تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از �have got to� در جمله های اخباری و مثبت برای صحبت کردن در مورد اجبار یا نیاز به انجام کاری استفاده می کنیم. �have to� و �have got to� معنی یکسانی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحی برای تشویق فرد و یا تیم مورد علاقه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قصدم این نبود عمدی نبود

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مدام مریض شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع مار بدون خطر و بدون سم که بیشتر در آمریکا یافت میشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که زمان بره یا طول میکشه It is going to be a while before dinner is ready, so can I get you something to drink? The kids are going to be a whi ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مامانی/ مامان ۲. اصطلاحی عامیانه برای تمجید از اقتدار و شخصیت یک زن The way she handled the situation, she's a real mama ۳. نقش مراقب در یک گروه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. افتخار ( اسم ) ۲. محترم شمردن/تجلیل کردن ( فعل ) ۳. محترم /شرافتمند ( اسم ) ۴. پاینبد /متعهد. . . در زمینه های حقوقی و قانونی استفاده میشه ( اس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. احساس گناه ( اسم ) ۲. شرم/شرم آور ( اسم ) ۳. شرمنده شدن یا شرمنده کردن ( فعل )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شعله /زبانه ( اسم ) ۲. شعله کشیدن/ زبانه کشیدن ( فعل ) ۳. دوست دختر یا دوست پسر /معشوقه ( اسم ) ۴. احساسات و هیجانات قوی هم برای مثبت کاربرد دا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خود راضی مغرور خودت رو بهتر از چیزی که هستی ببینی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پول خیلی زیاد یا شی خیلی نفیس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

۱. تمام کردن کار ۲. جنس فیک و کپی ۳. دزدیدن ۴. قتل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بیهوش شدن با ضربه ی شدید ۲. خواب عمیق ۳. شکست خوردن ۴. تکمیل سریع یک کار ۵. از کار افتادن ناگهانی یک وسیله

پیشنهاد
١

نمی دونه گریه کنه یا بخنده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای اشخاص یا اشیایی استفاده میشه که ظاهرا بی مصرفن و کارایی ندارن/توهین آمیزه He never contributes anything to the team, he's such a waste of space

پیشنهاد
٠

۱. وضعیت مطلوبی که گزینه های خوب زیادی برای انتخاب هست و نمیدونی کدوم رو انتخاب کنی ۲. وضعیتی که از یک چیز خیلی زیاد وجود داره و نمیدونی باهاش چیکار ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. به طور ناگهانی با کسی یا چیزی روبرو شدن . . . البته روبرو شدنی که همرا ه با اکتشاف باشه /در زمینه مثبت استفاده میشه In the novel, the hero comes u ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مشکلات مالی ۲. موقعیت سخت ۳. پنهان شدن ۴. در زندان بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شرایط و موقعیت سخت ۲. بودن در زندان ۳. از دنیا بریدن و منزوی بودن ۴. پنهان شدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سریع لباس پوشیدن یا چیزهای جانبی دیگه ای مثل کفش، عینک یا گردنبند I'll pop on my glasses and see it better ۲. روشن کردن یک دستگاه یا وسیله Pop o ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. به صورت ناگهانی عصبانی شدن و با صدای بلند حرف زدن ۲. ناگهانی و سریع جایی رو ترک کردن ۳. مردن و مرگ ( غیر رسمی ) ۴. وقتی یک چیزی ناگهانی یا غیر من ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. قطار/اسم Catch a train Miss a train Train station ۲. تمرین کردن یا تعلیم دیدن/ فعل Train for a job Train hard Train someone ۳. هدف گیری/ فعل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. بیان الزامی در آینده/فعل کمکی مدال Tenants shall provide notice before vacating I shall finish my thesis by March ۲. پیشنهاد مودبانه/فعل مدال Sha ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. لعنتی/قید و صفت میتونه تو جمله مثبت و منفی هر دو همراه شه مثل لعنتی خیلی خوشمزس. . . لعنتی خیلی احمقه. . . لعنتی خیلی خوشگله ولی در موقعیت های رسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. سفر کردن/فعل He travels for work a lot ۲. حرکت سریع ( شی یا مفهوم ) /فعل Sound travels at a speed of 343 meters per second Panic traveled through ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. زباله/اسم Food waste is a serious issue ۲. هدر دادن/ فعل Don't waste water while brushing your teeth ۳. اتلاف/اسم It's a waste of time to argue ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. شکل یا ظاهر /اسم The form of the building is unique and beautiful ۲. فرم هایی که در کار های اداری استفاده میشه مثل فرم مالیات. . . فرم بانکی و. . ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. برای انتخاب بین چند گزینه/حرف ربط She is deciding whether to travel by train or plane ۲. وقتی با or not همراه بشه یعنی هر دو احتمال در نظر گرفته م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. مسابقه/ اسم ( در زمینه ها یی مثل دویدن رانندگی یا دوچرخه سواری و. . . ) The cyclists raced past us at incredible speeds ۲. قوم یا نژاد/ اسم Peopl ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خستگی به علت کار فیزیکی یا ورزش The hike through the mountains really tired me out 2. از دست دادن علاقه یا احساس نسبت به چیزی ( اغلب مربوط به موق ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معمولاً هنگام مقایسه دو یا چند مورد از آن استفاده می شود تا مشخص کنید کدام یک کمتر اتفاق می افتد. مثال: ما کمتر در رستوران ها غذا می خوریم و به جای آ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بازیگر ۲. طرفین دعوی در دادگاه ۳. در فناوری به معنی عامل می باشد System actor Software actor Network actor

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. بر، روی، بالای ۲. نشان دهنده چیزی غیر منتظره یا تصادفی I happened upon an old friend at the market today ۳. به محض، بلافاصله، به مجرد Upon her arr ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

۱. فشار دادن هل دادن ۲. عزم قوی برای انجام کاری ۳. تلاش زیاد ۴. در فناوری به روز رسانی نرم افزار و داده ها ۵. در ورزش خطا کردن بر روی حریف

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. وضعیت و حالت/اسم Her state of serenity was evident to everyone ۲. ایالت/اسم The state of Victoria is part of Australia ۳. گفتن و بیان کردن و یا نو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی فرقه های مذهبی و معنوی هم هست He joined the Franciscan order

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی غیر تخصصی و غیر فنی هم هست He is the lay person یا مثلا lay opinion به معنی نظر غیر حرفه ایی یا غیر تخصصی . . . همین طور میتونه به معنی ارائ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلا به معنی پایینه مثلا انرژی پایین سقف پایین و . . . اما به عنوان اسم میتونه به معنی بدترین یا سخت ترین قسمت یک تجربه باشه Losing her job was the l ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شرایط و ضوابط و یا اطلاعات مهمی در یک قرار داد که در بدنه ی اصلی قرار داد نوشته نمیشه و در پاورقی یا سند تکمیلی قرار میگیره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. به نظر میرسه . . . به قیافش میخوره ❝ He's so young looking, he could pass for a student. 2. نقش بازی کردن ❝ She's not a doctor, but she managed t ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شروع یک فعالیت کار ❝ He decided to start something new after moving to the city 2. شروع کردن دعوا یا مشاجره با کسی ❝ If you start something with ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٦

1. از یه چیزی عقب بمانی بعد سعی کنی جبران کنی ❝ I missed a week of classes and am trying to catch up 2. یکی رو که چند وقته ندیدی ببینی و باهاش وقت بگ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Drinking a few alcohol drinks ❝ He doesn't drive if he's have had a few at the party . ❝ have had a few drinks ❝ have had a few beers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

start with something. "the news on the radio led with the murder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لوله ی سربی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. ذات و سرشت ۲. طبیعت مواد /کاربرد در زمینه علمی/ ۳. کوک کردن آلات موسیقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

او با یک اتهام دزدی روبرو شد He faced a bring a charge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ مکمل جفت رنگ هایی هستند که بیش از هر رنگ دیگری با یکدیگر تضاد دارند و وقتی کنار هم قرار می گیرند، همدیگر را درخشان تر نشان می دهند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اورژانس بیمارستان