پیشنهادهای Nzi (٥٥)
To have a soft spot : به چیزی زیاد علاقه داشتن If� you� have� a� soft� spot� for something : it� means �you �have� the feeling� of� really �liki ...
= crazy person
to laugh all the way to the bank پول پارو کردن پول در آوردن خیلی راحت پول زیادی به جیب زدن
a still photograph that shows someone or something in motion.
Single track = one by one یکی پس از دیگری، یکی یکی
باردار بودن
چَرب زبانی کردن، شیرین زبانی کردن، تملّق گفتن، خودشیرینی کردن
معاینه ی کلی بدن، چک آپ : annual �physical An “annual� physical”� is �when �you� go �to the �doctor� not� because� you �are� sick, �but� to� make� ...
Ning یک شبکه اجتماعی است که به شما امکان می دهد شبکه اجتماعی شخصی سازی خود را برای به اشتراک گذاشتن با دوستان خود ایجاد کنید.
give somebody a dirty look بَد به کسی نگاه کردن
پویانمایی تک فریم یا پویانمایی خمیری یا انیمیشن خمیری ( به�انگلیسی: Clay animation or claymation ) این تکنیک به نام تکنیک �ایستِ حرکتی� مشهور است که ...
To everyone's surprise = surprisingly در کمالِ تعجّب
cast� a� shadow� over = made it less pleasant
To buy a story باور کردنِ یه داستان * To buy an idea : باور کردنِ یه ایده To buy an explanation : باور کردنِ یه توضیح To buy something : باور کردن ...
خوب پیش رفتن
in one's right mind = sane = rational = sensible آدمِ منطقی، آدمِ معقول، آدمِ عاقل
کسی را مضطرب کردن و ترساندن، �کسی را منزجر کردن
تمومِش کن!، بَس کن!
long odds there's �a� low chance �to �succeed : little or no chance of winning : what �is� probable : difficult �challenges = difficult� proble ...
( دستگاه ) به نرمی یا به طورِ روان کار کردن
در نتیجه ی . . . ، به پشتوانه ی . . .
مَحرَمانه کَردَن ( اَسناد، مَدارِک، اِطِّلاعات )
دزد دام، دزد مزرعه
"فوق الذکر" یعنی" آنچه فراتر از ذکر است" و نباید به مفهوم "ذکر شده در بالا" استفاده شود.
حقِّ کسی بودن، سزاوار تَنبیه بودن To serve someone right means that someone deserves something, usually deservers something bad.
( slang , vulgar, transitive ) ( To correct or fix ( a mistake or problem اصلاح کردن
انجامِ چند کار همزمان، مشغول بودن به چند فعالیت که با عجله باید انجام شوند
Speak of صحبت از چیزی کردن / بودن موضوعِ . . . مطرح است صحبت از . . . است
�آدم آزار دهند، چیز آزار دهنده، �وضعیت آزار دهنده
In a sense : از یک جهت، از یک نظر
( ورزش ) صخره نوردی
Carry favor = fawn اظهار دوستی کردن، تملّق کردن، خودشیرینی کردن
حتی به اندازه ی یه سر سوزن ! ( وقتی میخوایم بگیم یه چیزیو بلد نیستیم یا نمیدونیم )
act up = behave badly = operate badly
sheet� ( n ) � = RAIN a large quantity of rain : sheet ( v ) : to rain very hard
در بعضی جملات معنی "رفتن" هم میده
دِل بَرایِ شَخصی سوختَن
Fire escape : پله های اظطراری ( که در ساختمان های چندین طبقه در بیرون ساختمان وجود دارد و در مواقعی مانند آتش سوزی امکان خروج از ساختمان را فراهم میک ...
There you are = There you go� = Here you are Here you go = بفرمایید، بیا�، دیدی گفتم، نگفتم، تحویل بگیر
تنظیم کردن درجه ( دمای ) فِر یا ماکرُوِیو
معنی "دروغگو" هم میده. A lying man یه مردِ دوروغگو
پِی در پِی، مرتباً
cringey ALSO cringy ( informal ) = very embarrassing خجالت آور
The joke is on you ضایع شدن، خیت شدن
State = express بیان کردن، اعلام کردن، اظهار کردن
بَــــــدخــــواه
Who knows = God knows = Goodness knows = heaven knows کی میدونه ؟! ، خدا میدونه !
Heel : پاشنه ( پا، کفش، جوراب ) ، ( مجازاً ) کفشِ پاشنه دار ، آدمِ پَست، آدمِ بی ملاحظه، آدمِ حقیر
Convention ( گرامر ) قاعده، قرارداد : The conventions� of� writing قواعدِ نوشتن
ببخشید�، عذر می خواهم، متاسفم، پوزش میخوام ، معذرت میخوام