پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
بر در کسی زدن: جویا شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۳ ) .
برداشتن دست دعا: دعا کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۷ ) .
برداشتن به کفر: تلقی کردن به کافری . ( ( … و اگر خود کلمه ایمان گویی، به کفر بردارند . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۴ ) ...
بر دادن به باد: از بین بردن . ( ( … اندوخته و فراهم آورده ی پدر جمله به باد هوا و هوس بر داد . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ...
بر خاک غلتیدن :تمرغ کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۰ ) .
بر خاطر داشتن: حفظ بودن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۰ ) .
برخاستن موانع: برطرف شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۴ ) .
برخاستن دوستی: از بین رفتن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۸۸ ) .
برخاستن حکم از کسی: ساقط شدن آن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۳ ) .
برخاستن از پیش خاطر: زایل شدن از چشم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۱ ) .
برحذر بودن: دوری گزیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۶۰ ) .
بر چیزی قرار دادن: تصمیم گرفتن برآن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۱۳ ) .
بر چیزی باعث آمدن: تحریک کردن بر آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۰ ) .
در چشم نهادن انگشت: پذیرفتن، اطاعت کردن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۸ ) .
بر جای سرد گردانیدن: برفور کشتن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص 70 ) .
بر جای سرد شدن: برفور مردن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۵ ) .
بر جای ایستادن: توقف کردن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۵۲ ) .
برجای: بر فور ، درجا ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۰ ) .
برتری جستن: رجحان طلبیدن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۶۰ ) .
بر تافتن عنان: برگرداندن دهنه ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۸۶ ) .
بر تافتن توانی:تاب آوردن سستی ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۹ ) .
بر پشت نهادن : بارکردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۸۱ ) .
بر پشت گرفتن : حمل کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۸ ) .
براهین حکمت: دلیل های حکمت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۰۴ ) .
برآن داشتن :وادار کردن به. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص 134 ) .
برادر صلبی :برادر هم پشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۲ ) .
برادر خواندگان :مردمی که با وی پیمان برادری ببندند. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۸ ) .
برابر نهادن :هم ردیف ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص 80 ) .
برابر کردن :هم سنگی داشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص 277 ) .
برابر داشتن: معادل، متناسب. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۴۸ ) .
براءت ساحت: پاکی درگاه. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۹۷ ) .
بر آوردن فریاد: فریاد کشیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۴۹ ) .
برآوردن سفر: انجام دادن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۲ ) .
بر آوردن دمار: هلاک کردن وی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹۷ ) .
بر آوردن بنا: بالا بردن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۲۹ ) .
برآمدن مقصود: حاصل گشت آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱٠۷ ) .
بر آمدن سال: به سر رسیدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۹٠ ) .
بر آمدن با کسی: برابری کردن با وی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۶٠ ) .
بر آمدن باد: پدید شدن آن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۲ ) .
بذله پرداز: لطیفه گو. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۸۹ ) .
بذل و امساک: بخشیدن و خست. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۱ ) .
بذل مال: بخشیدن مال. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲٠۴ ) .
بدگویان: زشت گویی ها، نمّامان. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۵ ) .
بد باز: بازیگر بد. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴٠۳ ) .
بداهت گفتار: سخن بی تامل. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۷۳ ) .
بد آیینی: زشت روشی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۹۲ ) .
بخت رمیده: اقبال فراری. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۴ ) . بخت رمیده: بخت نامساعد ( ( با جمله برآمیزی و از ما بگریزی جرم ا ...
بخل نمودن: تنگ چشمی کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۷ ) .
بخت بد: طالع ناخوش. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۷۷ ) .
بحر مایج: دریای موج زننده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴٠۷ ) .