پیشنهادهای سید نادر آزادصفت (مترجم) (٦٥)
جدول
زیاده روی کردن، شور چیزی را درآوردن
در مورد حاملگی: خود را نشان دادن، آشکار شدن نشانه های حاملگی مثل حالت تهوع و . . .
مراقب
دوش گرفتن با آب سرد معنای مجازی: ضد حال، خلاف انتظار
وسط خال، مرکز هدف hit the bull's - eye ( زدی وسط خال، گل گفتی، خودشه، ایول )
باز کردن ( قطعات ) ، پخش و پلا کردن، از هم جدا کردن
وقت خالی، فضای جم خوردن، جای نفس کشیدن، فرصت تکون خوردن برای مثال، اگر برنامه تان فشرده باشد، ممکن است رویدادهای پیش بینی نشده برنامه تان را خراب کنن ...
چیدن گل و نادیده گرفتن علف های هرز ( تحت الفظی ) گلچین کردن، انتخاب کردن اون بخش های خوب، دست گذاشتن روی جنبه های مثبت
check in یعنی وارسی/ تفتیش کردن یا شدن قبل از ورود به جایی ، مثلاً قبل از ورود به هواپیما. check out یعنی وارسی/ تفتیش شدن قبل از خروج از جایی، یعنی ...
محک زدن، آزمودن
چطور پیش رفت؟ چه حسی داشت؟
ضربه فنی کردن، زمین زدن، از کار انداختن، خرد کردن Do your best to avoid criticism because it knocks . a child down
جمع کلمه foot این کلمه فقط به قسمتی از پا اشاره داره نه پای کامل از قوزک به پایین میشه foot پای کامل میشه leg از زانو به پایین lower leg از زانو به ب ...
احیا شدن/ کردن، جان تازه گرفتن، دوباره سر پا شدن، قوت گرفتن
پذیرا بودن، آماده ی دریافت چیزی بودن
آهنگین، دارای ریتم
بها دادن، ارج نهادن، ارزشمند شمردن
به ارث بردن، ادامه دادن راه یا کار کسی برای مثال، در مورد حرفه کوزه گری یا کشاورزی و حتی خدمت نیکوکارانه، که فرزندان ادامه دهنده ی راه یا کار پدرشان ...
مختص به موقعیت، وابسته به موقعیت معمولاً domain - specific را حیطه اختصاصی ( وابسته به حیطه ای خاص ) ترجمه می کنند.
رهبر معنوی / دینی/ مذهبی ــ روحانی
1ـ غیر انتقادی، بدون خرده گیری، بدون قضاوت منفی 2ـ غیر حیاتی، غیر مهم، خفیف، کم اهمیت
Know the inside out of sth یعنی دانستن همه چیز در موردچیزی، آگاهی کامل در مورد چیزی، دانستن چم و خم چیزی یه معنی دیگه: زمانی که مثلاً دستکش ظرفشویی ی ...
feel down پکر، ناراحت، غمگین، بی حال و حوصله، محزون، دَمر
تنظیم کاهشی، تنظیم نزولی یا رو به پایین
محدوده زمانی، دوره زمانی، طی زمان معینی
فاصله گرفتن، دور شدن، جدا شدن، این طرف و آن طرف رفتن ( مثلاً کودکی که مامانشو ول می کنه و به این طرف و اون طرف سرک میکشه ) ( در مورد ذهن ) حواسپرت ...
نوار ضبط شده نیست در واقع، نوار خراب یا شکسته هست، نواری که خراب شده و تکه ای را پشت سر هم تکرار می کنه. Ask for what you need over and over, like a ...
کمک اضافی، حمایت بیشتر، کمک دیگران
run interference for مزاحمت ایجاد کردن، آزار دادن، جلوی دست و پای کسی رو گرفتن برای مثال، زمانی که بازیکنی جلوی دست و پای بازیکن مدافع رو می گیریه تا ...
می توان گفت . . . چنین برمی آید که . . . یه جورایی . . .
be specific تعریف یا مشخص کردن چیزی به صورت واضح و دقیق پرهیز کردن از کلی گویی
warm and fuzzy گرم و نرم، راحت feel warm and fuzzy احساس خوبی پیدا کردن، حال کردن
پناهگاه، سرپناه، اردوگاه، سکونتگاه عمومی به جایی که افراد آواره و بی خانمان زندگی می کنند نیز اطلاق می شود.
توجه دقیق
تبعیت کردن، اختیار رو دادن به کسی، رفتار کردن به شیوه ای دلخواه کسی مثلا وقتی دارید با کودک بازی می کنید و طوری که او می خواد باهاش بازی می کنید و او ...
بدقلقی، کج خلقی، پریشانی مثلاً در شب و نزدیک به زمان خوابیدن که انرژی کودک تحلیل رفته و در عین تحلیل رفتگی، حالت های پریشانی و بی قراری بروز میده.
کوتاهش کن، درازش نکن، لفتش نده، زودی تمومش کن
If your child is a very picky eater, first rule out any medical issues. اگه بچه تون خیلی بد غذا است، ابتدا وجود هر گونه مسئله پزشکی را مد نظر قرار د ...
ضمن تشکر از معادل هایی که دوستان ارائه دادند. ابتدا معادل آن در فارسی �طفل� نیست، طفل یک کلمه ی عربی است. در خصوص معادل دقیق این کلمه اتفاق نظر وجو ...
خلاف شهود، غیرمنتظره، خلاف واقع
ساختار، ماهیت، طبیعت
در عین حال، این در حالی است که . . .
دارای تاثیر بالا، سرنوشت ساز، تعیین کننده مثل کنکور ، آزمون های پایان ترم یا هر چیزی که سرنوشت فرد را تعیین می کند.
سهل گرفتن، جدی برخورد نکردن
طلیعه، پیش درآمد، چشم انداز
تک زایی، در مقابل دوقلو یا چندقلو زایی
طعمه ی آسان، هدف آسان ( مخصوصاً برای کلاهبرداران )
حفظ آرامش و خونسردی، فرو بردن خشم یا سایر هیجانات
از روی جمجمه، برون جمجمه ای قرار دادن الکترودها روی جمجمه جهت تحریک مغناطیسی مغز