پیشنهادهای جدیری (٢٦٢)
در زبان تورکی به گرگ، قورد می گوییم. قورد، به گورد، کورد، کرد تغییر کرده است. کرد شبستری همان قورد شبستری است.
خدنگ یک کلمه تورکی است . به معنای حیله، خدنگ یاره بنزدیم
گرد آفرید همان قورد آفرید ( گرگ زاده ) است.
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
بالیق باشدان ، کوکار ( ماهی از سر می گندد )
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
دهکرد ( ده کرد ) ده= کند مثل کندوان، تازا کند قورد= گرگ در زبان تورکی که به مرور به گورد، کورد، کرد تبدیل شده است. دهکرد همان روستای گرگ است قورد کند ...
قاف در زبان فارسی وجود نداردو حروف گچپژ در عربی وجود ندارد. بنابراین هر کلمه ایی هم قاف داشته و باشد و هم یکی از حروف گچپژ را داشته باشد. ۹۹درصد تورک ...
بابا اجاغینا قور دوشدی . جرقه های آتش در تورکی ، وقتی یه نفر می میرد. قور و جرقه آتش به اجاق و خانه پدرش می افتد. چون در زبان فارسی قاف نیست . به قا ...
قواره کلمه تورکی است. در زبان فارسی قاف نیست به خاطر آن به قاف می گویند گاف مثل اسم قوقوش ( پرنده قو در زبان تورکی ) که فارسها تلفظ می کنند گوگوش
بوردان اوزاق کوجوار، گل گوله شاق گوجون وار؟
بوردان اوزاق موجومبار، گل گولع شاخ، گوجون وار؟
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
آق اولر ( خانه های سفید در گیلان بدون اینکه ماست مالی کنیم ) , روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی ر ...
روستای منور صوفیان ، که نام درستش، مین اولر ( هزار خانه ) می باشد. در پی تورکی زدایی رضا خان، اسامی تورکی به اسامی عربی و فارسی تبدیل شده است . مین ا ...
آق اولر ( گیلان ) مین اولر ( صوفیان، که به روستای منور تبدیل شده است )
شورابیل ( شورا بیل ) بیل از فعل بیلماق مثل اردبیل، اربیل، َشورابیل، شابیل، چرنوبیل، اندبیل. بیله وردی، بیله سوار، بیبلقان، بیله دره. . . . . .
ایروان ( ایری وان ) = باغ بزرگ وان مثل کندوان، لیقوان، مریوان، تایوان، لیتوانی، سیلوانا، شیروان، سیروان
ریگان ( ایری گان ) = باغ بزرگ . . ایری مثل ایری وان ( ایروان= باغ بزرگ ) گان مثل هرمزگان، سمنگان، سنگان
پالنگان ( پالن گان ) پالن= پالان مثل منطقه پالان توکن. . و گان مثل هرمزگان، سمنگان، سنگان, ریگان ( روستایی در کرمان، ایری گان= باغ بزرگ )
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
دانیش ( حرف بزن ) دانیشما ( حرف نزن ) دانیشمان ( گفتگو کردن ) دانیشتای، دانیشمند . . . . . دانش فارسی از دانیش توکی است.
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، بیله دره، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آ ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، شابیل، شورابیل، اندبیل، قان= آبادی، باغ، ...
روستای بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، شابیل قان= آبادی، باغ، مثل، توفارقان، مم ...
بیلقان ( بیل قان ) بیل از فعل بیلماق ( دانستن ) بیل مثل اردبیل، اربیل، چرنوبیل، بیله وردی، بیله سوار، شابیل قان= آبادی، باغ، مثل، توفارقان، ممقان، دی ...
آتا بابا سوزلری •�تولکو وار باش قوپاریر ، قوردون آدی بد نامدیر •�تویدان سونرا حنانی گؤته یاخارلار •�تویدان سونرا ناغارانین فایداسی اولماز •�تویوغو بی ...
دعوا از دویوش. و دیوشماق تورکی است.
دعوا همان دویوش تورکی است از فعل دویوشماق و دویوشمک
طغرل، شاهین، قارتال ( عقاب= اوقاپ= پرنده ایی که شکارش را در هوا می قاپد ) . لاچین. . . اسامی پرندگان در زبان تورکی است.
گالوانیزه؟؟ یا قالوانیزه؟؟ چون در زبان فارسی قاف نیست به قاف می گویند گاف قالوانیزه یک کلمه تورکی است. به معنای قالماق ( ماندن ) ماندگاری فلز آهن یا ...
طویریج ( محل عروسی قبیله ریج ) و یک کلمه تورکی است.
بیر قورتوم سو= یه جرعه آب تقریبا
سبزه لی ( جایی که سبزه زار است ) نوشتن سبزعلی غلط است.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
قدغن یک کلمه تورکی است.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
باتلاق از فعل باتماق، فرو رفتن در گل و لای تورکی است. لاق مثل قشلاق، ییلاق، در زمان در زبان فارسی قاف نیست.
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم ...