پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
پلیور یقه هفت/ ژاکت یقه هفت ( پلیور یا ژاکت با یقه به شکل V - اسم ) He wore a v - neck sweater to the office.
یقه هفت/ یقه V ( یقه لباس به شکل V - اسم ) He wore a v - neck t - shirt.
کلاه فرانسوی/کلاه پشمی گرد/کلاه بره ( کلاه نرم و گرد، معمولاً پشمی - اسم ) She wore a beret to complete her outfit.
پالتو/ اورکت ( پوشاک گرم و بلند زمستانی - اسم ) He put on his overcoat before going outside.
کلاه اسکی ( کلاه گرم برای اسکی - اسم ) He wore a ski cap to keep his head warm on the slopes.
پلیور یقه اسکی/ ژاکت یقه اسکی ( پلیور یا ژاکت با یقه بلندِ تا خورده - اسم ) She wore a turtleneck sweater to the office.
یقه اسکی ( یقه بلندِ تا خورده - اسم ) He wore a turtleneck sweater.
جلیقه کاپشنی/ پافر/ کاپشن بادی بدون آستین ( اسم ) I wore a down vest to stay warm.
دستکش پشمی/ دستکش انگشت دار بدون انگشت ( نوعی دستکش که چهار انگشت را با هم و شست را جدا پوشش می دهد - اسم ) She wore mittens to keep her hands warm ...
گوش بند ( پوشش گرم کننده گوش - اسم ) She wore earmuffs to keep her ears warm.
پوتین کوهنوردی/ کفش کوهنوردی ساق دار ( نوعی کفش ساق دار و محکم برای پیاده روی و کوهنوردی - اسم ) I need to buy new hiking boots before our trip.
پارکا/ کاپشن کلاهدار ( نوعی کاپشن گرم و کلاهدار - اسم ) She put on her parka to go out in the snow.
پلیور یقه گرد/ ژاکت یقه گرد ( نوعی پلیور یا ژاکت بافتنی که یقه ی گرد و ساده دارد - اسم ) He wore a crewneck sweater to work.
یقه گرد ( نوعی یقه لباس گرد و ساده - اسم ) He wore a crewneck sweater.
شلوار جین آبی/ جین آبی ( نوعی شلوار جین که معمولاً به رنگ آبی است - اسم ) He always wears blue jeans and a t - shirt.
ژاکت بافتنی/ پلیور ( لباس بافتنی گرم برای پوشیدن روی لباس های دیگر - اسم ) I need a sweater, it's cold.
بادگیر/ بادشکن ( ژاکت سبک و ضد باد - اسم ) I put on a windbreaker because it was windy outside.
پیراهن فلانل ( نوعی پیراهن گرم و نرم، معمولاً چهارخانه، از جنس فلانل - اسم ) He wore a flannel shirt in the cold weather.
قیف بستنی ( قیف خوراکی برای سرو بستنی - اسم ) The little boy dropped his ice cream cone.
نیمرو عسلی ( نوعی نیمرو که فقط یک طرف آن پخته شده و زرده اش شل است - اسم ) I like to eat sunny side up eggs for breakfast.
ژله ( ماده خوراکی لرزان و نیمه جامد که از ژلاتین درست می شود - اسم ) The kids love to eat jelly for dessert. مربا ژله ای/ ژله میوه ( نوعی مربا صا ...
مرغ سرخ شده/ مرغ سوخاری ( مرغ که در روغن سرخ شده باشد - اسم ) Let's get some fried chicken for dinner.
سیب زمینی سرخ کرده ( خلال سیب زمینی سرخ شده در روغن - اسم ) I ordered french fries with my burger.
شیرینی کره ای ( نوعی کیک یا بیسکویت شیرین کره ای - اسم ) I like strawberry shortcake. زن خوشگل/ دختر جذاب ( اصطلاح عامیانه برای زن یا دختر جذاب ...
شیرینی توت فرنگی/ کیک توت فرنگی ( نوعی کیک یا شیرینی با توت فرنگی و خامه - اسم ) We had strawberry shortcake for dessert.
اگ رول ( غذای چینی سرخ شده با خمیر نازک و مواد پرشده - اسم ) We ordered egg rolls as an appetizer.
تاکو ( غذای مکزیکی با نان ذرت یا گندم پر شده - اسم ) Let's grab some tacos for lunch. واژن زن ( اصطلاح عامیانه برای اندام جنسی زنانه - اسم ) So ...
سان دی/دسر بستنی ( نوعی دسر بستنی با سس و مخلفات - اسم ) I ordered a sundae for dessert.
کلوچه/ بیسکویت ( شیرینی کوچک پخته شده - اسم ) I ate a cookie with my milk. کوکی وب ( داده های ذخیره شده وبسایت در مرورگر - اسم ) Websites use c ...
سیب زمینی تنوری ( سیب زمینی پخته شده در فر - اسم ) I ordered a baked potato with cheese. ( اصطلاح عامیانه ) آدم وارفته/ بی حال ( اصطلاح عامیانه ...
سبزیجات مخلوط ( ترکیبی از انواع سبزیجات - اسم ) I added mixed vegetables to the soup.
راسته گوشت خوک/ قطعه گوشت خوک ( قطعه بریده شده از گوشت خوک برای پخت - اسم ) I grilled a pork chop for dinner. آدم بد هیکل ( اصطلاح عامیانه برای ...
سالاد مخلوط/ سالاد فصل ( سالادی که مواد اولیه آن ( مثل کاهو، گوجه، خیار و . . . ) به همراه سس مخلوط شده باشد - اسم ) I ordered a tossed salad with v ...
خورش گوشت گاو ( نوعی خورش که با گوشت گاو، سبزیجات و آبِ گوشت درست می شود - اسم ) We had beef stew for dinner on a cold night.
سس سالاد/ چاشنی سالاد ( سس مایع که به سالاد اضافه می کنند برای طعم دار کردن - اسم ) I like Italian salad dressing.
خیارشور/ ترشی ( سبزیجات ترشی - اسم ) I ate a pickle. وضعیت دشوار ( شرایط سخت - اسم ) I'm in a pickle. بچه دردسرساز ( بچه شیطان - اسم - عامیان ...
نان گرد کوچک/ نان همبرگر ( نوعی نان کوچک گرد، اغلب برای ساندویچ همبرگر یا هات داگ استفاده می شود - اسم ) Hamburger buns. Hot dog buns. نان شیرین ...
شربت/ شیره ( مایع غلیظ و شیرین، معمولاً از قند و آب طعم دار درست می شود - اسم ) Maple syrup is delicious on pancakes. شربت دارو ( شربت دارویی، دا ...
چیپس سیب زمینی/ برگه سیب زمینی ( تکه های نازک و سرخ شده سیب زمینی، اسنک محبوب - اسم ) He munched on potato chips while watching TV.
هات داگ ( ساندویچ سوسیس - اسم ) I ate a hot dog. حرفه ای ( آدم کاربلد - اسم - عامیانه ) He's a hot dog skier. خودنما/مغرور ( آدم شوآف کننده - ...
لوبیا پخته شده/ باقلا پخته ( نوعی خوراک لوبیا ) ( خوراک لوبیای پخته شده با سس گوجه فرنگی و معمولاً شیرین - اسم ) We had baked beans for breakfast.
خردل ( گیاه خردل و دانه های آن - اسم ) Mustard seeds are used as a spice. سس خردل/ ارد ( سس زرد رنگ تند که از دانه خردل درست می شود - اسم ) Wou ...
آماده/ مهیا ( برای کاری یا موقعیتی آماده شده - صفت ) We are prepared for the test. تهیه شده/ آماده شده ( برای مصرف یا استفاده آماده گردیده - صفت ...
غذای آماده/ غذای از پیش تهیه شده ( غذاهایی که قبلاً آماده شده و نیاز به پختن ندارند یا فقط گرم می شوند - اسم ) We bought prepared food from the del ...
سوزاندن/ سوختن ( آتش گرفتن و آسیب دیدن توسط آتش - فعل ) Don't burn yourself. رایت کردن ( CD/DVD و غیره ) ( ذخیره کردن اطلاعات روی دیسک نوری با ل ...
نگه داشتن/ گرفتن ( با دست یا بازو گرفتن چیزی - فعل ) Hold my hand. حاوی بودن/ گنجایش داشتن ( درون خود جا دادن - فعل ) This bottle holds water. ...
پخش کردن/ گستراندن ( پهن کردن چیزی روی سطح - فعل ) Spread the butter on the bread. پراکنده شدن/ پخش شدن ( منتشره شدن یا توزیع شدن در فضا یا زمان ...
دادن/ بخشیدن ( منتقل کردن چیزی به دیگری - فعل ) Give me the book, please. اعطا کردن/ دادن ( رسمی ) ( به طور رسمی یا سخاوتمندانه دادن - فعل ) Th ...
چیدن میز غذا/ سفره چیدن ( آماده کردن میز برای غذا خوردن، گذاشتن بشقاب، قاشق، چنگال و غیره روی میز قبل از غذا - فعل ) Can you please set the table f ...
" یه اَبَرکلمه توی انگلیسی با معنی های زیاد" دیکشنری آکسفورد که یکی از جامع ترین دیکشنری های انگلیسی هست، بیش از 430 معنی مختلف برای کلمه "Set" فهرست ...