پیشنهادهای Nzi (٥٥)
Gotta = got to Got to = have to = must باید
cost an arm and a leg = cost a fortune خدا تومن قیمت داشتن، بسیار گران بودن، هزینه زیادی برداشتن
Get to : فرصت انجام کاری را پیدا کردن، رسیدن به انجام کاری . I got to do both من فرصت کردم هر دو کار را انجام بدم. ( من رسیدم هر دو کار را انجام بد ...
Global : جهانی Global : کُلّی Global : some� . that affects� everything. �It �covers everything
out of order : 1. �something �is� disorganized� or� in the� wrong� order. درهم برهم 2. someone� has� been� unfair �or inconsiderate. بی ملاحظه، ...
ببخشید�، عذر می خواهم، متاسفم، پوزش میخوام ، معذرت میخوام
Convention ( گرامر ) قاعده، قرارداد : The conventions� of� writing قواعدِ نوشتن
Heel : پاشنه ( پا، کفش، جوراب ) ، ( مجازاً ) کفشِ پاشنه دار ، آدمِ پَست، آدمِ بی ملاحظه، آدمِ حقیر
Who knows = God knows = Goodness knows = heaven knows کی میدونه ؟! ، خدا میدونه !
بَــــــدخــــواه
State = express بیان کردن، اعلام کردن، اظهار کردن
The joke is on you ضایع شدن، خیت شدن
cringey ALSO cringy ( informal ) = very embarrassing خجالت آور
پِی در پِی، مرتباً
معنی "دروغگو" هم میده. A lying man یه مردِ دوروغگو
تنظیم کردن درجه ( دمای ) فِر یا ماکرُوِیو
There you are = There you go� = Here you are Here you go = بفرمایید، بیا�، دیدی گفتم، نگفتم، تحویل بگیر
Fire escape : پله های اظطراری ( که در ساختمان های چندین طبقه در بیرون ساختمان وجود دارد و در مواقعی مانند آتش سوزی امکان خروج از ساختمان را فراهم میک ...
دِل بَرایِ شَخصی سوختَن
در بعضی جملات معنی "رفتن" هم میده
sheet� ( n ) � = RAIN a large quantity of rain : sheet ( v ) : to rain very hard
act up = behave badly = operate badly
Speak of صحبت از چیزی کردن / بودن موضوعِ . . . مطرح است صحبت از . . . است
�آدم آزار دهند، چیز آزار دهنده، �وضعیت آزار دهنده
In a sense : از یک جهت، از یک نظر
( ورزش ) صخره نوردی
حتی به اندازه ی یه سر سوزن ! ( وقتی میخوایم بگیم یه چیزیو بلد نیستیم یا نمیدونیم )
Carry favor = fawn اظهار دوستی کردن، تملّق کردن، خودشیرینی کردن
انجامِ چند کار همزمان، مشغول بودن به چند فعالیت که با عجله باید انجام شوند
دزد دام، دزد مزرعه
"فوق الذکر" یعنی" آنچه فراتر از ذکر است" و نباید به مفهوم "ذکر شده در بالا" استفاده شود.
مَحرَمانه کَردَن ( اَسناد، مَدارِک، اِطِّلاعات )
( slang , vulgar, transitive ) ( To correct or fix ( a mistake or problem اصلاح کردن
حقِّ کسی بودن، سزاوار تَنبیه بودن To serve someone right means that someone deserves something, usually deservers something bad.
در نتیجه ی . . . ، به پشتوانه ی . . .
( دستگاه ) به نرمی یا به طورِ روان کار کردن
long odds there's �a� low chance �to �succeed : little or no chance of winning : what �is� probable : difficult �challenges = difficult� proble ...
in one's right mind = sane = rational = sensible آدمِ منطقی، آدمِ معقول، آدمِ عاقل
خوب پیش رفتن
کسی را مضطرب کردن و ترساندن، �کسی را منزجر کردن
تمومِش کن!، بَس کن!
cast� a� shadow� over = made it less pleasant
To buy a story باور کردنِ یه داستان * To buy an idea : باور کردنِ یه ایده To buy an explanation : باور کردنِ یه توضیح To buy something : باور کردن ...
To everyone's surprise = surprisingly در کمالِ تعجّب
پویانمایی تک فریم یا پویانمایی خمیری یا انیمیشن خمیری ( به�انگلیسی: Clay animation or claymation ) این تکنیک به نام تکنیک �ایستِ حرکتی� مشهور است که ...
Ning یک شبکه اجتماعی است که به شما امکان می دهد شبکه اجتماعی شخصی سازی خود را برای به اشتراک گذاشتن با دوستان خود ایجاد کنید.
give somebody a dirty look بَد به کسی نگاه کردن
چَرب زبانی کردن، شیرین زبانی کردن، تملّق گفتن، خودشیرینی کردن
معاینه ی کلی بدن، چک آپ : annual �physical An “annual� physical”� is �when �you� go �to the �doctor� not� because� you �are� sick, �but� to� make� ...
باردار بودن