پیشنهاد‌های پانته آ وثوقی (٨٦)

بازدید
١٩٩
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیامدهای رفتار، پیامدهای رفتاری، شرطی سازی رفتاری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گیر افتادن مثال: The mother is in a bind. مادر گیر افتاده است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر اوقات، بیشتر مواقع، در بیشتر موارد، اکثر مواقع

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمک روی زخم پاشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمک روی زخم پاشید

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dysfunctional ناکارآمد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

disliked, hated منفور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد باش! بزدل نباش! قوی باش! شجاع باش!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

plenty of بیش از اندازه، خیلی زیاد، زیاد، بسیار، فراوان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

playtime. leisure, leisure time زمان بازی، اوقات فراغت، فراغت، زمان تفریح

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

روی لبۀ تیغ راه رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

meticulous, conscientious موشکافانه، ریزبینانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

expect, look for انتظار داشتن، منتظر بودن، جستجو کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به شدت تحت تاثیر قرار گرفتن، تحت فشار قرار گرفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودباوری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبانه روز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فردیت، حس خود، درک خود، درک شخص از خود، احساس �خود�، احساس از خود ( کتاب واژگان جامع روان شناسی، دکتر صاحبی و همکاران )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش درآمد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

discern, adjudge تشخیص دادن، دانستن، داوری کردن، قضاوت کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

very little خیلی کم، بسیار کم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

A period of bliss and happiness, ideal time, moment of bliss, happy days. دوره ای از سعادت و شادکامی، زمان ایده آل، لحظه سعادت، روزهای شاد، روزهای خ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبیعت درمانگر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

mainstay تکیه گاه، تکیه گاه اصلی، نقطه اتکاء

پیشنهاد
٠

If you get someone to do something, you have convinced them that they should do something. یعنی: شما آن فرد را قانع کرده اید که باید کاری را انجام د ...

پیشنهاد
٠

متخصص بهداشت روانی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هم زیست، هم باش، هم بود ( از کتاب واژگان جامع روان شناسی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

persuade, coax, pressure متقاعد کردن، راضی کردن، وادار کردن، مجاب کردن، تحت فشار قرار دادن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

prudent عاقلانه، سنجیده، با درایت، حسابگرانه، با دوراندیشی، مدبرانه، با تدبیر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

insofar as possible تا جای ممکن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

achievable, doable, practicable, possible, feasible , reasonable , attainable دست یافتنی، قابل وصول، شدنی، قابل انجام، انجام پذیر، عملی، قابل اجرا، ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

separate off جدا کردن، سوا کردن مثال: to screen nonemergency calls from emergency calls جدا کردن تماس های غیر ضروری از تماس های ضروری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرسختانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

state something strongly to be the case، insist ( on ) آقای میلاد علی پور درست گفتند، یکی دیگر از معانی maintain، اصرار ورزیدن یا پافشاری کردن است. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

having a positive outcome, fruitful, effective ثمربخش، مؤثر، نتیجه بخش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

unpleasant. unattractive. obnoxious. offensive ناخوشایند، نچسب، منفور، نفرت انگیز، منزجر کننده، زننده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To maintain or prolong, To make a living, To maintain the focus or attention of others, To survive, especially, through work or employment, To look a ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیماری، ناخوشی unhealthy

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به مثال: they may leave her behind as a consequence for being late آنها ممکن است در پاسخ به دیر کردن، او را جا بگذارند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست یافتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

depressed, sad, unhappy, heartbroken, miserable, bad, upset افسرده، غمگین، دلشکسته، ناراحت، ناشاد، پریشان، آشفته مثال: She is down او ناراحت است او ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

level, Point, Extent, Intensity سطح، نقطه، وسعت، شدت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که اینطور مثال: So that’s it then پس که اینطوره! پس که اینطور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا جای ممکن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سردرگم بودن، سردرگم شدن Her parents frequently walk around with a significant sense of guilt والدینش پی در پی در احساس گناهی ژرف، سردرگم می شوند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون شک، بدون تردید، مطمئناً without much doubt, No doubt, Surely

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دیر یا زود، بعد از مدتی، بعد از یک مدت طولانی، کم کم، در آینده، به زودی sooner or later, after a long time, by and by

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاجز شدن، عاجز کردن، درمانده شدن، درمانده کردن، کلافه شدن، کلافه کردن، به ستوه آوردن she wears her mother down by making the same requests او با درخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسببِ. . . موجبِ. . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به جز موفقیت آمیز، موفق، پیروزمندانه معانی دیگری هم دارد از جمله: خوب، به خوبی، با قدرت، با قاطعیت، به طور کامل یا کاملاً، فراتر از تمام انتظارات، فر ...