پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٤٦٦
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان دوآتشه ؛ نانی که در تنور زیاد مانده خوب پخته شده باشد. ( فرهنگ نظام ) . نانی که آن را دو بار به تنور برند تا برشته تر و خشک تر گردد. نان دوتنوره. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشکه ؛ نانی که بیشتر از معمول آن را بر دیواره تنور نگه دارند تا بتدریج آبش بخار شود و خشک گردد، این قسم نان را مدتها می توان نگهداری کرد بدون آنک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خطائی ؛قسمی از حلوا. ( ناظم الاطباء ) . - نان خمیری ؛ نانی که خمیر آن برآمده باشد . ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ِ حَواری ؛ بعربی خبزالحواری نامند و آن نانی است که در گرفتن سبوس آرد آن بسیار مبالغه کرده باشند و گندم آن سفید بالیده باشد که نان آن سفید گردد و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشخاشی ؛ نانی که هنگام به تنور بردن دانه های خشخاش بر آن پاشند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشکار ؛ نان آرد سبوس نگرفته. ( فرهنگ نظام ) . مقابل نان میده و نان دشتری. رجوع به ترکیب نان دشتری شود.

پیشنهاد
٠

نان چرب وشیرین ؛ نانی که آرد آن را با روغن و شکر خمیر کرده باشند. نانی که بجای نمک در خمیر آن شکر کنندو روغن بر آن مزید گردانند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای سیر! ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است. سعدی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان جوین ؛ نان جو : هرکه غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود هرکه نان میده بیند چون خورد نان جوین. فرخی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان جو ؛ نان جوین. نانی که از آرد جوسازند : نکند با سفها مرد سخن ضایع نان جو را که زند زیره کرمانی ؟ ناصرخسرو.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تیری ؛ نان بسیار نازک که خمیر آن را با تیر و تخته پهن و بغایت نازک کنندو آنگاه بر پشت تابه نهند تا پخته گردد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نان تلخ ؛ نان متعفن و از مزه برگشته و این از جهت امتداد زمان بود. ( آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تنک ؛نان نازک. ( ناظم الاطباء ) . رقاقة : چه بگویم صفت نور رخ نان تنک کز سر سفره به افلاک رساند انوار. بسحاق.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تنوری ؛ نانی که بر دیواره تنور پخته باشند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تافتون ؛ نان تفتان. رجوع به ترکیب نان تفتان شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تاوه ای ؛ نانی که روی تاوه و بر اجاقی که در زمین کنند پزند.

پیشنهاد
٠

نان تفتان یا نان تافتان ؛نانی است کلفت تر از اقسام دیگر آن ، گویا وجه تسمیه این است که از جهت کلفت بودن باید زیاد در تنور تافته شود. ( فرهنگ نظام ) . ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تابه ای ؛ نانی که بر تابه پخته شود. ( فرهنگ نظام ) . نان تاوه ای.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تازه ؛ نانی که تازه از تنور بیرون آورده باشند. مقابل نان بیات.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان پنجه کش ؛ نوعی نان برشته و نازک. قسمی از نان گرده. ( فرهنگ فارسی معین ) : خواری دنیا برای سفله باشد نعمتی خورد نان پنجه کش در هر کجا پاپوش خورد. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان پهن ؛ مطمول. طمیل. ( منتهی الارب ) : منه بسحاق نان پهن دیگر بر سر سفره چه پوشی پرده بر روئی که آن پنهان نمی ماند. بسحاق.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان بیات ؛ نان مانده. نان شب مانده ، مقابل نان تازه.

پیشنهاد
٠

نان پف تلنگور ؛ نانی که بر آتش نهند تا نرم و دندانگیرتر شود و چون از آتش برگیرند با پف کردن و تلنگور زدن خاکستر آن را بتکانند آنگاه بخورند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان برنجی ؛ قسمی شیرینی است. رجوع به مدخل نان برنجی شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان بهشتی ؛ قسمی شیرینی است. رجوع به مدخل نان بهشتی در ردیف خود شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان برشته ؛ نان به روی آتش بریان کرده. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان بربری ؛ قسمی نان که در تهران متداول است منسوب به بربر [ افغان ] زیرا در اواخر عهد قاجاریه چند تن بربر آن را در تهران رواج دادند. ( فرهنگ فارسی مع ...

پیشنهاد
٠

نان آش آلود خوردن ؛ تنبل و بیکاره و مفتخواره بودن. ( از آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ارزن ؛ نانی که از ارزن پزند. نانی که از آرد ارزن ساخته شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان الکی ؛ نانی که آرد آن را با الک بیخته و سپوس آن را گرفته باشند.

پیشنهاد
٠

به نانی نیرزیدن ؛ سخت کم ارز بودن. ( یادداشت مؤلف ) : دو بینائیم باز ده پیشتر که بی چشم نانی نیرزید سر. فردوسی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان آبی ؛ نانی که خمیر آن رابا آب ساخته باشند. ( ناظم الاطباء ) . مقابل نان شیری. مقابل نان روغنی : کارها بی فایده در مطبخ تقدیر نیست نان آبی صدف را ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نان رسیدن ؛ به رزق و روزی رسیدن. صاحب مال و منال شدن : تو از بی بنان بودی و بدگنان نه از تخم ساسان رسیدی به نان. فردوسی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نان شدن ؛ بر سر سفره رفتن. بر سر مائده رفتن : خوان فروفرمود نهادن و چون بنان شد. . . ( تاریخ طبرستان ) .

پیشنهاد
٠

- از نان انداختن کسی را ؛ ممر معاش او را قطع کردن. نان او را بریدن.

پیشنهاد
٠

به نان رساندن کسی را ؛ وسایل معاش و گذران وی را فراهم کردن. او را به نوائی رساندن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجیل آچار ؛ آجیل که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند.

پیشنهاد
٠

قدر بودن جنگ و کشتی ؛ کنایه از برابر بودن در آن دو است. ( آنندراج ) : هنوز غاشیه من به دوش کیوان است هنوز کشتی من با معاصران قدر است. ملاشافی ( از آ ...

پیشنهاد
٠

قدر کردن جنگ و کشتی ؛ برابر کردن. رجوع به قدر افتادن و قدر بودن جنگ و کشتی شود.

پیشنهاد
٠

قدر چیزی یا کسی شکستن ؛ بی ارزش و اعتبار کردن آن : بس که قدر گل رخان در دور حسن او شکست گل ز بس خواری تو پنداری قریب گلشن است. کلیم ( از آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدر آوردن ؛ ارزش داشتن : چه قدر آورد بنده حوردیس که زیر قبا دارداندام پیس. سعدی ( از آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

قدر چیزی یا کسی بردن ؛ بی ارزش و آبرو کردن آن : داریم صدهزار هنر و کس نمیخرد از بخت تیره قدر هنر برده ایم ما. ابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مرگ مردن یا از جهان رفتن ؛ به اجل طبیعی از این جهان رفتن. کشته نشدن : به زمین فارس [ کی قباد ] بمرد به مرگ. ( مجمل التواریخ و القصص ) . بعد برادرش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آواز مرگ ؛ صدای مرگ آواز شکستگی در ظروف سفالین و چینی. صدای خاص شکستگی دادن چینی و بلور در صورتی که در ظاهر آن شکستگی پیدا نیست : این کاسه صدای مرگ م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجل من الحرش ؛ مثل است در مورد کسی که از چیزی بترسد و بأشدّ از آن مبتلا گردد. ( مجمع الأمثال میدانی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلی عَن مَّوْلًی شیْئاً وَ لا هُمْ یُنصرُونَ ( 41 دخان ) 41 - روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند و از هیچ سو یاری نم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر زدن ؛ سه پایه دوختن و شبکه زدن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجر غیرممنون ؛ ثواب بی نقصان.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر جوش ؛ آجر بسیار پخته و از صورت و رنگ بگشته که در بنیاد ابنیه و پیرامن تپه های گلکاری بکار برند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آجر ختایی ؛ نوعی از آجر، بزرگتر از آجر عادی و کوچک تر از آجر نظامی.