maritime

/ˈmerəˌtaɪm//ˈmærɪtaɪm/

معنی: دریایی، بحری، وابسته به بازرگانی دریایی، وابسته بدریانوردی
معانی دیگر: زیست کننده در نزدیک دریا، کرانه زی، ساحلی، کرانه ای، دریا کناری، وابسته به کشتیرانی و دریانوردی، (هواشناسی) وابسته به هوای نسبتا مرطوب، بحری (در برابر: بری)، ملوان مانند، ناوی مانند، استان بحری یاساحلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or concerning seagoing vessels, or intended for use in navigation at sea.
مترادف: marine, nautical, naval, ocean-going, seagoing
مشابه: sailing, seafaring

- Ship captains must obey maritime laws.
[ترجمه گوگل] کاپیتان کشتی ها باید قوانین دریایی را رعایت کنند
[ترجمه ترگمان] فرماندهان کشتی باید از قوانین دریایی اطاعت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: living or located in or near the sea.
مترادف: marine, oceanic, pelagic, sea, thalassic
مشابه: aquatic, deep-sea, nautical

- Norway and Denmark are maritime countries.
[ترجمه گوگل] نروژ و دانمارک کشورهای دریایی هستند
[ترجمه ترگمان] نروژ و دانمارک کشورهای دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. maritime climate
آب و هوای کرانه ای

2. maritime farmers
کشاورزان کرانه

3. maritime laws
قوانین دریانوردی

4. maritime provinces
استان های ساحلی

5. england is still considered a major maritime power
انگلستان هنوز یک قدرت عمده ی دریایی محسوب می شود.

6. he came to control a whole parcel of maritime companies
او کنترل یک عالمه شرکت دریانوردی را به دست آورد.

7. Amalfi and Venice were important maritime powers.
[ترجمه گوگل]آمالفی و ونیز قدرت های مهم دریایی بودند
[ترجمه ترگمان]\"آمالفی\" و \"ونیز\" قدرت های دریایی مهمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make sure you visit the maritime museum if you're interested in anything to do with ships or seafaring.
[ترجمه گوگل]اگر به هر کاری در رابطه با کشتی یا دریانوردی علاقه دارید، حتماً از موزه دریایی دیدن کنید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که اگر به هر کاری با کشتی یا دریانوردی علاقه دارید، از موزه دریایی بازدید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. San Francisco has lost nearly all of its maritime industry.
[ترجمه گوگل]سانفرانسیسکو تقریباً تمام صنعت دریایی خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]سان فرانسیسکو تقریبا تمامی صنعت دریایی خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has been restored by the National Maritime Museum over the past five years and was reopened in May.
[ترجمه گوگل]در طی پنج سال گذشته توسط موزه ملی دریایی بازسازی شده و در ماه می بازگشایی شد
[ترجمه ترگمان]این موزه در طی پنج سال گذشته توسط موزه ملی دریانوردی بازسازی شده است و در ماه می بازگشایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Maritime cliff Armeria maritima - Ligusticum scoticum maritime rock crevice community.
[ترجمه گوگل]صخره دریایی Armeria maritima - انجمن شکاف سنگ دریایی Ligusticum scoticum
[ترجمه ترگمان]صخره دریایی Armeria maritima - Ligusticum scoticum community صخره دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is now Director of the Maritime Transport Bureau.
[ترجمه گوگل]او اکنون مدیر دفتر حمل و نقل دریایی است
[ترجمه ترگمان]او اکنون رئیس اداره حمل و نقل دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This caravan system could not be coordinated with maritime trade except by means of an extensive semi-capitalist organization.
[ترجمه گوگل]این نظام کاروانی را نمی‌توانست با تجارت دریایی هماهنگ کند مگر به وسیله یک سازمان گسترده نیمه سرمایه‌داری
[ترجمه ترگمان]این سیستم کاروانی را نمی توان با تجارت دریایی هماهنگ کرد مگر به وسیله یک سازمان نیمه - سرمایه داری گسترده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the system faces global maritime extinction by February 199
[ترجمه گوگل]و این سیستم تا فوریه 199 با انقراض دریایی جهانی روبرو می شود
[ترجمه ترگمان]و این سیستم تا ۱۹۹ فوریه با انقراض دریایی جهانی رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So far the list contains: marine biology, the Maritime Center, the Ancient Mariner, submarine, and marinating.
[ترجمه گوگل]تا کنون این لیست شامل: زیست شناسی دریایی، مرکز دریایی، دریای باستانی، زیردریایی، و مارینینگ است
[ترجمه ترگمان]تا کنون این فهرست شامل: زیست شناسی دریایی، مرکز دریانوردی، ملوان باستانی، زیردریایی و marinating است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریایی (صفت)
marine, maritime, nautical, pelagic, pelagian, thalassic

بحری (صفت)
marine, maritime

وابسته به بازرگانی دریایی (صفت)
maritime

وابسته بدریانوردی (صفت)
maritime

تخصصی

[زمین شناسی] بحری، دریایی، وابستهبهبازرگانیدریایی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the sea; bordering on the sea; in relation to the navy or navigation; living in or near the sea
maritime means relating to the sea and to ships; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اب و هوای مرطوب
دریایی. ۲. {مربوط به} کشتیرانی ۳. نزدیک دریا. ساحلی
Despite the U. S. emphasis on safeguarding global maritime routes, the attack caused a significant shipping halt, with Maersk delaying all transits for 48 hours.
...
[مشاهده متن کامل]

علیرغم تاکید ایالات متحده بر حفظ و حراست مسیرهای دریایی جهانی، این حمله باعث توقف قابل توجه کشتیرانی با به تاخیر انداختن تمام حمل و نقل {شرکت} مارسک برای مدت ۴۸ ساعت شد.

ساحلی
نزدیک دریا
Transport Maritime = حمل و نقل دریایی
1 - دریایی
2 - نزدیک دریا

بپرس