نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر مسکوک: زر مسکوک ؛ پول طلا. ( ناظم الاطباء ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر صرف: زر صرف ؛ زر خالص. ( فرهنگ فارسی معی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زرطلا: زر طلا ؛ زر خالص. ( آنندراج ) . زر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر مصر: زر مصر ؛ زر خالص در ملک مغرب کانی ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر طلی: زر طلی ؛ زر خالص. ( ناظم الاطباء ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر مصری: زر مصری ؛ زر خالص. ( آنندراج ) ( شر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر مغربی: زر مغربی ؛ کنایه از زر خالص باشد. ( ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر مغشوش: زر مغشوش ؛ زر ناخالص. طلای غش دار : ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ناخنی: زر ناخنی ؛ زری را گویند بغایت خالص ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر پخته: زر پخته ؛ زر گدازیافته. ( بهار عجم ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر تازه: زر تازه ؛ زری که به تازگی سکه زده ب ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر تر: زر تر ؛ زر پاک. زر بی غش. زر ناب. ز ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر تمام عیار: زر تمام عیار؛ زر کامل. زر خشک. ( مج ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر توقیفی: زر توقیفی ؛ زری که پنهان خیرات کنند ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر جعفری: زر جعفری ؛ زر خالص که جعفر برمکی سک ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ده هفتی: زر ده هفتی ؛ زری باشد که از ده حصه ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر روکش: زر روکش ؛ نوعی از زرقلب. ( آنندراج ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ده مهی: زر ده مهی ؛ بهتر از زر دهدهی تمام ع ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر سارا: زر سارا ؛ زر خالص. ( بهار عجم ) ( آ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر رکنی: زر رکنی ؛ زری بود خالص و منسوب به ر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ده نهی: زر ده نهی ؛ زری را گویند که عیار آن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر رومال: زر رومال ؛ زر روکش را گویند و آن زر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
زرساوه: زر ساوه ؛ زر سرخ خرده باشد چون گاور ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ده هشتی: زر ده هشتی ؛ زری باشد که عیار آن به ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر سرخ سپهر: زر سرخ سپهر ؛ زردکف ، زردمی ، زرگرچ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر رومی سرخ سپهر: زر رومی سرخ سپهر ؛ کنایه از آفتاب ع ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر سفید: زر سفید ؛ سیم و روپیه . ( غیاث اللغ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر روی: زر روی ؛ کنایه از آفتاب. ( آنندراج ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر شاو: زر شاو ؛ بمعنی زر خالص. ( غیاث اللغ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر شش سری: زر شش سری ؛ زر خالص تمام عیار را گو ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ساده: زر ساده ؛ طلائی باشد که آن را نو از ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر شکسته: زر شکسته ؛ زر کم عیار. ( آنندراج ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر کانی: زر کانی ؛ زری که نو از کان برآورده ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر کامل عیار: زر کامل عیار ؛ زر خالص. ( آنندراج ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر دهدهی: زر دهدهی ؛ زر خالص سره تمام عیار با ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر ده ششی: زر ده ششی ؛ زری که از ده حصه چهار ح ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر اصل: زر اصل ؛ زر خالص. ( ناظم الاطباء ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر بر سکه رساندن: زر بر سکه رساندن ؛ زر بر سکه زدن. م ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به اتش زدن: زر به آتش زدن ؛ کنایه از سوختن زر و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر بهبهانی: زر بهبهانی ؛ نوعی زر قلب. ( آنندراج ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زربه زینت ده: زربه زینت ده ؛ که زر را به زینت دهد ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به سنگ سیاه کشیدن: زر به سنگ سیاه کشیدن ؛ کنایه از عیا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به کان بردن: زر به کان یا به معدن بردن ، نظیر : ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به معدن بردن: زر به کان یا به معدن بردن ، نظیر : ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به نام کسی زدن: زر به نام کسی زدن ؛ بمعنی مسکوک ساخ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر به نام کسی ساختن: زر به نام کسی ساختن ؛ زر به نام کسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر بی امیغ: زر بی آمیغ ؛ زر بی غش. زر بی غل. زر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زر پاک عیار: زر پاک عیار ؛ زر خالص و ویژه. ( آنن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
مستطیل: مستطیل:گسترده ، نور آفتاب مستطیل: ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
سرما: سرما: دکتر کزازی در مورد واژه ی " س ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
تنبل: تُنبُل : مکر و حیله ، تلبیس و جادو ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
پیمان: پیمان: در پهلوی پتمان patmān و در ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
شهید: شهید به معنی شاهد از ماده شهود به م ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
see: واژه ی see انگلیسی، با واژه ی فارسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
خزر: خزر: نام ناحیه ای و مردمی که به سپی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
قارچ: قارچ: ( fungus ) ) [امراض نباتی]موج ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
دیهیم: دیهیم:تاج دکتر کزازی در مورد واژه ی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
مجانی: واژه ی مجانی در اصل یک واژه ی فارسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
زرافه: زرافه در زبان های غربی با اندکی تغی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
مست و پاتیل: مست و پاتیل : سیاه مست ، در تداول ع ...
١ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن باد خزان: زدن باد خزان ، زدن خزان ؛ پژمرده و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن باران: - زدن باران ؛ آفت رسانیدن باران بی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن برق چیزی را: زدن برق چیزی را ؛ سوزانیدن آنرا.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن تگرگ: زدن تگرگ ؛ زیان رسانیدن تگرگ به درخ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن چشم زخم: زدن چشم زخم ؛ چشم زدن. نظر زدن. کسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن خزان: زدن خزان ؛ نابود کردن باد خزان باغ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن روزگار کسی را: زدن روزگار کسی را ؛ بدبخت کردن دورا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن سرما: زدن سرما ؛ تباه کردن و سوزانیدن سرم ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
عرضه زدن: عرضه زدن ؛ عرضه کردن : دی ز در بام ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست در حریم کسی زدن: دست در حریم ( ستر ) کسی زدن ؛ کنایت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به کوچه زدن: به کوچه زدن ؛ بکوچه رفتن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خیرالعمل زدن: خیرالعمل زدن ؛ در اذان ببانگ بلند�ح ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به کوچه علی چپ زدن: به کوچه علی چپ زدن ؛ تجاهل کردن با ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قسط زدن: قسط زدن ؛ قسط کردن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به کوه و دشت زدن: به کوه و دشت زدن ، به کوه و هامون ز ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سریر زدن: سریر زدن ؛ تخت زدن.
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
دم از چیزی زدن: دم از چیزی زدن ، دم ِ چیزی زدن ؛ کن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بیرون زدن لشکر: بیرون زدن لشکر ؛ بیرون آوردن لشکر. ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
مشق زدن: مشق زدن ؛ مشق کردن. ( از آنندراج ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بیرون زدن سر: بیرون زدن سر ؛ برآوردن. طلوع کردن : ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدم زدن به جایی: قدم زدن به جایی ؛ پا نهادن در آنجا. ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
فن زدن: فن زدن ؛ شیوه زدن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دود بیرون زدن: دود بیرون زدن ؛ بیرون شدن دود. بیرو ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طواف زدن: طواف زدن ؛ گردش کردن. گرداگرد مکانی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اب زدن برچیزی: آب زدن ( بر چیزی ) ؛ آب ریختن روی آ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نقطه زدن: نقطه زدن ؛ نقطه نهادن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدم برون زدن از خود: قدم برون زدن از خود ؛ خارج شدن از خ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اکسیر زدن: اکسیر زدن ؛ اکسیر ریختن. ( از آنندر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گام پیش زدن: گام پیش زدن ؛ پیش قدم بودن. پیشاپیش ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باران زدن: باران زدن ؛ باریدن باران.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انگشت در طعامی روان زدن: انگشت در طعامی روان زدن ؛ خوردن از ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش زدن در مالی: آتش زدن در مالی ؛ بگزاف صرف کردن آن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اتش زدن کسی را: آتش زدن کسی را ؛ او را خشمگین کردن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دندانه کلید در قفل زدن: دندانه کلید در قفل زدن ؛ فرو بردن آ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موی کسی را اتش زده بودن: موی کسی را آتش زده بودن ؛ درست بوقت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن افتاب کسی را: زدن آفتاب کسی را ؛ تأثیر آفتاب در ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن باد: زدن باد ؛ آفت رسانیدن باد، گویند: ا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گره زدن بر ابرو: گره زدن ( گره برزدن ) بر ابرو ؛ چین ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
انزال زدن: انزال زدن ؛ انزال کردن. ( بهار عجم ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوی سخن زدن: گوی سخن زدن ؛ به فصاحت سخن گفتن : ف ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نان به تنور زدن: نان به تنور زدن ؛ نان بدیوار تنور چ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نرد زدن: نرد زدن ؛ نرد باختن. بازی نرد. رجوع ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جولان زدن: جولان زدن ؛ جولان کردن. ( آنندراج ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چنگ زدن به چیزی: چنگ ( دست ) زدن به چیزی ( اندر چیزی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ بر ابلق زدن: بانگ بر ابلق زدن ؛ فریاد کردن بر عد ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر راهی زدن: بر راهی ( طرفی ، جانبی ) زدن ؛ براه ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خطا زدن: خطا زدن ؛ خطا کردن . ( آنندراج ) .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست در کسی زدن: چنگ ( دست ) در کسی زدن ؛ او را گرفت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ برزدن: بانگ برزدن ؛ نهر. انتهار. ( ترجمان ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به اتش زدن: به آتش زدن ؛ خود را به آب و آتش زدن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خیال بد زدن: خیال بد زدن ؛ خیال بد کردن : گر بگو ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست زدن در کاری: دست زدن ( دست برزدن ) در کاری ( به ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بانگ برقدم زدن: بانگ برقدم زدن ؛ جلد و تیز رفتن. ( ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به چاک محبت زدن: به چاک محبت زدن ؛ کنایه از فرار کرد ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
سلام زدن: سلام زدن ؛ این ترکیب در کلام قدما ب ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دست به کسی و چیزی زدن: دست ( چنگ ) به کسی و چیزی ( در کسی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
به صحرا زدن: به صحرا زدن ؛ به صحرا و بیابان رفتن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بخ بخ زدن: بخ بخ زدن ؛ فریاد به مرحبا و آفرین ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زانو زدن در برابر کسی: زانو زدن در برابر کسی ؛ مجازاً، مقل ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
درفش بر سر زدن: درفش ( تاج ) بر سر زدن ؛ سر رابدان ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چاه زدن: - چاه زدن ؛ حفر چاه. چاه کندن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اس زدن: آس زدن ؛ بازی کردن با آس.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شانه بر سر زدن: شانه بر سر زدن ؛ شانه بر سر بستن و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
چینه زدن: چینه زدن ؛ دیوار زدن. باره زدن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شطرنج زدن: شطرنج زدن ؛ بازی شطرنج کردن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خشت در دریا زدن: خشت در دریا زدن ؛ کار بیحاصل کردن ، ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شکنج بر ابرو زدن: شکنج بر ابرو زدن ؛ گره بر ابرو بستن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قمار زدن: قمار زدن ؛ انواع قماربازی کردن. قما ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
خندق زدن: خندق زدن ؛ حفر خندق. خندق ساختن : خ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طراز زدن: طراز زدن ؛ طراز بستن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اه زدن: آه زدن ؛آه کشیدن. آه برآوردن : آهی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
گوی زدن: گوی زدن ؛ گوی و چوگان بازی کردن : خ ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دیوار زدن: دیوار زدن ؛ چینه کشیدن. مهره های دی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طره زدن: طره زدن ؛ طره بر سر نهادن و استوار ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باد سرد زدن: باد سرد زدن ؛ آه و ناله برآوردن : ف ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گوی تنهایی زدن: گوی تنهایی زدن ؛ کنایه از گوشه نشین ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن ملخ: زدن ملخ ؛ زیان رسانیدن ملخ به زراعت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
اندیشه زدن: اندیشه زدن ، اندیشه درزدن ؛ اندیشید ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
پرند بر میان زدن: پرند بر میان زدن ؛ کمربندی از حریر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نقش زدن بر چیزی: - نقش زدن بر چیزی ؛ نقاشی کردن روی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
صبوحی زدن: صبوحی زدن ؛ باده صبحانه نوشیدن : بر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هی زدن: هی زدن ؛ بانگ زدن بر اسب و الاغ و م ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ماران مردم زن: ماران مردم زن ؛ که مردم آزارند : سی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تدبیر زدن: تدبیر زدن ؛ تدبیر کردن. حکم کردن و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تاج زدن: تاج زدن ؛ تاج بر سر گذاردن. ( غیاث ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
صبوحی زده: صبوحی زده ؛ که صبوحی نوشیده باشد، ک ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
باره زدن: باره زدن ؛ بارو ساختن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ابله زدن: آبله زدن ؛ آبله برآوردن .
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
با خود رای زدن: با خود رای زدن ؛ پیش خود فکر کردن. ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شپشک زدن: شپشک زدن ؛ پدید آمدن حشره ای شبیه ش ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دامن بر کمر زدن: دامن بر کمر زدن ؛ بستن دامن بر کمر، ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
قدح زدن: قدح زدن ؛ ساغر زدن. باده نوشیدن. ( ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رای زدن با دیگری: رای زدن با دیگری ؛ با همکاری و شرکت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
جسر زدن: جسر زدن ؛ پل زدن. ساختن پل بر رود و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
دوزانو زدن: دوزانو زدن ؛ بر دوزانو نشستن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لوت زدن: لوت زدن ؛ لقمه خوردن : گه ز مال طفل ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رای فرخ زدن: رای فرخ زدن ؛ رای خوب و مبارک دادن. ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نشا زدن: نشا زدن ؛ ( در تداول عامه ) غرس نشا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرجای زدن: لشکرجای زدن ؛ لشکرگاه برپا کردن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
تگرگ زدن: تگرگ زدن ؛ باریدن تگرگ.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن الات موسیقی: زدن آلات موسیقی ؛ ضرب با زخمه یا چو ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لشکرگاه زدن: لشکرگاه زدن ؛ لشکر گاه ترتیب دادن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نم زدن ابر: نم زدن ابر ؛ باریدن آن. باریدن بارا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن بر چیزی: زدن بر چیزی ؛ فرود آوردن ضربه یا تی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن اهنگی از اهنگهای موسیقی: زدن آهنگی از آهنگهای موسیقی یا یکی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زئیر برزدن: زئیر برزدن ؛ نعره برآوردن شیر : یکی ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بنگ زدن: بنگ زدن ؛ خوردن بنگ. ( از آنندراج ) ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بر می زدن: بر می زدن ؛ خود را به می رسانیدن. ( ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن انواع مسکوک: زدن انواع مسکوک ؛ درم زدن ، درهم زد ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خال زدن بدن: خال زدن بدن ؛ خال برآوردن بدن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زفانه زدن: زفانه زدن ؛ زبانه کشیدن. زبانه زدن ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را بر چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زنگار زدن: زنگار زدن ؛ زنگار برآوردن. ( از غیا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن شکل بر چیزی: زدن شکل ( صورت ) بر چیزی ؛ نقاشی کر ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شاخ زدن درخت: شاخ زدن درخت ؛ جوانه و شاخه های تاز ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
خود را به چیزی زدن: خود را بر چیزی ( بچیزی ) زدن ؛ با ش ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
گلبانگ زدن: گلبانگ زدن ؛ بانگ کشیدن. آواز برآور ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
رطل گران زدن: رطل زدن ( رطل گران ) زدن ؛ باده گسا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه طلا و نقره زدن: سکه طلا و نقره زدن ؛ مسکوک کردن طلا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
موج زدن دریا و مانند ان: موج زدن دریا و مانند آن ؛ موج برآور ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن بچیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شادی زدن: ساغر شادی زدن ؛ شادی کردن و شادی آف ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
نفس زدن از چیزی: نفس زدن از چیزی ؛ از آن چیز سخن گفت ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
سکه غم زدن: سکه غم زدن ؛ در این بیت کنایه ازغم ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
لب زدن به چیزی: لب زدن بچیزی ؛ لب رسانیدن بدان ، و ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
بفرما زدن: بفرما زدن ؛ در تداول عامه ، تعارف ک ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
ساغر شکرانه زدن: ساغر شکرانه زدن ؛ به علامت شکرگزاری ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن گرما: زدن گرما ؛ بیمار کردن گرما انسان یا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
طرح زدن: طرح زدن ؛ طرح ریختن. نقشه ریزی.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
هواﷲ زدن: هواﷲ زدن ؛ با بانگ بلند خدا را خوان ...
١ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
پرده زدن: پرده زدن ؛ پرده بستن. پرده آویختن.
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
شراب زدن: شراب زدن ؛ شراب نوشیدن. ( از آنندرا ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
راه مستانه زدن: راه مستانه زدن ؛ مستانه نغمه سر داد ...
١ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
زدن راه: زدن راه ؛ بریدن راه. قطع طریق. دزید ...
١ ماه پیش