاد یعنی ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عَقَبِه:گذشته، سابقه، دیرینه. عبارت ( فلانی از عقبه، عقبه ) یعنی عقبه و سابقه ی شایانی ندارد عقبه آخری در پرانتز به معنای عقب هست و دنبال هست، می با ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

sar dast در گویش شهرستان بهاباد به سر دست به معنای بخشی از لاشه یا تنه گوسفند، دَس شُونِه ( در اصل ؛ دست شانه ) می گویند. قصاب اغلب هر لاشه گوسفند ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

زُد، در گویش شهرستان بهاباد به گوشت بدون استخوان و چربی /گوشت زد/می گویند، لُخم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آلِش، در گویش شهرستان بهاباد به معنای عوض کردن و تعویض است و برای لباس و پوشاک استفاده می شود، در آوردن لباس و پوشیدن لباس دیگر. مثال :صبر کن لباسم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مَفصَل، محل اتصال دو یا چند استخوان به یکدیگر. در گویش شهرستان بهاباد به آن قفل و بند ( قُفلُ بَند ) هم می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به کرکرک، کِرکِرُو ( kerkeru ) می گویند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لخم بر وزن تخم، گوشت لخت یا گوشت بدون استخوان و چربی. در گویش شهرستان بهاباد به این نوع گوشت ( لُخم ) گوشت زُد می گویند. در ضمن زُخم ( زهم ) طعم و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حبل:ریسمان، رشته. ورید:شاهرگ. مهمترین رگ بدن، رگ گردن. حبل الورید:رشته ی شاهرگ، رشته ی رگ گردن، رگ گردن ( اختصارا ) .