پیشنهادهای سارا تکلو (٣٢١)
از خود راضی مغرور خودت رو بهتر از چیزی که هستی ببینی
پول خیلی زیاد یا شی خیلی نفیس
۱. تمام کردن کار ۲. جنس فیک و کپی ۳. دزدیدن ۴. قتل
۱. بیهوش شدن با ضربه ی شدید ۲. خواب عمیق ۳. شکست خوردن ۴. تکمیل سریع یک کار ۵. از کار افتادن ناگهانی یک وسیله
نمی دونه گریه کنه یا بخنده
برای اشخاص یا اشیایی استفاده میشه که ظاهرا بی مصرفن و کارایی ندارن/توهین آمیزه He never contributes anything to the team, he's such a waste of space
۱. وضعیت مطلوبی که گزینه های خوب زیادی برای انتخاب هست و نمیدونی کدوم رو انتخاب کنی ۲. وضعیتی که از یک چیز خیلی زیاد وجود داره و نمیدونی باهاش چیکار ...
۱. به طور ناگهانی با کسی یا چیزی روبرو شدن . . . البته روبرو شدنی که همرا ه با اکتشاف باشه /در زمینه مثبت استفاده میشه In the novel, the hero comes u ...
۱. مشکلات مالی ۲. موقعیت سخت ۳. پنهان شدن ۴. در زندان بودن
۱. شرایط و موقعیت سخت ۲. بودن در زندان ۳. از دنیا بریدن و منزوی بودن ۴. پنهان شدن
۱. سریع لباس پوشیدن یا چیزهای جانبی دیگه ای مثل کفش، عینک یا گردنبند I'll pop on my glasses and see it better ۲. روشن کردن یک دستگاه یا وسیله Pop o ...
۱. به صورت ناگهانی عصبانی شدن و با صدای بلند حرف زدن ۲. ناگهانی و سریع جایی رو ترک کردن ۳. مردن و مرگ ( غیر رسمی ) ۴. وقتی یک چیزی ناگهانی یا غیر من ...
۱. قطار/اسم Catch a train Miss a train Train station ۲. تمرین کردن یا تعلیم دیدن/ فعل Train for a job Train hard Train someone ۳. هدف گیری/ فعل ...
۱. بیان الزامی در آینده/فعل کمکی مدال Tenants shall provide notice before vacating I shall finish my thesis by March ۲. پیشنهاد مودبانه/فعل مدال Sha ...
۱. لعنتی/قید و صفت میتونه تو جمله مثبت و منفی هر دو همراه شه مثل لعنتی خیلی خوشمزس. . . لعنتی خیلی احمقه. . . لعنتی خیلی خوشگله ولی در موقعیت های رسم ...
۱. سفر کردن/فعل He travels for work a lot ۲. حرکت سریع ( شی یا مفهوم ) /فعل Sound travels at a speed of 343 meters per second Panic traveled through ...
۱. زباله/اسم Food waste is a serious issue ۲. هدر دادن/ فعل Don't waste water while brushing your teeth ۳. اتلاف/اسم It's a waste of time to argue ...
۱. شکل یا ظاهر /اسم The form of the building is unique and beautiful ۲. فرم هایی که در کار های اداری استفاده میشه مثل فرم مالیات. . . فرم بانکی و. . ...
۱. برای انتخاب بین چند گزینه/حرف ربط She is deciding whether to travel by train or plane ۲. وقتی با or not همراه بشه یعنی هر دو احتمال در نظر گرفته م ...
۱. مسابقه/ اسم ( در زمینه ها یی مثل دویدن رانندگی یا دوچرخه سواری و. . . ) The cyclists raced past us at incredible speeds ۲. قوم یا نژاد/ اسم Peopl ...
1. خستگی به علت کار فیزیکی یا ورزش The hike through the mountains really tired me out 2. از دست دادن علاقه یا احساس نسبت به چیزی ( اغلب مربوط به موق ...
معمولاً هنگام مقایسه دو یا چند مورد از آن استفاده می شود تا مشخص کنید کدام یک کمتر اتفاق می افتد. مثال: ما کمتر در رستوران ها غذا می خوریم و به جای آ ...
1. بازیگر ۲. طرفین دعوی در دادگاه ۳. در فناوری به معنی عامل می باشد System actor Software actor Network actor
۱. بر، روی، بالای ۲. نشان دهنده چیزی غیر منتظره یا تصادفی I happened upon an old friend at the market today ۳. به محض، بلافاصله، به مجرد Upon her arr ...
۱. فشار دادن هل دادن ۲. عزم قوی برای انجام کاری ۳. تلاش زیاد ۴. در فناوری به روز رسانی نرم افزار و داده ها ۵. در ورزش خطا کردن بر روی حریف
۱. وضعیت و حالت/اسم Her state of serenity was evident to everyone ۲. ایالت/اسم The state of Victoria is part of Australia ۳. گفتن و بیان کردن و یا نو ...
به معنی فرقه های مذهبی و معنوی هم هست He joined the Franciscan order
به معنی غیر تخصصی و غیر فنی هم هست He is the lay person یا مثلا lay opinion به معنی نظر غیر حرفه ایی یا غیر تخصصی . . . همین طور میتونه به معنی ارائ ...
کلا به معنی پایینه مثلا انرژی پایین سقف پایین و . . . اما به عنوان اسم میتونه به معنی بدترین یا سخت ترین قسمت یک تجربه باشه Losing her job was the l ...
شرایط و ضوابط و یا اطلاعات مهمی در یک قرار داد که در بدنه ی اصلی قرار داد نوشته نمیشه و در پاورقی یا سند تکمیلی قرار میگیره
1. به نظر میرسه . . . به قیافش میخوره ❝ He's so young looking, he could pass for a student. 2. نقش بازی کردن ❝ She's not a doctor, but she managed t ...
1. شروع یک فعالیت کار ❝ He decided to start something new after moving to the city 2. شروع کردن دعوا یا مشاجره با کسی ❝ If you start something with ...
1. از یه چیزی عقب بمانی بعد سعی کنی جبران کنی ❝ I missed a week of classes and am trying to catch up 2. یکی رو که چند وقته ندیدی ببینی و باهاش وقت بگ ...
Drinking a few alcohol drinks ❝ He doesn't drive if he's have had a few at the party . ❝ have had a few drinks ❝ have had a few beers
start with something. "the news on the radio led with the murder
لوله ی سربی
۱. ذات و سرشت ۲. طبیعت مواد /کاربرد در زمینه علمی/ ۳. کوک کردن آلات موسیقی
او با یک اتهام دزدی روبرو شد He faced a bring a charge
رنگ مکمل جفت رنگ هایی هستند که بیش از هر رنگ دیگری با یکدیگر تضاد دارند و وقتی کنار هم قرار می گیرند، همدیگر را درخشان تر نشان می دهند
اورژانس بیمارستان
اورژانس بیمارستان
تاثیر یا اثر خیلی بد و خیلی شدید و خیلی عمیق
تأسیساتی در کرانه جنوبی رودخانه تیمز در وولویچ در جنوب شرقی لندن، انگلستان است که برای ساخت تسلیحات و مهمات، تصحیح و تحقیقات مواد منفجره برای نیروهای ...
فهرستی که مشخصات یک محصول یا دارایی را برای فروش توصیف می کند.
دستور یا قاعده ای که بسیار دقیق و واضح و صریح است و باید به طور کامل از آن پیروی یا اطاعت کرد /صفت/
۱. اژدر که برای نابود کردن زیر دریایی ها یا اکتشافات در زیر آب استفاده میشه ۲. نابود کردن از بین بردن ۳. یک نوع سیگار که از وسط ضخیم و در انتها باریک ...
1. فرآیند سخت وسفت شدن چیزی مثل یخ زدن آب ۲. بی احساس و سنگ دل شدن ۳. مقاوم و محکم کردن فلزات مثل مقاوم کردن استیل با سرد و گرم کردن اون ۴. عزم و ار ...
صفت به معنی قابل پیوند
انجام دادن کاری با انرژی و شور و شوق کسی که همه تلاشش رو میکنه تا به یک هدف برسه
1. تمام و کمال. . . . همه ی یک چیزی . . . سراسر ۲. آبجو ۳. اسب نری که عقیم نشده