تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلیور یقه هفت/ ژاکت یقه هفت ( پلیور یا ژاکت با یقه به شکل V - اسم ) He wore a v - neck sweater to the office.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یقه هفت/ یقه V ( یقه لباس به شکل V - اسم ) He wore a v - neck t - shirt.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه فرانسوی/کلاه پشمی گرد/کلاه بره ( کلاه نرم و گرد، معمولاً پشمی - اسم ) She wore a beret to complete her outfit.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالتو/ اورکت ( پوشاک گرم و بلند زمستانی - اسم ) He put on his overcoat before going outside.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه اسکی ( کلاه گرم برای اسکی - اسم ) He wore a ski cap to keep his head warm on the slopes.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پلیور یقه اسکی/ ژاکت یقه اسکی ( پلیور یا ژاکت با یقه بلندِ تا خورده - اسم ) She wore a turtleneck sweater to the office.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یقه اسکی ( یقه بلندِ تا خورده - اسم ) He wore a turtleneck sweater.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلیقه کاپشنی/ پافر/ کاپشن بادی بدون آستین ( اسم ) I wore a down vest to stay warm.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستکش پشمی/ دستکش انگشت دار بدون انگشت ( نوعی دستکش که چهار انگشت را با هم و شست را جدا پوشش می دهد - اسم ) She wore mittens to keep her hands warm ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوش بند ( پوشش گرم کننده گوش - اسم ) She wore earmuffs to keep her ears warm.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوتین کوهنوردی/ کفش کوهنوردی ساق دار ( نوعی کفش ساق دار و محکم برای پیاده روی و کوهنوردی - اسم ) I need to buy new hiking boots before our trip.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارکا/ کاپشن کلاهدار ( نوعی کاپشن گرم و کلاهدار - اسم ) She put on her parka to go out in the snow.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلیور یقه گرد/ ژاکت یقه گرد ( نوعی پلیور یا ژاکت بافتنی که یقه ی گرد و ساده دارد - اسم ) He wore a crewneck sweater to work.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یقه گرد ( نوعی یقه لباس گرد و ساده - اسم ) He wore a crewneck sweater.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوار جین آبی/ جین آبی ( نوعی شلوار جین که معمولاً به رنگ آبی است - اسم ) He always wears blue jeans and a t - shirt.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ژاکت بافتنی/ پلیور ( لباس بافتنی گرم برای پوشیدن روی لباس های دیگر - اسم ) I need a sweater, it's cold.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادگیر/ بادشکن ( ژاکت سبک و ضد باد - اسم ) I put on a windbreaker because it was windy outside.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیراهن فلانل ( نوعی پیراهن گرم و نرم، معمولاً چهارخانه، از جنس فلانل - اسم ) He wore a flannel shirt in the cold weather.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیف بستنی ( قیف خوراکی برای سرو بستنی - اسم ) The little boy dropped his ice cream cone.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمرو عسلی ( نوعی نیمرو که فقط یک طرف آن پخته شده و زرده اش شل است - اسم ) I like to eat sunny side up eggs for breakfast.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژله ( ماده خوراکی لرزان و نیمه جامد که از ژلاتین درست می شود - اسم ) The kids love to eat jelly for dessert. مربا ژله ای/ ژله میوه ( نوعی مربا صا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغ سرخ شده/ مرغ سوخاری ( مرغ که در روغن سرخ شده باشد - اسم ) Let's get some fried chicken for dinner.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیب زمینی سرخ کرده ( خلال سیب زمینی سرخ شده در روغن - اسم ) I ordered french fries with my burger.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی کره ای ( نوعی کیک یا بیسکویت شیرین کره ای - اسم ) I like strawberry shortcake. زن خوشگل/ دختر جذاب ( اصطلاح عامیانه برای زن یا دختر جذاب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی توت فرنگی/ کیک توت فرنگی ( نوعی کیک یا شیرینی با توت فرنگی و خامه - اسم ) We had strawberry shortcake for dessert.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگ رول ( غذای چینی سرخ شده با خمیر نازک و مواد پرشده - اسم ) We ordered egg rolls as an appetizer.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاکو ( غذای مکزیکی با نان ذرت یا گندم پر شده - اسم ) Let's grab some tacos for lunch. واژن زن ( اصطلاح عامیانه برای اندام جنسی زنانه - اسم ) So ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سان دی/دسر بستنی ( نوعی دسر بستنی با سس و مخلفات - اسم ) I ordered a sundae for dessert.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلوچه/ بیسکویت ( شیرینی کوچک پخته شده - اسم ) I ate a cookie with my milk. کوکی وب ( داده های ذخیره شده وبسایت در مرورگر - اسم ) Websites use c ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیب زمینی تنوری ( سیب زمینی پخته شده در فر - اسم ) I ordered a baked potato with cheese. ( اصطلاح عامیانه ) آدم وارفته/ بی حال ( اصطلاح عامیانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبزیجات مخلوط ( ترکیبی از انواع سبزیجات - اسم ) I added mixed vegetables to the soup.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راسته گوشت خوک/ قطعه گوشت خوک ( قطعه بریده شده از گوشت خوک برای پخت - اسم ) I grilled a pork chop for dinner. آدم بد هیکل ( اصطلاح عامیانه برای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالاد مخلوط/ سالاد فصل ( سالادی که مواد اولیه آن ( مثل کاهو، گوجه، خیار و . . . ) به همراه سس مخلوط شده باشد - اسم ) I ordered a tossed salad with v ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورش گوشت گاو ( نوعی خورش که با گوشت گاو، سبزیجات و آبِ گوشت درست می شود - اسم ) We had beef stew for dinner on a cold night.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سس سالاد/ چاشنی سالاد ( سس مایع که به سالاد اضافه می کنند برای طعم دار کردن - اسم ) I like Italian salad dressing.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیارشور/ ترشی ( سبزیجات ترشی - اسم ) I ate a pickle. وضعیت دشوار ( شرایط سخت - اسم ) I'm in a pickle. بچه دردسرساز ( بچه شیطان - اسم - عامیان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نان گرد کوچک/ نان همبرگر ( نوعی نان کوچک گرد، اغلب برای ساندویچ همبرگر یا هات داگ استفاده می شود - اسم ) Hamburger buns. Hot dog buns. نان شیرین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شربت/ شیره ( مایع غلیظ و شیرین، معمولاً از قند و آب طعم دار درست می شود - اسم ) Maple syrup is delicious on pancakes. شربت دارو ( شربت دارویی، دا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیپس سیب زمینی/ برگه سیب زمینی ( تکه های نازک و سرخ شده سیب زمینی، اسنک محبوب - اسم ) He munched on potato chips while watching TV.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هات داگ ( ساندویچ سوسیس - اسم ) I ate a hot dog. حرفه ای ( آدم کاربلد - اسم - عامیانه ) He's a hot dog skier. خودنما/مغرور ( آدم شوآف کننده - ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوبیا پخته شده/ باقلا پخته ( نوعی خوراک لوبیا ) ( خوراک لوبیای پخته شده با سس گوجه فرنگی و معمولاً شیرین - اسم ) We had baked beans for breakfast.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خردل ( گیاه خردل و دانه های آن - اسم ) Mustard seeds are used as a spice. سس خردل/ ارد ( سس زرد رنگ تند که از دانه خردل درست می شود - اسم ) Wou ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آماده/ مهیا ( برای کاری یا موقعیتی آماده شده - صفت ) We are prepared for the test. تهیه شده/ آماده شده ( برای مصرف یا استفاده آماده گردیده - صفت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای آماده/ غذای از پیش تهیه شده ( غذاهایی که قبلاً آماده شده و نیاز به پختن ندارند یا فقط گرم می شوند - اسم ) We bought prepared food from the del ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوزاندن/ سوختن ( آتش گرفتن و آسیب دیدن توسط آتش - فعل ) Don't burn yourself. رایت کردن ( CD/DVD و غیره ) ( ذخیره کردن اطلاعات روی دیسک نوری با ل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

نگه داشتن/ گرفتن ( با دست یا بازو گرفتن چیزی - فعل ) Hold my hand. حاوی بودن/ گنجایش داشتن ( درون خود جا دادن - فعل ) This bottle holds water. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پخش کردن/ گستراندن ( پهن کردن چیزی روی سطح - فعل ) Spread the butter on the bread. پراکنده شدن/ پخش شدن ( منتشره شدن یا توزیع شدن در فضا یا زمان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادن/ بخشیدن ( منتقل کردن چیزی به دیگری - فعل ) Give me the book, please. اعطا کردن/ دادن ( رسمی ) ( به طور رسمی یا سخاوتمندانه دادن - فعل ) Th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیدن میز غذا/ سفره چیدن ( آماده کردن میز برای غذا خوردن، گذاشتن بشقاب، قاشق، چنگال و غیره روی میز قبل از غذا - فعل ) Can you please set the table f ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

" یه اَبَرکلمه توی انگلیسی با معنی های زیاد" دیکشنری آکسفورد که یکی از جامع ترین دیکشنری های انگلیسی هست، بیش از 430 معنی مختلف برای کلمه "Set" فهرست ...