تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

با گذشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منتسب به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام دیگر پره آلبومین که یکی از پروتئین های اصلی پلاسما است. پروتئینی که به هورمون تیروکسین متصل شده و بخش کوچکی از این پروتئین را در پلاسما حمل می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1 - ناخوشایند 2 - بد خلق و بد عنق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار بلد خبره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربلد خبره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پُست زمینی یا دریایی. مخالف پست هوایی یا airmail

پیشنهاد
١

او یک شبه معروف شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در لهجه آمریکایی به مشاغلی گفته می شود که توسط یک خانواده و یا یک زوج اداره می شود. لطفا لایک فراموش نشود. ممنون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صادق و منصف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تغییر رویه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برای کسی قابل درک نیست. مثلاْ وقتی میگوییم: Something is beyond me یعنی آن چیز آنقدر برایم دشوار است که قابل درک نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برایم قابل درک نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تر و تمیز و حرفه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر فعل باشد به معنی فلک کردن یا باچوب زدن کسی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کاسه ای زیر نیم کاست است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اشتیاق و نیروی درونی قوی Ali returned to boxing with a new fire in his belly

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دچار مشکل شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کار سختی را پیش رو داشتن

پیشنهاد
٠

فراتر از حد تصور کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دور تمرینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بعید و غیرقابل باور

پیشنهاد
٠

واین شما را به کجا رساند؟ چه تجربه ای کسب کردی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اونور آب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاطعانه اقدام کردن قاطعانه مخالفت کردن When she started borrowing my clothes without asking, I had to put my foot down The boss put her foot down ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر فعل باشد به معنای هجی کردن است. اگر اسم باشد دارای دو معنی است: 1 - طلسم و جادو. 2 - دوره و مدت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مشهور و تحسین شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فریبکارانه یا غیر قانونی. لطفا لایک فراموش نشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گذشته ساده و یا قسمت سوم فعل Free به معنای آزاد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باتون پلیس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عفو کردن، بخشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در کتاب Passages I take ( something ) in stride یعنی با آرامش ( با موارد دشوار یا ناخوشایند ) بر خورد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر فعل باشد به معنی بیان کردن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درون شهری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوه ای که جنسیت آن پسر است. یعنی پسر دختر یا پسر پسر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاله یا عمه پدر یا مادر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شوهر خواهر - برادر زن - برادر شوهر - باجناق - شوهر خواهر شوهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - مسبب 2 - مجرم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

هجوم تجاوز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر اسم باشد به این معانی است: 1 - چیپس 2 - تراشه الکترونیکی 3 - تکه خرده های چوب، سنگ و فلز و مانند اینها 4 - لب پریدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

1 - کشته یا زخمی در تصادف یا جنگ 2 - قربانی 3 - اورژانس بیمارستان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

منطقی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - قانون یا مجموعه قوانین 2 - قانون گذاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - شرکت تازه تاسیس و نوپا 2 - راه اندازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

گروهی از وسایل نقلیه زمینی یا کشتی ها که با یکدیگر حرکت می کنند و برخی از اوقات به منظور محافظت از یکدیگر در برابر حملات دشمن انجام می گردد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - دریایی 2 - نزدیک دریا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

توافق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1 - به کشیده شدن یک رقابت یا انتخابات به دور دوم گفته می شود، چون در دور اول برنده قطعی مشخص نشده است. یک جورایی شبیه playoff است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ثروتمند و موفق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

شناسایی موقعیت دشمن توسط نیروهای نظامی